طبیسازی به عنوان شیوهای که در آن جنبههای مختلف زندگی از قبیل مرگ، تولد، پیری، خواب و امثال آن به عنوان مسایل پزشکی بازتعریف شدهاست و در حوزه صلاحیت زیست پزشکی قرار گرفتهاست، یکی از نگرانیهای جامعه شناسان از سال 1970 است. موضوع این است که پزشکی به یک نهاد قدرتمند کنترل اجتماعی تبدیل شده است که بر هنجارها و نورمهای اجتماعی که تا آن زمان توسط مذهب دیکته میشد، تأثیر گذاشته است. ذکر میشود که افزایش قدرت پزشکی که به وجود آمده است، به دلیل افزایش قدرت سیاسی پزشکان نیست، بلکه به دلیل "طبیسازی " زندگی روزمره است که به موجب آن عرصه زندگی روزمره بیشتر و بیشتر مربوط به "بیماری" و " سلامتی" شده است. سپس حرفه پزشکی جایگاه خویش را به عنوان یک کل از آنچه که افراد و جامعه خوب یا بد میپندارند، تثبیت نمود. زولا استدلال میکند که هر چیزی که بتواند به عنوان تأثیر عملیات بر بدن یا ذهن نشان داده شود، میتواند به عنوان یک مسأله پزشکی تعریف شود و در دام حوزه بیومدیکال بیفتد. به عنوان مثال او به پیری و بارداری اشاره میکند که از قبل به عنوان فرایندهای طبیعی شناخته شده بودند و اکنون به مسائل پزشکی تبدیل شدهاند. حال مسأله این است که چگونه پرستاری و به خصوص مراقبت جدید نقش خود را در تنظیم این فرایند ایفا میکند. بحث اصلی این است که ساختار نقش درمانی پرستاران در ارتباط با مراقبت روانشناسانه از بیماران، نشاندهنده یک هویت جدید برای بیماران، با فرصتهای بالقوه نظارت و کنترل اجتماعی برای پرستاران است 1). پدیده طبیسازی زندگی که یکی از استراتژیهای ارتقای سلامت است، باعث محدود شدن آزادی و استقلال افراد میگردد و قدرت تصمیمگیری آنان را کاهش میدهد. این شیوه مستلزم این است که افراد تغییراتی را در عادات و سبک زندگی خود به وجود آورند و نیازها و خواستهها و انتظارات سلامتی خود را در چارچوبهای خاصی بنا کنند(2) و اکثر نویسندگان آن را جنبه منفی تأثیر پزشکی مدرن بر جامعه میدانند(3). کنراد پیشنهاد میکند که فرایند طبیسازی از سه جنبه مورد بررسی قرار گیرد: 1- طبیسازی مفهومی: استفاده از واژههای پزشکی برای مفاهیم غیرپزشکی،به عنوان مثال بارداری و مسائل مربوط به آن که یک فرایند طبیعی است. 2- طبیسازی سازمانی: زمانی که پزشکان قدرت هدایت پرسنل غیرپزشکی را بدست میآورند، که از آن به عنوان غلبه حرفهای یاد میشود. به طور مثال پزشکان مدیر بیمارستان میشوند بدون نیاز به کسب عنوان علمی مدیریت یا کسب و کار مدیریتی. 3- طبیسازی تعاملی: زمانی که پزشک در تعامل با بیمار یک مشکل اجتماعی را به معادل پزشکی آن بازتعریف میکند، به عنوان مثال مشکل اعتیاد(4). علیرغم تغییرات در آموزش پرستاری، عملکرد پزشکی و پرستاری امروزه هنوز بیماری محور است و تصمیم گیری برای بیماران بر عهده پزشک یا پرستار و یا مشارکتی است و مراقبت بیمار محور وجود ندارد.
از بین دو مدل مراقبت از بیمار (مدل بیومدیکال و مدل پرستاری) مدل بیومدیکال بیشتر به پاتولوژی بیماری توجه میشود و پدرسالارانه است. در صورتی که در مدل پرستاری مراقبتها بر پاسخ بیمار به بیماری تمرکز مینماید و جهتگیری به سمت بیمار و خانواده در یک آرایش مشارکتی است و حمایت و هنر مراقبت، فرایند تصمیمگیری را راهنمایی میکند. در مراقبت امروزه بیمار به عنوان بیماری دیده میشود نه به عنوان یک شخص منحصر به فرد(5). افزایش طبیسازی مراقبتها همچون شمشیر دو لبه است که دارای مزایا و معایبی است، با این حال باید تعادلی بین استفاده از تکنولوژی و رویکردهای انسانگرایانه در مراقبت از بیماران برقرار شود(6).
بنابراین، نیاز است بررسی شود که چگونه این نقش پرستاران انعکاس مییابد، حفظ میگردد و چگونه انتظارات هنجاری جامعه در فرهنگ معاصر را تغییر میدهد. در این رابطه به رسمیت شناختن مدلهای پرستاری برای مدیکالیزه شدن فعالیتهای روزمره زندگی و ایجاد چارچوبی برای پرستاران که از طریق آن فرایند مدیکالیزه شدن تسهیل یابد، ضرورت مییابد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |