احمد صبوری کاشانی، ناصر فعال استادزر، حسین کریمی مونقی، میترا قریب،
دوره ۱۲، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: تفکر انتقادی به عنوان هدف نهایی تربیت و از معیارهای اعتباربخشی نهادهای آموزشی ذکر می شود و سازمانهایی نظیر فدراسیون بین المللی آموزش پزشکی بر اهمیت آن تاکید می ورزند. این مطالعه به منظور بررسی میزان گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان رشته پزشکی دو مقطع علوم پایه و پیشکارورزی در دو دانشگاه در سال ۱۳۸۹ انجام شد.
روشها: این مطالعه توصیفی مقطعی به روش سرشماری در دانشجویان پزشکی دو دانشگاه علوم پزشکی تهران و مشهد در دو مقطع علوم پایه و پیش کارورزی (تعداد ۶۳۵ نفر) انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه سمتاک (سنجش میل به تفکر انتقادی کالیفرنیا) و پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک بود. دادههای گردآوری شده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون تی استیودنت بررسی شد.
نتایج: تعداد ۴۴۲ پرسشنامه تکمیل و تحلیل شد. میانگین نمره کل گرایش به تفکر انتقادی۵۱/۳۰±۰۸/۲۹۱ بود. نمره کلی گرایش به تفکر انتقادی بین دو مقطع مورد مطالعه یعنی علوم پایه (۹۸/۳۱±۳۸/۲۹۱) و پیش کارورزی (۶/۲۸±۷۰/۲۹۰) تفاوت معنادار نداشت (۸۱/۰p=)، اما بین این دو مقطع، تفاوت معنادار در سه خرده مقیاس حقیقتجویی (۰۱۲/۰p=)، اعتماد به نفس (۰۱۱/۰p=) و کنجکاوی (۰۰۱/۰p=) مشاهده شد. تفاوت معنادار در نمره کل بین دو دانشگاه علوم پزشکی تهران (۹/۳۰±۶۸/۲۹۱) و مشهد (۹۷/۲۹±۶۷/۲۹۱) وجود نداشت (۰۷/۰p=)، اما نمرات خرده مقیاس نظامداری حاکی از برتری دانشگاه علوم پزشکی تهران بود (۰۲۳/۰p=). افراد با گرایش مثبت قوی تنها دو دهک انتهایی نمودار نرمال را به خود اختصاص دادند.
نتیجهگیری: وضعیت گرایش تفکر انتقادی دانشجویان پزشکی بر اساس مقیاس مورد استفاده در این مطالعه متوسط و مثبت ارزیابی شد. به نظر میرسد نظام آموزشی برای ارتقای گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان، نیازمند بازنگری است. اطلاعات حاصل از این مطالعه میتواند گام نخستین برای انجام پژوهشهایی باشد که به جستجوی روشهای مداخله در برنامه درسی به منظور پرورش بهتر تفکر انتقادی بپردازد.