جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای نظری

حمید حجتی، سیدحمید شریف نیا، رقیه نظری،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه: نگرش منفی نسبت به بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی یکی از مهم‌ترین موانع شناخته شده در عدم تداوم کافی نیروی کار پرستاری است. تحقیقات قبلی نشان داده‌اند که نحوه آموزش تئوری و عملی بر نگرش پرستاران تأثیر دارد. لذا این تحقیق به منظور تأثیر آموزش تلفیقی بر نگرش دانشجویان مقطع کارشناسی پرستاری در خصوص بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی انجام گردیده است. روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی ۸۵ دانشجوی پرستاری دختر (۴۷ نفر گروه تجربی، ۳۷ نفر گروه شاهد) که کارآموزی بخش روانپرستاری خود را در بیمارستان زارع‌ ساری می‌گذراندند، در سال ۱۳۸۸ وارد مطالعه شدند و نگرش آنها در دو نوبت قبل از ورود به کارآموزی و پس از پایان آن مورد سنجش قرار گرفت. گروه تجربی علاوه بر آموزش‌های روتین برنامه‌های آموزشی اضافه‌‌تری به صورت تلفیقی دریافت کرده بودند. داده‌ها با نرم‌افزار آماری SPSS و آمار توصیفی و آزمون t مورد آنالیز قرار گرفت. نتایج: نگرش گروه تجربی پس از دوره کارآموزی به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد به ترتیب (۷/۳±۲/۳۵ و ۷/۵±۹/۴۱) بوده است، (۰۱/۰≥p). نگرش روانی گروه شاهد و تجربی قبل از کارآموزی تفاوت معناداری نداشت. همچنین با وجود معنادار نبودن تفاوت نگرش گروه شاهد قبل و بعد از کارآموزی، این تفاوت در گروه مداخله معنادار بوده است (۰۱/۰≥p). نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داده‌اند که آموزش تلفیقی در کارآموزی بالینی بهداشت روان می‌تواند تأثیر مثبت بر نگرش دانشجویان نسبت به بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی گذاشته و بنابراین انتظار می‌رود ضمن افزایش محبوبیت پرستاری بهداشت روان، آمادگی آنان را برای کار در این بخش‌ها بیشتر کند.
پروین منگلیان شهربابکی، ژاسمن شاه نظری، محمد محمودی، جمیله فرخ زادیان،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه: با توجه به این که عمده‌ترین علل مرگ و میر و کاهش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب، ریشه در عملکرد خودمراقبتی نادرست دارد و کافی نبودن آگاهی بیماران به این مسائل دامن می‌زند، لذا مطالعه‌ای با هدف بررسی تأثیر آموزش مراقبت از خود، بر آگاهی و عملکرد بیماران مبتلا به نارسایی قلب در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام گرفت. روش‌ها: در یک مطالعه نیمه تجربی، ۸۰ بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرمان با روش نمونه‌گیری آسان و تدریجی انتخاب و در دو گروه تجربی و شاهد قرار گرفتند. ابتدا میزان آگاهی و نحوه عملکرد هر بیمار در مورد مراقبت از خود، از طریق پرسشنامه و چک‌لیست محقق‌ساخته و پایا و روا از طریق مصاحبه و مشاهده گرفته شد، سپس هر بیمار گروه تجربی یک برنامه آموزشی شامل ۴ جلسه آموزشی ۲۰ دقیقه‌ای همراه با ارائه جزوه آموزشی به صورت انفرادی و پرسش و پاسخ دریافت کرد. سپس یک ماه بعد از ترخیص از هر یک از بیماران در دو گروه، آزمون نهایی به عمل آمد. مقایسه آگاهی و عملکرد دو گروه از طریق آزمونهای آماری ناپارامتری ویلکاکسون و مان ویتنی یو انجام شد. نتایج: رتبه آگاهی و عملکرد بیماران مبتلا به نارسایی قلب در کلیه حیطه‌های مراقبت از خود، قبل از مداخله بین دو گروه تجربی و شاهد، معنادار نبود. در حالی که این میانگین امتیازات بعد از مداخله در گروه تجربی و شاهد اختلاف معناداری داشت. به طوری که مقایسه تغییرات نشان داد که تغییرات آگاهی (۰۲/۷±۸۱/۱۸) و عملکرد (۵۷/۱۱±۵/۲۹) در گروه تجربی به طور معناداری بیش از تغییرات آگاهی (۷۹/۲±۸۱/۱) و عملکرد (۲۸/۱±۴۳/۰) در گروه شاهد بوده است که نشان‌دهنده تأثیر آموزش بر گروه تجربی بود. نتیجه‌گیری: به کار‌گیری برنامه آموزشی خودمراقبتی طراحی شده بر آگاهی و عملکرد بیماران مبتلا به نارسایی قلب در نمونه‌های مورد مطالعه مؤثر بوده است و آموزش یکی از روش‌های مناسب و لازم برای ارتقای مراقبت از خود است.
ناهید رمضانی، عبدالصادق نظری ،
دوره ۱۳، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: تحصیل در رشته دندانپزشکی با سطوح بالایی از استرس همراه است. هدف این مطالعه مقایسه استرس محیط دندانپزشکی در دانشجویان بالینی در سال های مختلف دندانپزشکی زاهدان بر حسب برخی عوامل دموگرافیک بود. روش‌ها: در این مطالعه مقطعی، ۱۷۷ دانشجوی بالینی دانشکده دندانپزشکی زاهدان به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه تغییر یافته استرس محیط دندانپزشکی (با روایی و پایایی تأیید شده) و پرسشنامه سلامت عمومی در نیمسال اول سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱ در میان دانشجویان توزیع شد. سپس بر اساس مقیاس چهار درجه‌ای لیکرت، میانگین امتیازات محاسبه و داده‌ها با استفاده از آزمون‌های ANOVA، Independent Samples Test و Pearson Correlation تحلیل شد. نتایج: میانگین نمره استرس ۴۴/۰±۳۸/۲ (بر مبنای ۴) بود. تفاوت معناداری در میانگین نمره استرس دانشجویان در سال‌های تحصیلی مختلف مشاهده نشد(۰۵۷/۰p=). اختلاف آماری معناداری در میانگین نمره استرس بر حسب متغیرهای جنسیت، سن، شرایط ورود به دانشگاه، علت انتخاب شغل (دندانپزشکی) و اولویت اول انتخاب رشته مشاهده شد(۰۵/۰p<). میانگین نمره استرس با معدل و سلامت عمومی ارتباطی معنادار داشت (۰۵/۰p<). دوری از خانواده و وضعیت تأهل ارتباط معناداری با نمره استرس نداشت (۰۵/۰p>). نتیجه‌گیری: یافته‌ها نیاز به کاهش استرس به ویژه در دانشجویان دختر، کم‌تر از ۲۵ سال، دانشجویان با معدل بالا و با سهمیه ورودی پیوسته را نشان می‌دهد. دانشجویانی که تحت فشار والدین، دندانپزشکی را انتخاب نموده، دانشجویانی که دندانپزشکی اولویت اول انتخاب آنان نبوده و دانشجویان برخوردار از سلامت عمومی بالاتر نیازمند توجه در این زمینه هستند.
نعمت ستوده اصل، حامد رضایی، مریم نظری، فهیمه قنبری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: دانشجویان رشته‌های پزشکی و پرستاری، به دلیل شرایط دشوار کار در بیمارستان و ارتباط مستقیم با بیماران، با خطر کاهش سلامت روبرو هستند. مطالعه‌ی حاضر، با هدف بررسی سلامت عمومی دانشجویان رشته‌های پرستاری و پزشکی سال‌های اول و آخر دانشگاه علوم پزشکی سمنان، انجام گرفت. روش‌ها: جامعه‌ی آماری این مطالعه‌ی توصیفی مقطعی، دانشجویان سال اول و آخر رشته‌های پرستاری و پزشکی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، در سال تحصیلی۹۱-۱۳۹۰ بودند که ۱۳۷نفربه روش تمام شماری، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش‌نامه‌ سلامت عمومی ۲۸ سؤالGHQ بود؛ روش نمره گذاری لیکرت ۵گزینه‌ای بود و نمره‌ی کم‌تر در این پرسشنامه، بیان‌گر سلامت عمومی بیش‌تر بود. داده‌ها با کمک آمار توصیفی و آزمون T-test و سطح معناداری کم‌تر از ۰۵/۰، تجزیه و تحلیل شد. نتایج: بالاترین و پایین‌ترین میانگین نمره‌ی سلامت عمومی، در سال‌های اول و آخر پزشکی، به ترتیب، در حیطه‌ی نشانه‌های جسمانی(۹/۷±۴۲/۱) علایم افسردگی(۴۱/۴±۸۷/۰) مشاهده گردید؛ بالاترین و پایین‌ترین میانگین نمره‌ی سلامت عمومی سال‌های اول و آخر پرستاری نیز به ترتیب، مربوط به حیطه‌ی نشانه‌های جسمانی(۳۴/۵±۳۸/۱) و کارکرد اجتماعی(۹±۳۰/۱) بود. میانگین و انحراف معیار نمرات کل سلامت عمومی در دانشجویان سال اول و آخر پزشکی به ترتیب برابر ۳۹/۶±۲۹/۲ و ۶/۷±۱۸/۲، که این تفاوت از نظر آماری معنادار بود(۰۲۹/۰=p). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه مبنی بر پایین‌تر بودن سطح سلامت در دانشجویان سال آخر رشته‌ی پزشکی، بررسی علل این موضوع و شناسایی عوامل کاهش‌دهنده سلامت، می‌تواند منجر به رفع اختلالات احتمالی در این گروه از دانشجویان گردد.
راضیه نظری وانانی، زهره نادری، فرشته آیین،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: حضور در کلاس به عنوان یک فرصت جهت یادگیری دروس شناخته شده است و غیبت از کلاس می‌تواند باعث سست شدن این هدف مهم یعنی یادگیری شود. این مطالعه با هدف تعیین عوامل مؤثر بر حضور در کلاس درس ازدیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام گردید. روش‌ها: این مطالعه توصیفی مقطعی بر روی ۱۲۰نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکردکه به روش نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند انجام گردید. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه محقق‌ساخته جمع‌آوری و با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: از دید۲/۶۴%(۷۷نفر) دانشجویان شرکت کننده در پژوهش، عامل ایجاد انگیزه توسط استاد بیش‌ترین نقش را در حضور دانشجویان در کلاس دارد و از نظر ۸/۳۵%(۴۳نفر) دانشجویان استفاده از وسایل سمعی بصری نقشی در حضور آنها در کلاس درس ندارد. ۱۹ نفر (۸/۱۵%) دانشجویان با معدل بالاتر از۱۷ ایجاد انگیزه توسط استاد را عامل رغبت خود به کلاس گزارش کردند. ۱۲ نفر (۱۰%) از دانشجویان مذکر مهم‌ترین عامل حضورشان در کلاس را انجام حضور و غیاب می‌دانند. نتیجه‌گیری: با توجه به این که ایجاد انگیزه توسط اساتید بیش‌ترین نقش را در حضور دانشجویان در کلاس دارد، لذا اساتید باید جهت افزایش حضور دانشجویان در کلاس‌های درس از روش‌هایی مانند تکنیک‌های خلاق آموزشی و تجهیز کلاس‌ها استفاده نماید.
علیرضا ایرج پور، سهیلا احسانپور، فاطمه نظری، زهره قضاوی، موسی علوی،
دوره ۱۴، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: سازمان‌دهی برنامه آموزش بالینی در پرستاری و مامائی معطوف به بهبود تجارب یادگیری فراگیران است. این برنامه نظام مند از چندین عنصر تشکیل شده است که محیط از جمله آنها محسوب می گردد. لذا هدف از مطالعه حاضر معرفی نرم‌افزار بانک اطلاعات محیط‌های آموزش بالینی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود.

روش‌ها: در این مطالعه توصیفی (سال ۹۲-۱۳۸۹)، جامعه مورد مطالعه شامل محیط‌های آموزش بالینی منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. گرد آوری داده‌ها از طریق چک لیست محقق ساخته بود. این ابزار شامل دو بخش اسامی محیط‌های آموزش بالینی و اطلاعات مربوط به ویژگی‌های محیط‌های آموزش بالینی در ۷ محور بود. به منظور تهیه نرم‌افزار،‌ محورهای اصلی چک‌لیست و نیز گویه‌های زیرمجموعه هر محور به عنوان ساختار مفهومی زیربنای طرح نرم‌افزار مورد توجه قرار گرفت. این نرم‌افزار در محیط Access-۲۰۱۰ تهیه شد و با ورود اطلاعات گردآوری شده، تکمیل گردید.

نتایج: ضمن شناسایی محیط‌های آموزش بالینی مورد استفاده گروه‌های آموزشی دانشکده، در مجموع اطلاعات مرتبط با تعداد ۱۲۶ بخش، ۷ مرکز بهداشتی درمانی و ۷ خانه بهداشت از زیرمجموعه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان استخراج شدند. نرم‌افزار بانک اطلاعات محیط‌های آموزش بالینی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اطلاعات مربوط به ویژگی‌های محیط‌های بالینی را در محورهای محیط فیزیکی و امکانات، برنامه آموزشی، برنامه ارزشیابی و کارکنان، شایع‌ترین اختلالات و موارد بیماری، مداخلات پرستاری مستقل و مداخلات پرستاری مشارکتی در بردارد.

نتیجه‌گیری: این نرم‌افزار با در اختیار گذاشتن برخی اطلاعات مورد نیاز در مورد محیط‌های آموزش بالینی، می تواند به مدیران و برنامه ریزان آموزشی در انطباق برخی از ویژگی‌های مهم برنامه آموزش با محیط بالینی کمک نماید.

۱
محمد حسین یارمحمدیان، مریم نظری، نجمه بهمن زیاری، رضا مرادی، هیوا میرزایی، الهه نوابی،
دوره ۱۵، شماره ۰ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: گسترش کمی نظام آموزش عالی بدون توجه به توسعه کیفیت، پیامدهایی همچون افت تحصیلی، وابستگی علمی، فرار مغزها، عدم کارآفرینی و ضعف تولید دانش را به همراه خواهد داشت. نظر به اهمیت کیفیت خدمات آموزشی، هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی کیفیت خدمات آموزشی از دیدگاه دانشجویان مدیریت خدمات بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بر اساس مدل سروکوال بود. روش‌ها: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال ۱۳۹۳ در دانشکده مدیریت و اطلاع‌رسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد. جامعه آماری کلیه دانشجویان مقاطع مختلف رشته مدیریت خدمات بهداشتی درمانی (۹۶=N) بودند که به علت محدود بودن جامعه، نمونه‌گیری به شکل نمونه در دسترس در این مقطع زمانی (سرشماری) صورت گرفت. از پرسشنامه سروکوال شامل دو بخش مشخصات فردی و ابعاد پنج‌گانه کیفیت خدمات، برای جمع‌آوری داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کولموگروف- اسمیرنوف، t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه انجام گرفت. نتایج: مطابق نتایج، بیش از نیمی از پاسخ‌گویان(۷/۵۷%) کیفیت خدمات آموزشی را بد ارزیابی کرده و در همه ابعاد کیفیت خدمات آموزشی بین انتظارات دانشجویان و ادراکات آنها شکاف منفی وجود داشت و بیش‌ترین شکاف مربوط به بعد هم‌دلی(۰۸/۱-) بود. نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج به دست آمده مبنی بر وجود شکاف منفی در تمامی ابعاد کیفیت خدمات آموزشی پیشنهاد می‌گردد اقداماتی نظیر برگزاری کارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آموزشی برای اعضای هیأت‌علمی، اساتید مشاور و کارکنان جهت ارتقای مهارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فنی و ارتباطی آنان صورت گیرد و نگاه دانشجو محوری در برنامه‌ریزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آموزشی مد نظر قرار گیرد.
فاطمه حشمتی نبوی، زهره پوراسماعیل، زهراسادات منظری، زهره حسین پور، تکتم میکانیکی، سیامک حیدربیگی،
دوره ۱۵، شماره ۰ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

 مقدمه: پرستاری به عنوان یک حرفه رو به رشد در حال طی‌کردن مسیر حرفه‌ای شدن است(۱). چنانچه پرستاران به پرستاری به عنوان یک حرفه نگاه کنند، می‌توان گفت پرستاری در حال طی‌ کردن مسیر حرفه‌ای ‌شدن است(۲تا۴). از نظر صاحب‌نظران، مسیر تکامل حرفه‌ای در پرستاری هموار نیست و جهت نیل به این هدف، باید عوامل مؤثر در این فرآیند شناسایی و برای رسیدن به معیارهای حرفه‌ای شدن تلاش کرد(۵و۶). با توجه به اهمیت آموزش‌های حین خدمت بر توسعه رفتارهای حرفه‌ای‌، ضروری است با ارائه آموزش‌های مناسب رفتارهای حرفه‌ای در اعضای هر حرفه ایجاد و توسعه یابد. هدف از این مطالعه مقایسه خود‌ارزیابی کارشناسان پرستاری از میزان رعایت رفتار حرفه‌ای آنها قبل و بعد از اجرای یک برنامه بازآموزی رفتار حرفه‌ای بود. روش‌ها: این مطالعه یک پژوهش شبه تجربی بود که در سال ۱۳۹۲ در دانشگاه علوم پزشکی مشهد، بر روی ۷۳ نفر از کارشناسان پرستاری زن شرکت‌کننده در دو سمینار یک روزه اخلاق و رفتارحرفه‌ای در قالب برنامه بازآموزی، انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه "بررسی رفتار حرفه‌ای پرستار" و دارای ۲۷ گویه بود که با مقیاس لیکرت ۴ قسمتی از «هیچ وقت» تا «همیشه» (با نمره ۱ تا ۴) امتیازدهی ‌شد. حداقل نمره رفتار حرفه‌ای ۲۷ و حداکثر آن ۱۰۸ بود. این پرسشنامه تعدیل یافته‌ی «پرسشنامه رفتار حرفه‌ای دانشجویان پرستاری» گز (Goze) و همکاران بود(۱) که حشمتی نبوی و همکاران قبلامورد استفاده قرار داده‌اند و روایی آن را به تأیید رسانده‌اند(۷). پایایی ابزار به روش همسانی درونی با ضریب آلفای کرونباخ ۷۶/۰ تأیید شد. داده‌ها پس از گردآوری از طریق نرم‌افزارSPSS-۱۴ و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و آزمون تی زوجی جهت مقایسه نمره کلی خودارزیابی رفتار حرفه‌ای و ویلکاکسون جهت مقایسه گویه‌ها قبل و بعد مداخله تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری در همه آزمون‌ها ۰۵/۰ در نظر گرفته شد. نتایج: میانگین نمره خودارزیابی پرستاران شرکت‌کننده از رفتارحرفه‌ای قبل از اجرای برنامه بازآموزی ۶/۱۵±۹/۱۱۶ از ۱۳۵ بود که بعد از اجرای برنامه به ۵/۱۹±۵/۱۰۹ کاهش یافت. آزمون تی‌زوجی بین میانگین خودارزیابی رفتارحرفه‌ای پرستاران قبل و بعد از اجرای برنامه بازآموزی تفاوت آماری معناداری نشان داد (۶۶/۰df=، ۰۱/۰p=). در بررسی گویه‌های پرسشنامه با استفاده از آزمون ویلکاکسون در گویه‌های مربوط به اظهار نظر در رابطه با موضوعات اجتماعی تأثیرگذار بر مراقبت‌های بهداشتی (۰۳/۰p=)، اظهارنظر در زمینه روش‌های توسعه حرفه (۰۱/۰p=)، احترام برای نپذیرفتن و رد درمان (۰۱/۰p=)، ایجاد محیط مناسب برای رفع مشکلات حرفه‌ای (۰۰۳/۰p=)، تعیین مشکلات بیماران (۰۰۲/۰p=)، گزارش موارد غیرقانونی (۰۰۸/۰p=) و تصمیم‌گیری براساس واقعیت‌ها (۰۰۴/۰p=) تفاوت آماری معناداری مشاهده شد,۱۵% قصد تغییر شغل در ۵ سال آینده را داشتند. نتایج آزمون اسپیرمن نشان داد که بین رفتارحرفه‌ای و تمایل به تغییر رشته ، نوع بخش محل خدمت، رتبه سازمانی، معدل، تمایل به تغییر شغل و مدرک تحصیلی همبستگی وجود ندارد. همچنین طبق نتایج آزمون پیرسون بین سنوات خدمت، علاقه به حرفه پرستاری و میانگین نمره رفتارحرفه‌ای در پرستاران ارتباط معنا‌داری وجود نداشت. این یافته‌ها حاصل طرح مصوب دانشگاه علوم پزشکی مشهد با کد ۹۱۰۵۸۸ است. پژوهشگران بر خود لازم می‌دانند از معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و پرستاران شرکت کننده در این پژوهش تشکر و قدردانی نمایند.


علیرضا ایرج پور، فاطمه نظری، موسی علوی،
دوره ۱۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: برنامههای آموزشی به منظور تأمین نیازهای آموزشی یادگیرندگان طراحی می‌شوند؛ لذا شناسایی نیاز اولین گام در برنامه‌ریزی آموزشی است و موجب افزایش مشارکت یادگیرندگان در طراحی برنامه‌های آموزشی و ارتقای سطح کیفی برنامه‌ها می‌گردد. لذا هدف از این مطالعه توصیف نیازهای آموزشی کارکنان مرکز فوریت‌های شهر اصفهان و پرستاران اورژانس مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال ۱۳۹۱ بود.

روش‌ها: در این مطالعه پیمایشی مقطعی جامعه آماری کلیه پرستاران اورژانس مراکز درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و کارکنان مرکز فوریت شهر اصفهان بودند. روش نمونهگیری به صورت سرشماری بود و مجموعاً ۳۱۰ نفر وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود که پس از تأیید روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفت. داده‌ها در این پژوهش با استفاده از آزمون‌های آماری توصیفی مورد تحلیل قرار گرفت.

نتایج: میانگین و انحراف معیار متغیرهای سن افراد شرکت‌کننده، سابقه کار آنها و نیز سابقه کار در بخش اورژانس مرکز درمانی یا مرکز فوریت‌های پزشکی به ترتیب ۱/۷±۳/۳۳، ۴/۷±۷۶/۹ و ۶۳/۴±۲۴/۵ بود. میانگین و انحراف معیار ابعاد پنجگانه نیازهای آموزشی شامل مدیریت، ارتباطات، مهارت‌های ارزیابی، تجهیزات و مهارت‌های عملیاتی به ترتیب برابر با ۱/۲±۲۸/۵ (از مجموع ۱۰ نمره) ، ۲/۲±۱/۶ (از مجموع ۱۰ نمره) ، ۳±۱/۸ (از مجموع ۱۵ نمره) ، ۳/۱±۶/۲ (از مجموع ۵ نمره) و ۸/۱۹±۲/۶۳ (از مجموع ۷۵ نمره) بود.

نتیجه‌گیری: لازم است نیازهای آموزشی کارکنان مراکز اورژانس و فوریت‌های پزشکی در پنج بخش اصلی شامل مدیریت، ارتباطات، مهارت‌های ارزیابی، تجهیزات و مهارت‌های عملیاتی مورد توجه قرار گیرد. مطالعات آتی با استفاده از روش‌های مختلف کیفی و کمی جهت بررسی بیش‌تر هر یک از ابعاد نیازهای آموزشی پیشنهاد می‌گردد.


رقیه نظری، محمد صالح پور عمران، حمید شریف نیا،
دوره ۲۰، شماره ۰ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: امروزه یادگیری الکترونیک جایگاه ویژه‌ای در آموزش بشر دارد. اگرچه معلمان کاربران اصلی فناوری در آموزش هستند، اما زیرساخت‌های مورد نیاز و ماهیت دروس نیز جایگاه ویژه‌ای در بهره‌مندی اساتید از این امکان آموزشی دارند. مرور متون نیز نشان می‌دهد که متغیر توانمندی اساتید در آموزش الکترونیک می‌تواند به نحوی رابطه بین این دو عامل و کاربرد یادگیری الکترونیک را توضیح دهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی توانمندی اساتید بر رابطه بین امکانات آموزشی و ماهیت دروس در استفاده از یادگیری الکترونیک انجام شد.
روش‌ها: مطالعه مقطعی حاضر با رویکرد همبستگی پیش‌بینی کننده در یک نمونه ۸۵ نفری از اعضای هیأت‌علمی پایه دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال ۱۳۹۸ انجام شد. این اساتید نقطه نظراتشان را در خصوص امکانات، ماهیت دروس، توانمندی استاد و کاربرد یادگیری الکترونیک را براساس پرسشنامه امکان سنجی آموزش الکترونیک در گروه آموزشی خود، بیان نمودند. سپس اثرات مستقیم و غیرمستقیم این عوامل به کمک یک مدل تحلیل مسیر مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: برخلاف ماهیت دروس، امکانات یادگیری الکترونیکی به صورت مستقیم می‌تواند کاربرد یادگیری الکترونیک را پیش‌بینی کند(۱۶/۰ =β، فاصله اطمینان ۹۵% : ۱۳۰/۰- تا ۵۲۷/۰). این تأثیر با وجود نقش میانجی توانمندی اساتید تقویت شده و متغیر توانمندی اساتید به‌عنوان یک متغیر میانجی نسبی باعث تقویت مدل نهایی مطالعه گردید(۲۶/۰ =β، فاصله اطمینان ۹۵% : ۰۰۳/۰- تا ۴۵۹/۰).
نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از اهمیت نقش متغیر میانجی توانمندی اساتید در به‌کارگیری یادگیری الکترونیک است. پس وجود امکانات یادگیری الکترونیک و ماهیت دروس یک رشته برای پیش‌بینی میزان کاربرد یادگیری الکترونیک، کافی نیست. لذا پیشنهاد می‌گردد که برای توسعه یادگیری الکترونیک علاوه بر تهیه زیر ساخت‌ها به توانمندسازی اعضای هیأت‌علمی، اهتمام ویژه شود.

رقیه نظری،
دوره ۲۰، شماره ۰ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

در هنگامه همه گیری کووید ۱۹، آموزش پرستاری با چالش‌های زیاد و منحصر به فردی روبرو شده است(۱). برخی از این چالش‌ها به دنبال تعطیلی کلاس‌های تئوری و عملی و برخی دیگر هم در روند استفاده از آموزش تلفیقی و مجازی، ایجاد شده‌اند. اما آنچه علت نوشتن این نامه شده است توجه به نقش ما در تربیت نسل بعدی ارائه دهندگان مراقبت است، در حالی که می‌دانیم نیاز مبرم به پرستاران در خط مقدم داریم. همه گیری کووید ۱۹ سبب افزایش مراجعه کنندگان و بستری شدن آنها در بیمارستان‌ها شده است. از سوی دیگر تعداد زیادی از پرستاران به این بیماری مبتلا شده یا به علت فشار کاری زیاد، شدیدا خسته شده‌اند. همه این‌ها سبب شده تا نیاز به نیروی کار پرستاری در خط مقدم مراکز درمانی ما همانند بسیاری از نقاط جهان(۲) به شدت افزایش پیدا کند. این واقعیت سبب شده تا مراکز درمانی با مجوز «ستاد کنترل همه‌گیری کرونا» از دانشجویان پرستاری دعوت به کار نمایند. تعداد زیادی از دانشجویان پرستاری در کشور همانند سایر مناطق جهان، در پاسخ به این بحران سلامتی وخیم و بی سابقه، به این دعوت لبیک گفتند و در کنار پرستاران، داوطلبانه مشغول ارائه مراقبت به بیماران شده اند. دانشجویانی که بطور معمول می‌بایست در بخش‌ها جابجا شوند و بیمارستان‌ها جوابگوی نیازهای یادگیری آنان می‌بود، الان خودشان پاسخ‌گوی نیاز‌های عملیاتی سلامت شده‌اند(۲). اما این منابع آماده کار، در حالی در خط مقدم مبارزه علیه کووید ۱۹ مستقر شده‌اند که شواهد اندکی از وجود برنامه‌هایی رسمی برای حمایت از آنها در این گذار کامل از دانشجویی به پرستاریِ حرفه‌ایِ تمام وقت در دسترس است(۳). نکته حائز اهمیت این است که اگر چه این تجربه داوطلبانه برای جبران بخشی از نیاز بیمارستان‌ها بسیار کمک کننده است و در رشد شخصیت انسانی، نوع دوستی و تجربه کاری دانشجویان، تأثیرگذار خواهد بود؛ اما بیم آن می‌رود که گذار زود هنگام این دانشجویان از دانشجویی به پرستاریِ حرفه‌ای، سبب تولد پرستاران زودرس و آسیب‌پذیر گردد. پرستارانی که شاید هنوز آمادگی کار در شرایط واقعی را نداشته باشند. پس باید همانند نوزادان زودرس، مراقبت‌های ویژه ای حین و بعد از تولدشان به عمل آوریم تا اطمینان حاصل کنیم که آنان به بلوغ طبیعی خود رسیده‌اند و توانمندی کافی برای زندگیِ حرفه‌ایِ واقعی را دارند. آنچه مسلم است، کووید ۱۹ چشم‌انداز آموزشی را تغییر داده است(۱). دست‌اندکاران باید در شرایط کنونی خود را برای پاسخ‌گویی به نیازهای آموزشی، سلامتی، ایمنی و رفاهی این دانشجویان آماده کنند. پیشنهاد ما آماده‌سازی دوره‌های تکمیلی و حمایتی، در قالب آموزش مداوم، مخصوص آنان است تا خلاء آموزشی به وجود آمده، آنان را در مسیر زندگیِ حرفه‌ایِ آینده‌شان آسیب‌پذیر نکند تا آنچه را که آنان در این دوره از دست داده اند، بتوانند در آینده، با برنامه‌ریزی و اجرای صحیح، دوباره به دست آورند. در صورتی که این بسته پشتیبانی- آموزشی، مستحکم و مناسب تهیه گردد، می‌تواند علاوه بر تکمیل فرایند آموزش پاسخ‌گو، در سایر موارد اضطرار هم کاربرد داشته باشد.
مجتبی پورکریمی هاوشکی، وحید منظری توکلی، نسرین درزی نیا، موسی غنچه‌پور،
دوره ۲۴، شماره ۰ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: سرزندگی تحصیلی یکی از شاخص‌های مهم در یادگیری موفق و ثمربخش است که باعث اثبات توانایی و پیشرفت‌ تحصیلی می‌شود. هدف این پژوهش، طراحی یک مدل ساختاری برای تبیین نقش میانجی‌گر پردازش اطلاعات اجتماعی در رابطه بین تنظیم شناختی هیجان و سرزندگی تحصیلی در دانشجویان علوم پزشکی شهر کرمان بود.

روش‌ها: طرح پژوهش از نوع همبستگی و جامعه­ آماری شامل کلیه دانشجویان علوم پزشکی شهر کرمان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی چند مرحله­‌ای ۲۳۰ دانشجو انتخاب شدند. برای جمع‌­آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های راهبردهای شناختی تنظیم هیجان (CREQ)، سرزندگی تحصیلی (AVQ) و پردازش اطلاعات اجتماعی (IPRQ) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آماره­‌های توصیفی و مدل­سازی معادلات ساختاری و نرم‌افزار Amos نسخه ۲۴ استفاده شد.

نتایج: راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به‌‎صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی­گری پردازش اطلاعات اجتماعی با سرزندگی تحصیلی رابطه معناداری نشان دادند. همچنین ۰/۶۱ از اثر راهبردهای شناختی تنظیم هیجان بر سرزندگی تحصیلی از طریق غیر مستقیم توسط متغیر میانجی پردازش اطلاعات تبیین شد (۰/۰۱> p).

نتیجه‌گیری: می­توان با ارتقای پردازش اطلاعات اجتماعی و بهبود راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دانشجویان نظیر آگاهی اجتماعی، نشخوارگری و پذیرش، زمینه افزایش سرزندگی تحصیلی آنان را مهیا نمود.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی می باشد.

© 2025 All Rights Reserved | Iranian Journal of Medical Education