۱۹ نتیجه برای مهارتهای بالینی
ابوالقاسم امینی، محمد برزگر، فرهاد حاتمی سعدآبادی،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۸۰ )
چکیده
مقدمه هدف از انجام این مطالعه در دانشگاه علوم پزشکی تبریز، بررسی نظر کارورزان در مورد میزان توانایی آنان در انجام ۲۰ تکنیک بالینی پایه و تعیین تاثیر فرصتهای آموزشی موجود، بر میزان توانایی آنان است.روشها از ۲۰۰ نفر کارورز مشغول به کار در بخشهای مختلف بالینی خواسته شد که پرسشنامه کتبی را تکمیل و میزان مهارت خود را در انجام هریک از ۲۰ تکنیک مورد مطالعه که با استفاده از تحلیل عاملی و انجام چرخش واریماکس به سه گروه تقسیم شده بودند (KMO=۰,۸۷) مشخص نمایند. این تکنیکها با استناد به برنامه آموزش پزشکی دانشگاه انتخاب شدند. مواجهه دانشجویان با فرصتهای آموزشی موجود در بخشهای بالینی برای فراگیری تکنیکهای مورد مطالعه پرسیده شد.نتایج در مهارتهای عمومی (گروه اول) سطح مهارت کارورزان بطور متوسط ۵۱,۴ درصد بود. دانشجویان مهارت خود را در انجام پونکسیون لومبر، لولهگذاری تراشه، آتلگذاری، تعبیه لوله قفسه سینه و خارج نمودن جسم خارجی چشم و گوش، ضعیف ارزیابی نمودند و بیشتر تکنیکها را صرفا از طریق مشاهده فرا گرفته و در اغلب موارد، بدون نظارت مستقیم استادان یا دستیاران بخش انجام دادهاند. مانکنهای آموزشی به ندرت برای آموزش آنان مورد استفاده قرار گرفته است.بحث مهارت کارورزان در انجام اغلب تکنیکها ناکافی بوده و اغلب آنان بدون آموزش لازم به انجام آنها اقدام مینمایند. بنابراین، بهرهگیری از مرکز آموزش مهارتهای بالینی و شیوههای ارزیابی عینی مهارت دانشجویان، به ویژه قبل از ورود به محیط بیمارستان برای رعایت حقوق بیماران و نیاز دانشجویان، توصیه میشود.
ابوالقاسم امینی، سوسن حسن زاده سلماسی، عبدالرضا شقاقی، ناصر صفایی، کامران صداقت،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده
مقدمه بخش آموزش مهارتهای بالینی، فرصتی را برای دانشجویان فراهم میکند تا مهارتهای بالینی خود را در یک موقعیت آموزشی شبیهسازی شده، از طریق تمرین بر روی مانکنها و تجهیزات متصل به آنها، به عنوان بخشی از یک برنامه سازماندهی شده ارتقا دهند. هدف این مطالعه تعیین تأثیر آموزش مهارتهای بالینی مورد نیاز حین زایمان بر میزان صلاحیت بالینی دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز بود.روشها در یک مطالعه نیمه تجربی، با طراحی یک گروهی قبل و بعد از آموزش، از طریق توزیع پرسشنامه پایا و روا بین ۵۰ دانشجوی پزشکی به صورت تصادفی، مهارت مربوط به اداره مراحل مختلف زایمان طبیعی و مهارت بخیه زدن آنها بررسی شد. از مقیاس لیکرت برای تعیین سطح صلاحیت بالینی استفاده گردید و اثربخشی درک شده با روش خودسنجی ارزیابی و از آمار توصیفی و آزمونهای t زوج، ANOVA و همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS استفاده شد.نتایج میانگین امتیاز مجموع مهارتهای مربوطه به قبل از زایمان از ۶۵/۱۳±۱۴به ۷۲/۱۰± ۸۹ امتیاز، مجموع مهارتهای حین زایمان از ۳/۱۳±۱۷/۱۸ به ۲۶/۹±۹۵/۸۸، و مجموع مهارتهای مربوط به مرحله پس از زایمان (بخیه، پانسمان و ...) از ۵۷/۱۶±۰۷/۳۱ به ۷۸/۱۲±۱۷/۸۵ افزایش یافت. میانگین امتیاز مهارتهای قبل، حین و بعد از زایمان طبیعی قبل و بعد از آموزش اختلاف معنیداری داشت.نتیجهگیری. تمرین انجام مهارتها در بخش آموزش مهارتهای بالینی بطور قابل توجهی خوداثربخشی درک شده دانشجویان پزشکی را در انجام مهارتهای مورد نیازشان را افزایش داد که میتواند موجب افزایش مهارت آنها در برخورد با بیماران شود.
فریبا قدس بین، مهناز شفاخواه،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه: در تحقیقات مختلف به بررسی مشکلات و موانع مربوط به یادگیری مهارتهای بالینی پرداخته شده ولی به عوامل تسهیلکننده مؤثر بر آن توجه نشده است. این مطالعه با هدف تعیین عوامل تسهیلکننده و بازدارنده یادگیری مهارتهای بالینی از دید دانشجویان پرستاری سال سوم دانشکده پرستاری و مامایی حضرت فاطمه (س) شهر شیراز انجام شد.
روشها: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، ۵۴ نفر دانشجوی ترم ششم پرستاری به صورت نمونهگیری آسان و در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه پژوهشگرساخته حاوی سؤالاتی در حیطه مشخصات فردی نمونهها و۶۷ سؤال در رابطه با عوامل تسهیلکننده و بازدارنده مؤثر بر یادگیری مهارتهای بالینی در حیطههای ارتباط دانشجو، پرسنل، مربی و بیمار، رضایت دانشجو از نحوه آموزش مهارتها توسط مربی و پرسنل، و نیز از نحوه ارائه دروس تئوری و عملی، و امکانات موجود بیمارستانی و دانشگاهی و ویژگیهای مربیان بود، بین نمونههای مورد پژوهش توزیع و سپس کلیه پرسشنامهها جمعآوری گردید. دادهها با نرمافزار SPSS و به صورت آمارهای توصیفی تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: بیشترین عوامل تسهیلکننده یادگیری مهارتهای بالینی مربوط به تجارب آموزشی و عملی مربیان در پیشرفت امور آموزشی (۸/۷۷ درصد)، فراهم بودن محیط توسط مربیان برای تجربه مهارتهای بالینی دانشجویان (۸/۷۷ درصد)، توجه به حقوق و نیاز بیمار (۷۶ درصد)، احساس مسؤولیت مربیان در امر آموزش (۷۶ درصد)، و بیشترین عوامل بازدارنده یادگیری مهارتهای بالینی، مربوط به وجود استرس در بخش (۳/۸۳ درصد)، عدم حمایت دانشجو توسط پرسنل (۶/۶۶ درصد) و تندخویی و عصبانیمزاج بودن پرسنل (۸/۶۴ درصد) بود.
نتیجهگیری: دانشجویان از موضوعات مطرح شده در حیطههای مختلف رضایت داشتند ولی از ارتباط بین پرسنل و دانشجو و نحوه ارائه دروس عملی و تئوری توسط مربی رضایت نداشتند و این عوامل را به عنوان بازدارنده آموزش مهارتهای بالینی مطرح نمودند. بازنگری و اقدامات مناسب توسط مسؤولین آموزشی برای یک محیط بالینی آموزشی مناسب پیشنهاد میشود.
غلامحسین محمودیراد، فاطمه الحانی، منیره انوشه،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: شرایط مؤثر بر آموزش و یادگیری درس اصول و فنون پرستاری میتواند در کسب شایستگی مهارتهای اولیه بالینی تأثیر داشته باشد. هدف این مطالعه، تبیین تجارب و نظرات دانشجویان و مربیان پیرامون درس فن پرستاری است.
روشها: این پژوهش کیفی از نوع تجزیه و تحلیل درون مایهای (آنالیز تمها) بود. در این مطالعه ۱۵ دانشجوی پرستاری، چهار مربی پرستاری، سرپرستار بخش جراحی و دو پرستار دانشآموخته دانشکده محل تحقیق، بر اساس نمونهگیری مبنی بر هدف، انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. کلیه مصاحبهها روی کاغذ پیاده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: با استفاده از تحلیل دستنوشتهها (آنالیز تمی) تعداد قابل توجهی درونمایه اولیه و هفت درونمایه اصلی که هر یک چند درونمایه فرعی داشتند، استخراج شد. درونمایههای اصلی شامل: عوامل آموزشی، استاندارد نبودن نحوه انجام تکنیکها و فاصله تئوری و بالین، انگیزه، نیروی انسانی، ارتباطات، عوامل مدیریتی، تجهیزات و فضای فیزیکی بود که این درونمایههای اصلی و فرعی با جملاتی از بیانات نمونههای پژوهشی در مطالعه توضیح داده شد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش حاکی از نقص ارتباطات در محیط آموزشی و تعامل بین استاد و دانشجو و پایین بودن سطح انگیزه در بین مربیان و دانشجویان پرستاری است که از اصول اساسی برای آموزش و یادگیری صحیح هستند. مسؤولین آموزش پرستاری روی این جنبه از فرایند آموزشی و رفع عوامل ایجادکننده آن توجه بیشتری مبذول بدارند.
اسماعیل مناقب، احمدرضا زمانی، بهزاد شمس، زیبا فرجزادگان،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: با وجود توافق کلی بر مفید بودن آموزش مهارتهای ارتباطی، چالشهای روش شناختی در زمینه روش آموزش این مهارتها وجود دارد. این مطالعه به منظور مقایسه تأثیر آموزش مهارتهای ارتباطی به روش بازخورد ویدئویی بر بهبود قابلیت بالینی با روش مرسوم سخنرانی انجام گرفته است. روشها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی، آیندهنگر و دو سو کور در سال ۱۳۸۴ در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بر روی دو گروه ۲۰ نفری از کارورزان انجام شد. هر دو گروه ابتدا آموزش به روش سخنرانی دیدند و بلافاصله از آنها امتحان OSLER (Objective Structured Long Examination Record) به عمل آمد. سپس برای گروه تجربی گارگاه بازخورد ویدئویی اجرا شد و دو ماه بعد برای هر دو گروه همان امتحان اجرا شد. نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای من- ویتنی و ویلکاکسون و مجذور کای تحلیل گردید. نتایج: دو گروه از نظر جنس، سن و ماه کارورزی تفاوت آماری معنیدار نداشتند. نمرات OSLER-I در هر دو گروه تفاوتی معنیدار نداشت، ولی تفاوت نمرات OSLER-II معنیدار بود. تفاوت نمرات OSLER-I با OSLER-II در گروه تجربی معنیدار و در گروه شاهد بدون معنی بود. مهارت در گرفتن شرح حال، انجام معاینه فیزیکی و تشخیص و درمان در گروه تجربی، قبل و بعد از شرکت در کارگاه تفاوت معنیدار داشت. نتیجهگیری: آموزش مهارتهای ارتباطی به روش بازخورد ویدئویی سبب ارتقای توانایی کارورزان در گرفتن شرح حال، انجام معاینه فیزیکی و افزایش صحت تشخیص و درمان میشود. ضمن تأکید بر لزوم آموزش مهارتهای ارتباطی، روش باز خورد ویدئویی میتواند به عنوان یک روش آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
سیدمنصور رضوی، پیمان سلامتی، الهام شاهقلی، ملک تاج هنرمند، فریبا نادری، علیاکبر رهبری منش، مهدی آلحسین، پیمانه علیزاده طاهری، سید محمد میراسکندری، ناهید خسروشاهی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: آموزش کارهای عملی پزشکی طی دو دهه اخیر در دانشکدههای پزشکی دستخوش تحولات چشمگیری شده است و به سمت گسترش و تقویت آموزشها در مراکز آموزش مهارتهای بالینی رفته است و لازم است، تأثیر این مراکز در میزان یادگیری مهارتهای بالینی توسط دانشجویان مورد بررسی قرار گیرد. هدف از این مطالعه، مقایسه یادگیری مهارتهای بالینی دو گروه از کارورزان پزشکی با آموزش سنتی (شیوه جاری) و آموزش با استفاده از مرکز آموزش مهارتهای بالینی بود.
روشها: این مطالعه یک مطالعه مداخلهای نیمهتجربی است که در سالهای تحصیلی ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ بر روی دو گروه از کارورزان رشته پزشکی که برای گذراندن دوره آموزشی خود به بیمارستان کودکان بهرامی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران معرفی شده بودند آموزش تعداد ۲۵ نفر از دانشجویان به روش سنتی و تعداد ۱۹ نفر دانشجویان با استفاده از مرکز آموزش مهارتهای کودکان انجام شد. روش نمونهگیری در این مطالعه، نمونهگیری ساده غیرتصادفی بوده است. در این مطالعه، کارورزان آموزش داده شده، با روش آزمون ساختارمند عینی بالینی (Objective Structured Clinical Examination) مورد ارزیابی قرارگرفته و نتایج در نرمافزار آماری SPSS و به کمک تستهای آماری Kolmogrov-Smirnov, Paired T-test و Independent T-test مورد آزمون و مقایسه قرار گرفتهاند.
نتایج: نمرات مهارتهای بالینی کاروزان پزشکی گروه تجربی و شاهد، قبل از شروع و پس از اتمام دوره تفاوت آماری معناداری داشتند، میانگین و انحراف معیار نمره مهارت بالینی دانشجویان گروه تجربی پس از آموزش ۸۴/۱۴±۶۹/۱۲۰ و گروه شاهد ۲۰/۱۱±۸۷/۱۰۲ و میانگین تفاضل نمرات قبل و بعد از آموزش در گروههای تجربی و شاهد به ترتیب ۳۲/۱۲±۶۰/۲۹ و ۹۷/۷±۴۵/۱۶ و اختلاف معنادار بود (۰۰۱/۰P<).
نتیجهگیری: آموزش مهارتهای بالینی در مرکز آموزش مهارتهای بالینی بیمارستان کودکان بهرامی در ارتقای عملکرد مهارتهای کودکان در کارورزان تحت بررسی بیشتر از آموزش با شیوه سنتی مؤثر بوده است. پیشنهاد میشود، آموزش مهارتها در مرکز مهارتها در خلال آموزشهای سنتی کودکان گنجانده شود.
گیتی آتشسخن، ناهید بلبل حقیقی، حسین باقری، حسین ابراهیمی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: برای قضاوت در مورد عملکرد، نیاز به طیف گوناگونی از منابع اطلاعاتی است و صاحبنظران در مورد به کارگیری گروههای ارزشیابی برای تعیین میزان دستیابی دانشجویان به اهداف یادگیری تأکید دارند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه خودارزشیابی، ارزشیابی همتا و ارزشیابی مدرس بالینی در فرآیند ارزیابی مهارتهای بالینی دانشجویان مامایی در اتاق زایمان بیمارستان فاطمیه و امام حسین (ع) دانشگاه علوم پزشکی شاهرود صورت گرفته است.
روشها: در پژوهش حاضر که یک مطالعه توصیفی مقطعی است، تعداد ۸۵ دانشجوی مامایی سال آخر به صورت نمونهگیری در یک مقطع زمانی انتخاب و به سه صورت دانشجو، گروه همتا و مدرس بالینی مورد ارزشیابی قرار گرفتند. میزان مهارتهای بالینی آنان با استفاده از پرسشنامه محققساختهای که شامل دو بخش ارزشیابی مهارتهای عمومی و مهارتهای اختصاصی بود، مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل یافتهها توسط نرمافزار SPSS توسط آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه و توکی انجام شد.
نتایج: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، میانگین و انحراف معیار امتیاز خودارزشیابی، ارزشیابی همتا و ارزشیابی مدرسین بالینی از مهارتهای بالینی عمومی به ترتیب ۴۶/۰±۲۱/۴ و ۲۸/۰±۲۱/۴ و ۴۷/۰±۹۷/۳ بود. میانگین و انحراف معیار امتیاز خودارزشیابی، ارزشیابی همتا و ارزشیابی مدرسین بالینی از مهارتهای بالینی اختصاصی به ترتیب ۵۴/۰±۹۱/۳، ۲۷/۰±۸۷/۳ و ۴۱/۰±۶۶/۳ بود. آزمون آماری آنالیز واریانس تفاوت معناداری را در مهارتهای بالینی عمومی و اختصاصی و کل بین سه نوع ارزشیابی نشان داد.
نتیجهگیری: با توجه به اختلاف نمرات روشهای مختلف ارزشیابی، خودارزشیابی و ارزشیابی همتا را میتوان به عنوان روشی مکمل با سایر روشهای ارزشیابی از جمله ارزشیابی مدرس در سنجش عملکرد بالینی دانشجویان منظور کرد.
فریبا حقانی، فرحناز کمالی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: یکی از پتانسیلهای موجود در دانشگاههای علوم پزشکی، مراکز مهارتهای بالینی میباشند که در حال حاضر، در کشور ما علیرغم صرف هزینههای هنگفت راهاندازی، از تمام ظرفیتهای آن به طور کامل و مطلوب استفاده نمیشود. لذا در این مقاله مروری، با نگاهی مجدد به این مراکز، کاربردهای آن را در برخی دانشگاههای معتبر دنیا و دانشگاههای ایران به طور کلی بررسی و پیشنهاداتی برای استفاده بهینه از این مراکز در دانشگاههای سطح کشور ارائه میشود.
سیده هاجر شارمی، فریبا عسگری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: مراکز آموزش مهارتهای بالینی در دانشگاه علوم پزشکی با هدف ارتقای توان دانشجویان در زمینه یادگیری مهارتهای عملی، محیط مناسبی را برای تمرین در یک محیط شبیهسازی شده و جلوگیری از اشتباهات احتمالی در محیط واقعی به وجود آمده است.هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش مهارتهای بالینی اساسی دوره زنان بر عملکرد دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان بود. روشها: این مطالعه نیمه تجربی با طرح یک گروهی قبل و بعد از آموزش است که در اردیبهشت سال ۱۳۸۸ در مرکز مهارتهای بالینی دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام گرفت. ۲۵ نفر از کارآموزان دانشکده پزشکی جهت کسب مهارت در رابطه با مهارتهای بالینی اساسی دوره زنان به مرکز مهارتهای بالینی دانشگاه معرفی شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها ۸ چکلیست پژوهشگر ساخته جهت ارزیابی ۸ مهارت بوده است. روایی و پایایی چکلیست تأیید شد. از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (t زوج) برای تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS بهره گرفته شد. نتایج: عملکرد بالینی دانشجویان در مورد مهارتهای اساسی در دوره زنان به طور معنادار قبل و بعد از آموزش با آزمون t زوج اختلاف داشت و میانگین مجموع امتیاز مهارتها در مرحله بعد از آموزش در ۸ مهارت مورد بررسی به طور معناداری افزایش یافته بود. مهارتهایی که قبل از آموزش بیشترین میانگین امتیاز را کسب کرده بودند شامل تهیه نمونه پاپاسمیر (۴۲/۲±۱۲/۷) و جاگذاری (۵/۸±۲/۴۱IUD ) و کمترین امتیاز مربوط به مهارتهای اداره مرحله سوم زایمان (۵۷/۰±۳۳/۱) و معاینه بای مانوئل(۱۸/۰±۸/۱) بود. مهارتهایی که پس از آموزش بیشترین میانگین را کسب کرده بودند شامل جاگذاری (۱۳/۵۲±۱/۲۹IUD ) و تهیه پاپاسمیر (۰۸/۱±۱۲) بود. نتیجهگیری: میانگین نمرات کارآموزان قبل از آموزش مهارت در انجام اغلب پروسیجرها رضایتبخش نبوده است، اما پس از آموزش به میزان قابل توجهی میانگین امتیازها افزایش یافت. لذا بهرهگیری از مرکز آموزش مهارتهای بالینی و شیوههای ارزیابی عینی مهارت دانشجویان به ویژه قبل از ورود به محیط واقعی بالین برای رعایت حقوق بیماران و نیاز دانشجویان توصیه میگردد.
ناهید جهانی شوراب، ناهید گلمکانی، سید رضا مظلوم، کبری میرزاخانی، صدیقه اظهری، افسانه نوائیان،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: عملکرد نامطلوب مراقبین زایمانی یکی از علل مهم مرگ مادران است. فقدان یک ابزار عینی، امکان ارزیابی سیستماتیک و معتبر را در امتحانات بالینی پایان دوره مامایی کاهش میدهد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی ابزارهای سنجش و ارزیابی در امتحان جامع پایان دوره تحصیلی دانشجویان مامایی انجام شد. روشها: در این مطالعه همبستگی مهارتهای دانشجویان مامایی در ۴ حیطه امتحانی (زایشگاه، درمانگاه زنان، مراقبتهای دوران بارداری، و بهداشت مادر و کودک) مطابق ابزارهای ارزشیابی امتحان جامع پایان دوره موجود در دانشکده پرستاری و مامایی مشهد در تیرماه ۸۹ بررسی شد. ۳۱ دانشجو (۲۲ نفر دانشجوی ترم ۸، و ۹ نفر دانشجوی ترم ۶ مامایی) در طی ۵ روز متوالی توسط دو ممتحن ارزیابی گردیدند. روایی محتوی با استفاده از نظرات کارشناسان تعیین شد. جهت بررسی روایی سازه از مقایسه میانگین نمرات کسب شده در هر حیطه امتحانی و میانگین نمره کل دانشجویان در ترمهای بالا و پایین (ترمهای ۸ و۶) محاسبه شد. برای اندازه گیری شاخص روایی از فرمول لاوشه استفاده شد. همچنین برای بررسی پایایی، ضریب آلفای کرونباخ تعیین شد. نتایج: وجود تفاوت معنادار آماری بین میانگین نمره کل دانشجویان ترم ۸ با دانشجویان ترم۶ در امتحان جامع پایان دوره تحصیلی به میزان ۲۶ درصد، وجود روایی سازه در فرمهای ارزشیابی دانشجویان مامایی را بر طبق تعریف کالج سلطنتی زنان و مامایی در این آزمون اثبات میکند (۰۱/۰p=). ضرایب آلفای کرونباخ متوسط تا بالا (۵۱/۰-۸۳/۰) در هر حیطه امتحانی بیانگر وجود همسانی درونی در ابزارهای ارزشیابی موجود است. روایی محتوی نیز با شاخص روایی بالا (۸/۰) محاسبه شد. کمترین و بیشترین پایایی ارزیابان به ترتیب ۸۲/۰ و ۵/۷۳ درصد با تعریف معیارهای ارزش هر نمره مطابق تعاریف دانشگاه سین سیناتی تعیین شد. نتیجهگیری: ابزارهای ارزشیابی امتحان جامع پایان دوره کارشناسی مامایی در دانشکده پرستاری و مامایی مشهد به عنوان فرمهای معتبر و پایا برای ارزیابی دانشجویان در زمان دانشآموختگی توصیه میشوند.
فهیمه ثابتی، ندا اکبری نساجی، محمد حسین حقیقی زاده،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: مهارتهای بالینی کسب شده توسط دانشجویان از مسائل مهم آموزش پرستاری است. این مطالعه با هدف تعیین نظرات دانشجویان ترم آخر پرستاری در مورد میزان دستیابی آنها به مهارتهای بالینی پرستاری داخلی- جراحی در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در سال تحصیلی ۸۸-۱۳۸۷ انجام شد.
روشها: در این مطالعه توصیفی - مقطعی ۶۰ دانشجوی ترم آخر پرستاری دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در سال تحصیلی ۸۸-۱۳۸۷ که به شیوه سرشماری انتخاب شدند، شرکت داشتند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهای حاوی ۱۹۰ گزینه با مقیاس رتبهای در خصوص مهارتهای بالینی پرستاری داخلی - جراحی در حیطههای مراقبت از مددجویان مبتلا به بیماریهای شایع داخلی - جراحی، پروسیجرهای مراقبتی، انجام و تفسیر آزمایشات تشخیصی، مراقبتهای قبل، حین و بعد از رویههای تشخیصی، گزارشنویسی، دارو درمانی و کار با تجهیزات درمانی و نیز اطلاعات فردی دانشجویان بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از روشهای آمار توصیفی انجام گرفت.
نتایج: از نظر دانشجویان، مهارتهای بالینی پرستاری داخلی - جراحی در ۳/۱۸ درصد موارد عالی، ۳/۶۳ خوب و ۳/۱۸ درصد متوسط گزارش شد. میانگین کلی نمرات مهارتهای بالینی ۰۸/۷۹ ± ۵۱/۳۶۵ از کل نمره ۵۷۰ و در سطح خوب بود. بیشترین مهارت در حیطههای دارودرمانی و پروسیجرهای مراقبتی، و کمترین مهارت در حیطه مراقبتهای قبل، حین و بعد از رویههای تشخیصی گزارش شد.
نتیجهگیری: اکثر دانشجویان پرستاری مهارتهای بالینی پرستاری داخلی - جراحی خود را در سطح خوب و عالی گزارش کردند. در بعضی حیطهها، مهارتهای بالینی متوسط تا ضعیف و در برخی موارد نیز عدم انجام ذکر گردید، لذا لزوم ارزشیابی صحیح عملکرد بالینی دانشجویان قبل از فارغالتحصیلی و بازنگری برنامههای آموزش بالینی با تأکید بر نقاط قوت آن ضروری به نظر میرسد.
بی بی لیلا حسینی، فرزانه جعفرنژاد، سید رضا مظلوم، محسن فروغی پور، حسین کریمی مونقی،
دوره ۱۱، شماره ۸ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: اگرچه بخش عمده ارزشیابی دانشجویان علوم پزشکی، ارزشیابی بالینی است، اما یافتن روش مناسب که مورد رضایت دانشجویان باشد همیشه چالش برانگیز بوده است. با توجه به اجرای روش دفترچه ثبت مهارتهای بالینی در ارزشیابی بالینی دانشجویان مامایی دانشکده پرستاری و مامایی مشهد در سالهای اخیر، مطالعه حاضر به منظور تعیین میزان رضایت دانشجویان انجام شد.
روشها: در این مطالعه توصیفی مقطعی، دانشجویان مامایی واجد شرایط دانشکده پرستاری و مامایی مشهد (۳۴ نفر) شرکت داشتند. ابزار مطالعه، پرسشنامه روا و پایا پژوهشگرساخته «سنجش رضایتمندی» مشتمل بر ۲۳ گویه و ۹ حیطه و در قالب مقیاس لیکرت ۵ نقطهای بود. رضایت واحدهای پژوهش از روش دفترچه ثبت مهارتهای بالینی پس از اتمام کارآموزی با پرسشنامه مذکور بررسی شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای تی مستقل و رگرسیون خطی چندگانه و همبستگی تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: میانگین رضایتمندی دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارتهای بالینی»، ۵/۱۵±۷/۶۲ (از صد) بود. پایینترین نمره رضایتمندی مربوط به حیطه علاقهمندی به این روش (۵/۲۴±۸/۵۷) و بالاترین نمره مربوط به حیطه مطابقت آن با اهداف آموزشی (۹/۱۴±۱/۷۱) (از صد) بود. اکثر دانشجویان، موافق منصفانه بودن(۹/۵۵ درصد)، عینی بودن(۷/۶۴ درصد) و مطابقت آن با اهداف آموزشی(۸/۶۱ درصد) بودند و فقط ۱/۴۴ درصد به استفاده از این روش علاقهمند بودند. درمجموع، ۳/۳۸ درصد دانشجویان از روش «دفترچه ثبت مهارتهای کارورزی» راضی، و ۵/۲۶ درصد ناراضی بودند و بقیه در طیف بین این دو قرارداشتند.
نتیجهگیری: اکثر دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» رضایت داشتند، لیکن کمتر از نیمی از آنان به استفاده از آن علاقهمند بودند که شاید به علت توانایی ناکافی این روش در سنجش و ارتقای مهارتهای بالینی از دیدگاه دانشجویان باشد. شاید با اصلاح برخی جوانب «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» و ترکیب آن با برخی روش های دیگر به منظور پوشاندن حیطههای مورد ضعف این روش از دیدگاه دانشجویان، بتوان در جهت افزایش رضایت آنان گام برداشت.
اعظم نادری ، رحیم بقائی، یوسف محمد پور، نسرین علیرمایی، کبری قربانزاده، ،
دوره ۱۲، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: آموزش بالینی و ارزشیابی آن، از ارکان اساسی در سیستم آموزش پرستاری است. این مطالعه به منظور بررسی تأثیر کاربرد دو روش آموزشی مبتنی بر شایستگی و آموزش مرسوم در سطح یادگیری بالینی و شناختی دانشجویان پرستاری انجام شد.
روشها: این مطالعه نیمه تجربی بر روی تعداد ۲۸ نفر از دانشجویان پرستاری کارورز بخش ICU در یکی از بیمارستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در نیمسال دوم سال ۹۰-۸۹ انجام شد. نمونهها به طور تمام شماری با چیدمان تصادفی به دو گروه شاهد و تجربی تقسیمبندی شدند. برای هر دو گروه پیشآزمون و پسآزمون برای مهارتهای شناختی از طریق پرسشنامه انجام شد و پسآزمون برای مهارتهای بالینی از طریق فهرست وارسی انجام گرفت، نتایج به دست آمده با استفاده روشهای آمار توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: در مقایسه دو روش با یکدیگر، میانگین و انحراف معیار نمرات مهارتهای بالینی به دست آمده دانشجویان گروه تجربی (آموزش مبتنی بر شایستگی) و شاهد (آموزش مرسوم) به ترتیب برابر (۰۱/۲۵±۱۱۷) و (۷۲/۱۰±۱۶۲) است که این میزان به طور معناداری در گروه تجربی بیشتر بود (۰۵/۰>p). هم چنین با بررسی آزمون t مستقل انجام شده بین نمرات پیشآزمون مهارتهای شناختی دو گروه تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (۴۹/۰p=). اما نمرات پسآزمون مهارتهای شناختی در گروه تجربی به طور معناداری بیش از گروه شاهد بود (۰۰۰/۰p=).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد روش آموزش مبتنی بر شایستگی، بیش از روش مرسوم، فرصت لازم برای ارتقای و بهبود یادگیری مهارتهای بالینی و شناختی دانشجویان پرستاری را فراهم مینماید. لذا پیشنهاد میشود از این روش در آموزش بالینی دانشجویان پرستاری جهت آموزش و ارزشیابی استفاده گردد.
مریم باقری، ملیحه صادقنژاد، طیبه صیادی، فاطمه حاجیآبادی،
دوره ۱۳، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: علیرغم این که ارزشیابی، مهمترین حیطه اثربخشی آموزش بالینی است؛ شواهد، حاکی از عدم کارایی روشهای ارزشیابی فعلی است. روشهای رایج ارزشیابی محدود به اطلاعات ذهنی بوده و علاوه بر عدم ارزیابی دقیق مهارتهای بالینی دانشجویان، به آن به عنوان ابزاری جهت یادگیری توجه نمیشود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر روش ارزشیابی DOPS بر میزان یادگیری مهارتهای بالینی دانشجویان فوریتهای پزشکی انجام شد.
روشها: این مطالعه نیمه تجربی دو گروهی، به صورت قبل و بعد در بخشهای جراحی بیمارستانهای قائم(عج) و امام رضا(ع) مشهد، طی دو سال تحصیلی۱۳۸۷و ۱۳۸۸ انجام گرفت. جامعه پژوهش، تمامیدانشجویان ترم دوم رشته فوریتهای پزشکی بودند که به دو گروه (۲۵ نفر گروه تجربی و ۲۱ نفر گروه شاهد) تقسیم شدند. روش گردآوری دادهها مشاهده و تکمیل فهرست وارسی پژوهشگرساخته در ابتدا و پایان کارآموزی بود. اعتبار ابزار به روش محتوی و پایایی آن با استفاده از روش همبستگی بین ارزیابان (۸۹/۰r=) تأیید شد. دادهها با استفاده از آمارههای توصیفی و نیز آزمونهای تی مستقل و تی زوج تحلیل شد.
نتایج: ویژگیهای دموگرافیک در دو گروه تفاوت معناداری نداشت. میانگین نمره پیشآزمون در دو گروه، قبل از مداخله تفاوت معناداری با هم نداشت (۳/۱-,t= ۱۸/۰p=)، در صورتی که بعد از کارآموزی گروه تجربی (ارزشیابی به روش DOPS )میانگین نمره بهتری را نشان داد به طوری که تفاوت بین نمره دو گروه معنادار بود (۹/۴, t= ۰۰۰۱/۰p=).
نتیجهگیری: به نظر میرسد، استفاده از روشهای نوین ارزشیابی، نظیر DOPS به عنوان روشی عینی، معتبر و با قابلیت اجرایی بالا در ارزشیابی بالینی به تنهایی و یا در کنار روشهای رایج، به ارتقای مهارتهای بالینی دانشجویان و یادگیری مؤثرتر منجر میگردد.
محمد دادگسترنیا، وجیهه وفامهر،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: در دهههای اخیر، آموزش پزشکی رویکرد جدیدی به آموزش مقدماتی مهارتهای بالینی و تجارب بالینی زودهنگام داشته است. این مطالعه با هدف تعیین نیازهای آموزشی دانشجویان قبل از ورود به دوره بالینی و اثربخشی برگزاری دوره مقدماتی آموزش مهارتهای بالینی طراحی گردید.
روشها: این مطالعه مداخلهای به صورت یک گروهی پیشآزمون-پسآزمون بود که بر روی تمامی دانشجویانی(۱۸۰نفر) که دورهی مقدمات پزشکی بالینی را در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به پایان رسانده بودند انجام شد. مطالعه در دو فاز انجام گرفت: الف) فاز نیاز سنجی که با استفاده از جستجوی وسیع متون، تهیه و تکمیل پرسشنامه توسط دانشجویان انجام شد. ب) فاز طراحی، اجرا و ارزشیابی، پس از مشخص شدن لیست مهارتهای مورد نیاز، کارگاههای مهارت آموزی بر اساس نیازهای تعیین شده طراحی و اجرا شد. به منظور بررسی تأثیر کارگاهها یک آزمون چندگزینهای به صورت قبل و بعد از هر کارگاه برگزار گردید. همچنین با استفاده از پرسشنامه خودارزیابی محقق ساخته، میزان راحتی گزارش شده دانشجویان در برخورد با شرایط نیازمند به انجام مهارتهای بالینی موردنظر، قبل و پس از شرکت در کارگاهها، بررسی گردید. نتایج با استفاده از آزمون T و MC nemar تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: نیازسنجی نشان داد که بیشترین ضرورت از نظر دانشجویان سال سوم، آشنایی با پاراکلینیکهای شایع، برخورد اولیه با اورژانسهای مهم، مهارتهای احیا و Imaging است. در تمامی کارگاهها به تفکیک، میانگین نمره دانشجویان در آزمون چندگزینه ای در پسآزمون به طور معناداری بالاتر از پیشآزمون بود. همچنین در خودارزیابی احساس راحتی، در همه گویههای مرتبط با مهارتهای آموزش داده شده، به تفکیک هر کارگاه، افزایش در آمادگی گزارش شده دانشجویان وجود داشت که در ۱۵ مورد اختلافها معنادار (۰۵/۰p<) بود.
نتیجهگیری: نتایج گویای تأثیر کارگاههای مهارت آموزی در افزایش دانش و آمادگی گزارش شده دانشجویان برای قرارگیری در شرایط انجام مهارتهای بالینی بود. با بهرهگیری از نتایج این مطالعه و مطالعات مشابه، میتوان برنامههای مهارتآموزی مقدماتی بالینی در برنامه آموزش پزشکی را برنامهریزی کرد.
مرضیه عادل مهربان، اعظم مولادوست،
دوره ۱۴، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: لازمه توانمند شدن دانشجویان پرستاری در مهارتهای بالینی از جمله، مهارت مدیریت، ایجاد فرصت کافی برای کسب و تمرین این مهارتها در محیط بالین است. لذا با توجه به اهمیت موضوع و عدم وجود اطلاعات و مطالعات قبلی در این زمینه، این پژوهش با هدف ارزیابی کارآموزی مدیریت دانشجویان پرستاری به روش کمی و کیفی طراحی گردید.
روشها: این پژوهش به صورت ترکیبی (Mixed Methods) از نوع همزمان در دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان سال ۱۳۹۰ در دو بخش کمّی و کیفی انجام شد. در بخش کمی اطلاعات از ۸۰ دانشجوی پرستاری در غالب پرسشنامه ارزشیابی کارآموزی مدیریت که روایی آن قبلاً تأیید شده بود (۸/۰r=) جمعآوری شد. به طور همزمان اطلاعات مربوط به نحوه انجام کارآموزی در بخش کیفی مطالعه با انجام مصاحبه با ۱۸ دانشجوی پرستاری جمعآوری گردید و نتایج به روش تحلیل محتوای کیفی آنالیز گردید.
نتایج: یافتههای بخش کمی مطالعه نشان داد که دانشجویان اغلب درانجام فعالیتهای روتین مانند نوشتن گزارش روزانه، تحویل و تحول در بخش، بسیار ماهر شدهاند اما در فعالیتهای خاص و غیرتکراری مانند درخواست ماهیانه وسایل مورد نیاز، مشارکت در آموزش ضمن خدمت کادر پرستاری مهارت کمی داشتهاند. در بخش کیفی مطالعه ۴۸ کد مفهومی استخراج شد، این تجارب در دو طبقه تجارب یادگیری و مشکلات کارآموزی طبقهبندی گردید. تجارب یادگیری در ۵ زیرطبقه سازماندهی، هماهنگی، کنترل، شناخت و برنامهریزی، و ثبت و گزارشدهی طبقهبندی شد. مشکلات کارآموزی در سه بعد مشکلات مربوط به مربی، ماهیت کارآموزی و محیط کارآموزی طبقهبندی شد.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که گرچه دانشجویان اغلب درانجام فعالیتهای روتین ماهر شدهاند، اما برخی از این فعالیتها یک بار هم توسط دانشجو تجربه نشدهاست. همچنین نتایج مشخص نمود مشکلاتی در ارتباط با اجرای کارآموزی در زمینه ماهیت کارآموزی، مربی و محیط کارآموزی وجود دارد که رسیدن به اهداف کارآموزی را تحت تأثیر قرار میدهد.
مرضیه اسدی لاری، زینب مشفقی، سیده مرضیه شهپری، فردوس محمد علیان،
دوره ۱۵، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: یکی از روشهای رایج ارزیابی مهارتهای بالینی دانشجویان علوم پزشکی، دفترچه ثبت مهارتهای بالینی است. در سالهای اخیر، روش دفترچه ثبت مهارتهای بالینی در ارزشیابی بالینی دانشجویان مامایی دانشکده پرستاری و مامایی شیراز مورد استفاده قرار گرفته است، این مطالعه با هدف تعیین میزان رضایت دانشجویان از این روش انجام گرفت.
روشها: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال ۱۳۹۳ در دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد و ۵۲ نفر از دانشجویان مامایی که کارآموزیهای «داخلی-جراحی» و «بیماریهای زنان»را میگذراندند، به روش نمونه در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته پس از تایید روایی و پایایی آن جمعآوری شد. پرسشنامه شامل ۲۳ گویه و ۹ حیطه در قالب مقیاس لیکرت ۵ نمرهای است. برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آزمونهای آماری تحلیل واریانس و آزمونهای تعقیبی استفاده شد.
نتایج: میانگین رضایتمندی دانشجویان مامایی از «دفترچه ثبت مهارتهای بالینی» ۰۲/۱۵±۵۱/۴۸ از مقیاس ۱۰۰ در کارآموزی داخلی- جراحی و ۹۴/۱۶±۸۱/۴۸ در کارآموزی بیماریهای زنان بود. در کارآموزی داخلی-جراحی، بالاترین نمره رضایتمندی مربوط به حیطه استرسزا بودن (۱۱/۲۶±۶۱/۵۹) و پایینترین نمره مربوط به حیطه منصفانه بودن (۸۱/۲۰±۶۱/۴۴) بود. در کارآموزی بیماریهای زنان، بالاترین نمره رضایتمندی مربوط به حیطه مطابقت با اهداف آموزشی (۷۱/۱۹±۳۰/۵۷) و پایینترین نمره مربوط به حیطه علاقهمندی به این روش (۷۲/۲۰±۴۶/۴۳) بود. در هر دو کارآموزی، میزان رضایت دانشجویان ترم آخر، بیش از سایر دانشجویان بود.
نتیجهگیری: استفاده از دفترچه ثبت مهارتهای بالینی در ارزشیابی بالینی کارآموزیهای داخلی- جراحی و بیماریهای زنان برای دانشجویان مامایی دانشگاه علوم پزشکی شیراز همراه با نارضایتی نسبی است. لذا بازنگری و اصلاح جوانب مختلف دفترچه ثبت مهارتهای بالینی ضروری به نظر میرسد تا موجبات رضایت هرچه بیشتر دانشجویان فراهم گردد.
امید یقینی، نیکو یمانی، سعیده دریازاده، مهدی برزگر، علی صادقی،
دوره ۱۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین اهداف دوره آموزش پزشکی عمومی، رسیدن به سطح قابل قبول توانمندی در مهارتهای بالینی دانشجویان پزشکی است. دانشکدههای پزشکی باید در جهت رسیدن به استانداردهای بینالمللی آموزش پزشکی عمومی گام بردارند. این مطالعه با هدف تعیین میزان مواجهات کارآموزان پزشکی با مهارتهای بالینی مورد انتظار و مقایسه با حداقلهای تعیین شده در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد.
روشها: این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ و نمونهگیری به روش سرشماری (۹۵نفر) انجام شد. مهارتهای مورد انتظار به صورت چکلیستی به شورای آموزشی گروههای بالینی داده شد و تعداد حداقلهای مواجهه با آنها مشخص گردید. تعداد مواجهه بالینی در هر مهارت در طول دوره کارآموزی و اطلاعات زمینهای دانشجویان در چکلیست پرسیده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای One sample T test و T مستقل، کایدو و آزمونهای همبستگی پیرسون و اسپیرمن تحلیل گردید.
نتایج: هیچیک از کارآموزان در مهارتهای بالینی شامل انجام کات داون، انجام تامپون قدامی، خونگیری شریانی، رگگیری و وصل سرم، آتلگیری، انجام Basic CPR، انجام واکسیناسیون روتین اطفال، انجام پانسمانهایی با نیاز به دبریدمان و شستشوی تخصصی، نمونهگیری سوپراپوبیک، گچگیری ساده و بازکردن گچ، تخلیه آبسه سطحی پوست؛ نتوانستند به تعداد حداقل مواجهه مورد انتظار تعیین شده توسط شورای آموزشی گروههای بالینی دست پیدا کنند. در مهارتهای گذاشتن لوله معده و انجام CPR) ACLS, BCLS) میزان انطباق مناسب بود، ولی در سایر مهارتها میزان انطباق پایین بود.
نتیجهگیری: عدم انطباق تعداد مواجهات کارآموزان با حداقلهای مورد انتظار در تعداد دفعات مواجهه با مهارتهای بالینی ضروری و ضعف در آموزش بالینی کارآموزان نشاندهنده کیفیت نامطلوب آموزش بالینی است، به نظر میرسد رسیدن به انطباق مطلوب قابل انتظار برای هر مهارت بالینی، وابسته به آموزشهای جانبی و همکاری بیشتر دستیاران و اساتید بالینی است.
عباس حسینی، زهرا حسینی زاده، پروانه اباذری،
دوره ۲۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: موفقیت دانشجویان کارشناسی پرستاری در دستیابی به صلاحیت در انجام مهارتهای بالینی از مهمترین اهداف آموزش پرستاری است و ارزیابی میزان تحقق این هدف را دانشکدههای پرستاری به عهده دارد. در همین راستا این مطالعه با هدف بررسی توانایی دانشجویان پرستاری ترم آخر در اجرای مهارتهای بالینی انجام شد.
روشها: این پژوهش توصیفی مقطعی در سال ۱۳۹۶ انجام شد. جامعه پژوهش ۵۶ نفر دانشجوی پرستاری ترم آخر بودندکه به روش نمونه در دسترس در این مقطع زمانی وارد مطالعه شدند. ابزارجمعآوری داده چکلیست ارزیابی مهارتهای بالینی پایه بود که از منابع معتبر و به روز تهیه شده بود. سنجش صلاحیت با آزمونهای آسکی و آزمون داپس انجام شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: نتایج مطالعه نشان داد که ۷۵/۷۶درصد از دانشجویان ترم آخر پرستاری دارای مهارت بالینی مطلوب و بسیار مطلوب بودند. دانشجویان بیشترین امتیاز را در مهارت سونداژ (۶۶/۸۱ درصد) و کمترین امتیاز را در مهارت علایم حیاتی (۹۵/۵۸ درصد) کسب کردند. هیچ کدام از متغیرهای زمینهای با صلاحیت دانشجویان در مهارتهای بالینی ارتباط معناداری نداشت (۰۵/۰ p>).
نتیجهگیری: صلاحیت ناکافی دربرخی مهارتهای بالینی لازم میتواند ناشی از عدم مواجهه کافی دانشجویان با این روش در طول مدت کارورزی در عرصه باشد؛ اما مطلوب نبودن صلاحیت دانشجویان در برخی مهارتهای پرتکرار، نیازمند بررسی جدی است. به هر حال تقویت جنبههای مثبت و اصلاح نقایص دانشجویان در انجام مهارتهای بالینی میتواند گامی مؤثر در راستای ارتقای کیفیت آموزش بالینی پرستاری باشد.