۵ نتیجه برای بازنگری برنامه
مهدی مهدیزاده، حسین حقیر، محمدتقی جغتایی، شهرام شایان،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده
مقدمه. گذشت بیش از یک دهه از آخرین بازنگری برنامهدرسی مقطع کارشناسی ارشد علوم تشریحی، پیشرفتهای علمیو تکنولوژیک فراوان و ضعف برنامه درسی فعلی، بازنگری برنامه درسی کارشناسی ارشد علوم تشریحی را ضروری میسازد. هدف از این تحقیق تعیین نیازهای آموزشی و مهارتهای عملی دانشآموختگان کارشناسی ارشد علوم تشریحی با توجه به نیازهای حرفهای ایشان است.
روشها. در یک مطالعه توصیفی، با ارسال پرسشنامه نظر اساتید مجرب و متخصص علوم تشریحی کشور در خصوص نیازهای آموزشی دوره کارشناسی ارشد علوم تشریحی کسب گردید. در مجموع ۵۳ پرسشنامه دریافت شد. به علاوه، با مسؤولین مراکزی که امکان جذب نیروی کارشناسی ارشد علوم تشریحی را داشتند، مصاحبه به عمل آمد. اطلاعات تجزیه و تحلیل شد و ضمن رتبهبندی شرح وظایف دانشآموختگان، ضروریات یادگیری در این دوره استخراج گردیده است.
نتایج. از انطباق برنامه درسی فعلی با نیازهای آموزشی دانشآموختگان برای اجرای مناسب وظایف خود و نیز برنامه درسی دانشگاههای خارج از کشور، افزوده شدن سرفصلهای «روش تحقیق و آمار حیاتی»، «روشهای پیشرفته میکروآناتومی» به عنوان یک درس مستقل، «روش تدریس»، «چرخشهای آزمایشگاهی»، «بیولوژی سلولی»، «آموزش فیکس و تشریح جسد»، «زبان تخصصی»، «رایانه»، «مدلسازی»، «تشریح مقایسهای»، «آناتومیبالینی» و «آسیبشناسی عملی» توصیه شده بود. به علاوه، افزایش واحد پایاننامه و تأکید بر مهارتهای عملی بخصوص در جنینشناسی و بافتشناسی، از دیگر نتایج این پژوهش برای بهبود برنامه درسی فعلی دوره کارشناسی ارشد علوم تشریحی در ایران است.
بحث. برای بازنگری در برنامه درسی کارشناسی ارشد علوم تشریحی، نه تنها افزودن سرفصلهای جدید ضروری است، بلکه باید بر جنبههای مهارتهای عملی دروس موجود نیز تأکید بیشتری صورت گیرد.
کورش فتحی واجارگاه، محمد جمالی تازه کند، حامد زمانیمنش، علیرضا یوزباشی،
دوره ۱۱، شماره ۷ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: برنامهدرسی، جوهره هر نظام آموزشی محسوب شده و کارآمدی، کیفیت و اثربخشی آن نظام را تضمین میکند. تغییر در این برنامهها به منظور تأمین نیازهای اجتماعی و انعکاس آخرین دستآوردهای علمی از جمله ضروریات محسوب میشود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع تغییر برنامههای درسی در دانشگاه شهید بهشتی و علوم پزشکی شهید بهشتی طراحی و اجرا گردید. روشها: پژوهش از نوع توصیفی - پیمایشی است. از بین اعضای هیأتعلمی رسمی دانشگاه شهید بهشتی و علوم پزشکی شهید بهشتی ۱۳۰ نفر به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. گردآوری دادهها از طریق اجرای پرسشنامه محققساخته که شامل ۳۰ سؤال در ۵ حیطه موانع حرفهای انگیزشی، درون دانشگاهی، برون دانشگاهی و اقتصادی بوده با استفاده از مقیاس ۵ ارزشی لیکرت صورت گرفت. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با نظر صاحبنظران و پایایی آن با آلفای کرونباخ ۸۸/۰ مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل آماری دادهها با استفاده از آمارتوصیفی و آمار استنباطی شامل؛ آزمونهای t تک نمونهای، آزمون رتبهبندی فریدمن، و t مستقل انجام شد. نتایج: آزمون t تک گروهی نشان داد که از دیدگاه هر دو گروه تمامی گویههای طراحی شده، جزو موانع تغییر محسوب میشوند. آزمون فریدمن اولویتبندی پنج زمینه مورد بررسی را از دیدگاه اعضای هیأتعلمی دانشگاه شهید بهشتی به ترتیب: موانع دروندانشگاهی، موانع بروندانشگاهی، موانع اقتصادی/مالی، موانع انگیزشی/انسانی و موانع حرفهای/شغلی؛ و از دیدگاه اعضای هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به ترتیب: موانع دروندانشگاهی، موانع بروندانشگاهی، موانع اقتصادی/مالی، موانع حرفهای/شغلی و موانع انگیزشی/انسانی نشان داد. نتیجهگیری: با در نظرگرفتن موانع تغییر، راهکارهایی چون برگزاری کارگاههای آموزشی مناسب در مورد تغییر و بازنگری برنامههای درسی، ایجاد یک ساختار متناسب با تفویض اختیار بازنگری برنامههای درسی و نهادینه کردن آن در دانشگاه، تأمین و تخصیص بودجه کافی برای پیشبرد برنامههای درسی اعضای هیأتعلمی در فرایند تغییر و بازنگری در برنامههای درسی دانشگاهی، جهت رفع موانع پیشنهاد میشود.
ابراهیم فلاحی، راضیه قبادی حمزه خانی، شیرین قاضی، علی فرهادی، سجاد روستا،
دوره ۱۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: بررسی دیدگاه دانشجویان و فارغالتحصیلان یکی از گامهای مهم تعیین جنبههای مختلف نیازمند بازنگری برنامه آموزشی است، این مطالعه با هدف بررسی نظر دانشجویان علوم تغذیه دانشگاههای علوم پزشکی کشور در سال۹۴-۱۳۹۳ در مورد واحدهای درسی اصلی دوره کارشناسی انجام شد.
روشها: در این مطالعه مقطعی ۱۸۵ نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد و ترم آخر کارشناسی دانشگاههای علوم پزشکی کشور به روش نمونه در دسترس دراین مقطع زمانی (سرشماری) شرکت کردند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا بود. تناسب تعداد واحدهای دروس نسبت به محتوا، میزان علاقه به هر درس، تناسب با نیاز جامعه و میزان ارتباط با رشته تغذیه بررسی شد. جهت تحلیل دادهها از آمار توصیفی استفاده شد.
نتایج: در مورد دروس تغذیه اساسی۲، داروشناسی، پاتوفیزیولوژی، اصول تنظیم برنامههای غذایی، رژیم درمانی۱، رژیم درمانی۲، تغذیه گروههای ویژه، فیزیولوژی تغذیه و کارآموزی رژیم درمانی به ترتیب ۸/۴۹، ۳/۶۱، ۶۱، ۶/۶۳، ۲/۶۶، ۶۸، ۲/۵۶، ۵/۶۲، ۲/۵۶ درصد از شرکتکنندگان اعتقاد داشتند که تعداد واحدهای این دروس نسبت به محتوا کم است. اکثرشرکتکنندگان اظهار داشتند که دروس بیوشیمی متابولیسم، تغذیه اساسی۱، تغذیه اساسی۲، داروشناسی، پاتوفیزیولوژی، زبان تخصصی و اصول تنظیم برنامههای غذایی ارتباط زیادی با رشته تغذیه دارند. اکثر دانشجویان معتقد بودند ۵ درس جدید باید به برنامه آموزشی این رشته اضافه شود. به ترتیب ۹/۸۴ و ۷/۹۳ درصد معتقد بودند باید دوره کارورزی در عرصه و دوره کارآموزی حین ارائه دروس تئوری ایجاد گردد. ۶/۵۸ درصد از آنها معتقد بودند طول دوره این رشته باید بیش از ۴ سال و به صورت دکترای حرفهای باشد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه بازنگری برنامه درسی دوره کارشناسی علوم تغذیه با در نظر گرفتن نظرات دانشجویان ضروری به نظر میرسد.
سلیمان احمدی، لیلا ساداتی، زهرا طیبی،
دوره ۱۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: یکی از اصول اساسی فرایند آموزش، بازنگری ادواری برنامههای درسی در هر رشته علمی و هر مقطع تحصیلی است. در برنامه درسی مقطع کارشناسی ناپیوسته اتاق عمل، دانشجویان به دلیل داشتن تجربه کاری قبلی، با مشکل تکرار برخی از دروس مواجه میشوند. لذا این مطالعه با هدف بررسی تجارب دانشجویان، دانشآموختگان و اساتید گروه اتاق عمل از برنامه آموزشی کارشناسی ناپیوسته اتاق عمل انجام شد.
روشها: این پژوهش کیفی به روش تحلیل محتوای در سال ۹۵-۹۶ انجام شد. برای جمعآوری دادهها از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. دادهها از طریق مصاحبههای نیمه ساختارمند در طی ۱۳ مصاحبه، جمعآوری شد. سپس مصاحبههای ضبط و پیاده شد و به روش آنالیز محتوی و با کمک نرمافزار MaxQDA۲ تحلیل شد.
نتایج: دادهها در ۳ طبقه اصلی «ساختار نامتناسب برنامه درسی» با زیر طبقات ساماندهی نامناسب محتوای آموزش، روش تدریس و کارآموزی غیر مؤثر، «بازدارندهها» با زیر طبقات اشتغال همزمان با تحصیل، مدیریت خانواده، رفت و آمد طاقتفرسا و «عوامل انگیزشی» با زیر طبقات رشد مالی، ارتقای شغلی و هویت اجتماعی دستهبندی شد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه به نظر میرسد باید در ساختار و اجرای برنامه آموزشی دانشجویان ناپیوسته اتاق عمل اصلاحاتی انجام شود که متناسب با نیاز آنان باشد.
لیلا دشمنگیر، رحیم خدایاری زرنق، بیژن گرایلی، مینو علیپوری سخا، حکیمه مصطفوی،
دوره ۲۱، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: بازنگری برنامههای درسی با نگرش نو به دانش، مهارت و یادگیری، گامی در جهت روزآمد کردن محتوای آموزشی رشتههای دانشگاهی است. این مطالعه با هدف بازنگری برنامه درسی رشته دکتری سیاستگذاری سلامت بر مبنای توانمندیهای مورد نیاز دانشآموختگان انجام شد.
روشها: در این پژوهش از نوع بازنگری برنامه درسی، بر اساس الگوی تعدیل شده دنیس (Dennis) در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تبریز (۱۳۹۵-۱۳۹۷)، از ترکیبی از روشهایی همچون مرور متون و مستندات، مطالعه تطبیقی، مصاحبه، بحث گروهی متمرکز و پنل خبرگان استفاده شد. مطالعه در چهار مرحله شامل نیازسنجی، تبیین توانمندیهای موردنیاز دانشآموختگان، اصلاح، تغییر و بازنویسی اولیه برنامه درسی و نهاییسازی برنامه درسی انجام شد. در پایان، برنامه درسی نهایی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ارسال شد. دادهها با استفاده از رویکرد چارچوب مفهومی و به روش تحلیل محتوای هدایت شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: یافتههای مطالعه منجر به طراحی محتوای دوره براساس پیامدهای دوره، نقشها و وظایف دانشآموختگان این رشته گردید. توانمندیهای دانشآموختگان در ۵ محور شامل سیاستسازی و سیاستگذاری، تحلیل سیاست، ارتباطی، رهبری و اجتماعی، آموزش و پژوهش استخراج گردید. برخی دروس حذف و برخی اضافه گردید. تغییرات لازم در محتوای دروس تخصصی با توجه به تصویب رشتههای مشابه و توجه به دروس اختیاری در راستای تخصصی نمودن انجام شد.
نتیجهگیری: بازنگری و اجرای برنامه درسی دوره دکتری تخصصی سیاستمنجر به هدفمندتر شدن فرآیند یاددهی- یادگیری، پیادهسازی آموزش مبتنی بر توانمندی، افزایش دانش تخصصی و مهارتهای فنی دانشآموختگان میگردد. پیشنهاد میشود توجه ویژهای به این موضوع شود و ضرورتها، چالشها و راهکارهای متناسب جهت بازنگری صحیح و علمی رشتههای مختلف حوزه آموزش علوم پزشکی و پیراپزشکی بررسی شود.