جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای فتحی واجارگاه

نرگس کشتی‌آرای، کوروش فتحی واجارگاه، کرایگ زیمیتات، احمدعلی فروغی،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: تقاضا برای برنامه‌های درسی که دربرگیرنده بازتاب‌های اجتماعی و مشارکت افراد در شکل‌دهی مستمر اجتماع است، رو به افزایش گذاشته است. این مطالعه، به طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی تجربه شده با تأکید بر دیدگاه‌های اندیشمندان پدیدارشناس می‌پردازد. روش‌ها: پژوهش حاضر در دو سطح انجام شد. در سطح اول با استفاده از روش مطالعه نظری و تأکید بر دیدگاه‌های ون منن (van Manen) و تد آئوکی (Ted Aoki) به طراحی الگو اقدام گردید. در سطح دوم یک پژوهش کیفی از نوع تجربه زیست‌شده- پدیدارشناختی انجام شد. دانشجویان رشته تحصیلی دندان‌پزشکی و کارشناسی ارشد پرستاری در دانشگاه‌های آزاد خوراسگان اصفهان و علوم پزشکی اصفهان مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند و نتایج به دست آمده با استفاده از الگوی ون منن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: سطوح الگوی طراحی شده عبارت بودند از: برنامه درسی مورد انتظار، برنامه درسی تصوّری، برنامه درسی نهفته، برنامه درسی تعاملی (فعالیت پداگوژیک، روابط والدینی، برنامه درسی مستورشده) تأثیرات پداگوژیک و خودفکوری. نتیجه‌گیری: استفاده از الگوی برنامه درسی تجربه‌شده، با توجه به سطوح پیشنهادی آن، امکان تفکر و تأمل و خودارزیابی را در یادگیرنده فراهم، و با شناخت تجارب فردی دانشجویان و توجه به فرایند تدریس- یادگیری، تأثیر برنامه درسی را بیشتر می‌کند.
کورش فتحی واجارگاه، محمد جمالی تازه کند، حامد زمانی‌منش، علیرضا یوزباشی،
دوره ۱۱، شماره ۷ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه: برنامه‌درسی، جوهره هر نظام آموزشی محسوب شده و کارآمدی، کیفیت و اثربخشی آن نظام را تضمین می‌کند. تغییر در این برنامه‌ها به منظور تأمین نیازهای اجتماعی و انعکاس آخرین دست‌آوردهای علمی از جمله ضروریات محسوب می‌شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع تغییر برنامه‌های درسی در دانشگاه شهید بهشتی و علوم پزشکی شهید بهشتی طراحی و اجرا گردید. روش‌ها: پژوهش از نوع توصیفی - پیمایشی است. از بین اعضای هیأت‌علمی رسمی دانشگاه شهید بهشتی و علوم پزشکی شهید بهشتی ۱۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. گردآوری داده‌ها از طریق اجرای پرسشنامه محقق‌ساخته که شامل ۳۰ سؤال در ۵ حیطه موانع حرفه‌ای انگیزشی، درون دانشگاهی، برون دانشگاهی و اقتصادی بوده با استفاده از مقیاس ۵ ارزشی لیکرت صورت گرفت. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با نظر صاحب‌نظران و پایایی آن با آلفای کرونباخ ۸۸/۰ مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل آماری داده‌ها با استفاده از آمارتوصیفی و آمار استنباطی شامل؛ آزمون‌های t تک نمونه‌ای، آزمون رتبه‌بندی فریدمن، و t مستقل انجام شد. نتایج: آزمون t تک گروهی نشان داد که از دیدگاه هر دو گروه تمامی گویه‌های طراحی شده، جزو موانع تغییر محسوب می‌شوند. آزمون فریدمن اولویت‌بندی پنج زمینه مورد بررسی را از دیدگاه اعضای هیأت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی به ترتیب: موانع درون‌دانشگاهی، موانع برون‌دانشگاهی، موانع اقتصادی/مالی، موانع انگیزشی/انسانی و موانع حرفه‌ای/شغلی؛ و از دیدگاه اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به ترتیب: موانع درون‌دانشگاهی، موانع برون‌دانشگاهی، موانع اقتصادی/مالی، موانع حرفه‌ای/شغلی و موانع انگیزشی/انسانی نشان داد. نتیجه‌گیری: با در نظرگرفتن موانع تغییر، راه‌کارهایی چون برگزاری کارگاه‌های آموزشی مناسب در مورد تغییر و بازنگری برنامه‌های درسی، ‌ایجاد یک ساختار متناسب با تفویض اختیار بازنگری برنامه‌های درسی و نهادینه کردن آن در دانشگاه، تأمین و تخصیص بودجه کافی برای پیشبرد برنامه‌های درسی اعضای هیأت‌علمی در فرایند تغییر و بازنگری در برنامه‌های درسی دانشگاهی، جهت رفع موانع پیشنهاد می‌شود.
مینومیترا چهرزاد، امیرحسین محمودی، کوروش فتحی واجارگاه، عباس خورشیدی، سید مهدی صمیمی اردستانی،
دوره ۱۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه: اعتباربخشی آموزشی مؤسسات و مراکز آموزشی درمانی رویکردی برای تضمین و ارتقای کیفیت آموزش در دانشگاه‌های علوم پزشکی است اما برای استقرار در دانشگاه دارای پیش نیازها و الزاماتی است که پیش از اجرا باید محقق شوند. این مطالعه با هدف آسیب‌شناسی فرآیند آمادگی دانشگاه علوم پزشکی گیلان برای استقرار اعتباربخشی آموزشی مؤسسات و مراکز آموزشی درمانی انجام شد.
روش‌ها: پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوی انجام شد. داده‌ها از طریق انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۳۰ تن از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی گیلان که درگیر اجرای اعتباربخشی آموزشی مؤسسات و مراکز آموزشی درمانی بودند با استفاده از نمونه‌گیری هدف‌مند جمع‌آوری شد و تا اشباع نظری یافته‌ها ادامه یافت. از تحلیل محتوای کیفی حهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد. برای دستیابی به صحت و پایایی داده‌ها از معیارهای موثق بودن گوبا و لینکولن (Lincoln و Guba) استفاده شد.
نتایج: براساس مصاحبه‌ها، دو درون‌مایه اصلی یعنی بستر فرهنگی دانشگاه با چهار درون‌ مایه فرعی (فرهنگ و جو سازمان، فرهنگ فردی کارکنان، نگرش حاکم و انگیزش) و ساختار دانشگاه با دو درون‌ مایه فرعی (ساختارسازمانی و مدیریت تخصیص منابع) به عنوان آسیب‌های فرآیند آمادگی دانشگاه برای استقرار اعتباربخشی آموزشی مؤسسات و مراکز آموزشی درمانی شناسایی شد.
نتیجه‌گیری: با اصلاح فرهنگ و جو سازمان، فرهنگ فردی کارکنان، نگرش حاکم و ایجاد انگیزه در کارکنان و نیز طراحی ساختارسازمانی برای اعتباربخشی آموزشی و تخصیص منابع مناسب در دانشگاه می‌توان به فرآیند ایجاد آمادگی برای استقرار اعتبار بخشی آموزشی مؤسسات و مراکز آموزشی درمانی و درنهایت تضمین و ارتقای کیفیت آموزش دردانشگاه کمک نمود.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی می باشد.

© 2025 All Rights Reserved | Iranian Journal of Medical Education