۱۹ نتیجه برای عشوریون
ادیبی ایمان، حسنی نسیبه، صدرارحامی شهره، عشوریون وحید، منجمی علیرضا،
دوره ۶، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه امروزه، رویکردی جهانی در زمینه آموزش همزمان آناتومی و مهارتهای بالینی در دوره آموزش پزشکی وجود دارد. این طرح با هدف اثر آموزش درس آناتومی تنه همزمان با معاینات فیزیکی بر دانش آناتومی و نگرش دانشجویان سال دوم نسبت به این نوع فراگیری آناتومی طراحی شد.روشها یک مطالعه نیمه تجربی روی ۳۹ نفر دانشجویان پزشکی سال دوم در نیم سال تحصیلی ۸۴-۸۳ در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان صورت گرفت. دانشجویان علاقه مند به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (آموزش معاینه فیزیکی) و شاهد (جلسات بحث مورد) تقسیمبندی شدند. آموزش در هر دو گروه در قالب گروههای کوچک توسط پزشک عمومی انجام می گرفت. اثر دوره بر نگرش دانشجویان گروه تجربی توسط پرسشنامه پایا و روا ارزیابی شد. دو گروه از نظر نمرات تئوری و عملی آناتومی تنه به وسیله آزمون t-student مقایسه شدند. نتایج سی و هفت نفر (۹۵ درصد) تا پایان دوره حضور داشتند. میانگین و انحراف معیار نمره آناتومی نظری دانشجویان گروه تجربی ۴۶,۶±۶.۳ و در گروه شاهد ۴۱.۴±۱از کل نمره ۶۵ بود. تفاوت معنیداری بین نمره آناتومی عملی دو گروه یافت نشد. آلفای کرونباخ پرسشنامه نگرشسنج ۹۴/۰ و میانگین و انحراف معیار نمره نگرش کل دانشجویان گروه تجربی ۳.۴۸±۰.۸ از نمره ۵ بود. هشتاد و یک و سه دهم درصد از شرکتکنندگان اعتقاد داشتند که این دوره باعث شد در مطالعه آناتومی به کاربرد بالینی مطالب بیشتر دقت کنند، ۷۵ درصد معتقد بودند یادآوری مطالب در این روش، آسانتر از روش معمول تدریس آناتومی است.نتیجه گیری: آموزش همزمان مهارتهای معاینه فیزیکی همراه با درس آناتومی، یادگیری آن را تسهیل می کند. از طرفی، علاقه مندی دانشجویان به یادگیری آناتومی را افزایش می دهد.
هاجر طاهری، مائده میرمحمدصادقی، ایمان ادیبی، وحید عشوریون، عاطفه صادقی زاده، پیمان ادیبی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( پاییز ۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه: بسیاری از مطالعات، تأثیر مداخلات آموزشی کاربرد مهارتهای پزشکی مبتنی بر شواهد را بر مدارج بالای پزشکی سنجیدهاند ولی گزارشات کمی از تأثیر این مداخلات در مدارج پایین پزشکی وجوددارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر یک برنامه آموزشی کارگاهی پزشکی مبتنی بر شواهد را بر مهارت بکارگیری آن توسط دانشجویان مقطع بالینی پزشکی انجام گرفت.
روشها: در یک مطالعه پیشتجربی، ۲۴ دانشجویان پزشکی سال۴ و ۵ که بخشهای داخلی یا جراحی را گذرانده بودند، به صورت غیر تصادفی آسان انتخاب شدند. کارگاهی در قالب سه جلسه ۵ ساعته در مورد پزشکی مبتنی بر شواهد برای آنان برگزار گردید. نگرش دانشجویان نسبت به برگزاری کارگاه از طریق پرسشنامهای با مقیاس لیکرت، مهارت آنها در زمینه طراحی سؤال کلینیکی توسط پیشآزمون و پسآزمون با دو سؤال چهار گزینهای و نحوه جستجو شواهد از بانکهای اطلاعاتی توسط چکلیست بررسی شد. نتایج با استفاده از آزمون ویلکاکسون توسط نرمافزار SPSS تحلیل گردید.
نتایج: از ۴۰ نمره مهارت طرح سؤال بالینی، دانشجویان از پیشآزمون ۲۳ و از پسآزمون ۸ غلط داشتند که این اختلاف معنیدار بود. نمره جستجوی منابع دانشجویان در پیشآزمون ۴۰ و در پسآزمون ۱۰۰ از کل نمره ۱۰۰ و بطور معنیداری افزایش یافته بود. نتایج پرسشنامه نگرش نشان داد که نگرش دانشجویان در مورد کارگاه مثبت بوده است.
نتیجهگیری: این مداخله آموزشی باعث پیشرفت طراحی سؤال، جستجوی منابع اطلاعاتی شد. نگرش دانشجویان در مورد آن مثبت بود. پیشنهاد میشود که مطالعات آتی، تاثیر مداخلات زودهنگام، از جمله کارگاه را در بین دانشجویان، کارورزها، دستیاران و هیأت علمی ارزیابی نمایند.
مریم آویژگان، حسن کرمعلیان، وحید عشوریون، طاهره چنگیز،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده
مقدمه: شناسایی نیازهای آموزشی، گامی مهم در برنامهریزی برای برنامههای رشد اعضای هیأت علمی بوده و نقش مهمی در ارتقای کیفیت آموزش دارد. هدف این مطالعه تعیین نیازهای آموزشی و اولویتبندی این نیازها در اعضای هیأت علمی بالینی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. روشها: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، ابتدا با استفاده از شاخصهای به دست آمده از نظرسنجی، مرور متون و مطالعات داخلی و خارجی مشابه و دستورالعمل شش حیطهای شرح وظایف اعضای هیأت علمی، پرسشنامهای تنظیم گردید. پرسشنامه برای کلیه اعضای هیأت علمی بالینی دانشکده پزشکی (۲۷۵ نفر) ارسال شد. اهمیت نیاز آموزشی با نمره ۱ تا ۲۰ مشخص گردیده بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد و به منظور توصیف دادهها از شاخصهای آماری میانگین و انحراف معیار استفاده گردید. نتایج: حیطههای مختلف نیاز آموزشی به ترتیب: حیطه توسعه فردی، پژوهش، فعالیتهای اجرایی و مدیریتی، آموزش، خدمات درمانی و ارتقای سلامت و فعالیتهای تخصصی خارج از دانشگاه اولویتبندی گردید. اولویت اول در حیطه آموزش، نحوه پرورش یادگیری همیشگی و خودآموزی در دانشجویان؛ در حیطه پژوهش، مهارت تحلیل آماری دادهها؛ در حیطه توسعه فردی، گفتگو به زبان انگلیسی؛ در حیطه فعالیتهای اجرایی و مدیریتی، مدیریت زمان؛ در حیطه خدمات درمانی و ارتقای سلامت، نحوه ثبت اطلاعات بیمار؛ در حیطه فعالیتهای تخصصی خارج از دانشگاه، اصول و روشهای ارائه آموزش و مشاوره به جامعه توسط رسانههای ارتباط جمعی بود. نتیجهگیری: اعضای هیأت علمی به هر شش حیطه اصلی، بویژه حیطه توسعه فردی نیاز آموزشی دارند. حیطه آموزش به صورت شایسته و درخور، مورد توجه قرار نگرفته است. پیشنهاد میگردد برای برنامهریزی اهمیت و وزن هر شش حیطه به صورت استاندارد مشخص شود.
وحید عشوریون، مصطفی شریف،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: دوره آموزش پزشکی عمومی تاریخچه طولانی دارد که به قبل از میلاد بر میگردد، ولی آموزش آکادمیک پزشک عمومی از قرن هیجدهم آغاز گردید. این مقاله قصد دارد سیر تحولات آموزش پزشکی را با تاکید بر تربیت پزشک عمومی از سال ۱۷۶۵ تا زمان حال دنبال کرده عوامل تاثیرگذار بر تحولات برنامه درسی آن را شناسایی کند و در پایان برنامه درسی پزشکی عمومی ایران را مورد تحلیل قرار دهد.
روش: این مطالعه مروری با استفاده از مرور متون در زمینه تاریخ برنامه درسی پزشکی عمومی در جهان و ایران انجام گرفت.
نتایج: بر اساس این مطالعه تاریخ برنامه درسی پزشکی عمومی در پنج دوره قابل مطالعه است: ۱۸۷۰-۱۷۶۵ مدل کارآموزی (Apprenticeship)، ۱۹۵۰–۱۸۷۱ مدل مبتنی بر دیسیپلینها، ۱۹۷۰-۱۹۵۱ مدل مبتنی بر ارگان سیستمهای بدن، ۱۹۹۹۰-۱۹۷۱ مدل یادگیری مبتنی بر حل مسأله و از۱۹۹۱ تا کنون، مدل مبتنی بر شایستگیها. در ایران نیز آموزش پزشکی نوین به تاسیس دارالفنون در سال ۱۲۲۸ باز میگردد که پس از گذشت بیش از یک و نیم قرن هنوز در قالب سنتی (مبتنی بر دیسیپلین) ارائه میگردد.
نتیجهگیری: اگرچه چالشهای فراروی آموزش پزشکی کشور با چالشهای جهانی مشترک است، رویکرد غالب برنامه درسی پزشکی عمومی در ایران رویکرد دیسیپلینی بوده و برای برخورد با چالشهای فوق رویکرد مناسبی به نظر نمیرسد. به همین منظور دیدگاه تاریخی به برنامه درسی پزشکی عمومی برای گذر از زمان و رسیدن به برنامه درسی مطلوب میتواند راهکار مناسبی باشد. شاید بتوان با ایده گرفتن از راهحلهای موجود در متون علمی، و بومیسازی آن، چالشهای فراروی آموزش پزشکی کشور را مرتفع کرد.
سلیمه سیروس، محمدرضا صبری، مهدی نعمت بخش، وحید عشوریون،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: دانشجویان پزشکی با استرسهای متعدد مواجهند که فراگیری و سلامت آنها را تحت تأثیر قرار میدهد در چنین شرایطی وجود سیستمهای حمایتی ضروری است. در دانشکده پزشکی اصفهان جهت نیل به هدف حمایت و راهنمایی دانشجویان پزشکی، فرآیند استاد راهنما در حال فعالیت میباشد. در این پژوهش کارایی فرآیند استاد راهنما و میزان رضایت ذینفعان بررسی گردید. روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جامعه هدف شامل کلیه دانشجویان پزشکی که بایستی تحت حمایت فرآیند استاد راهنما قرار میگرفتند(۴۶۶ نفر) و کلیه اساتید راهنما (۴۲ نفر) بود. اطلاعات بوسیله دو نوع پرسشنامه پژوهشگر ساخته پایا و روا جمعآوری شد. تحلیل آماری دادهها با استفاد از نرمافزار SPSS انجام شد. برای مقایسه بین نظر اساتید راهنما و دانشجویان از آزمون T مستقل استفاده گردید و ۰۵/۰> pمعنادار تلقی گردید. نتایج: ۳/۹۳ درصد اساتید و ۶/۷۲ درصد دانشجویان وجود استاد راهنما را ضروری دانستند اما میانگین نمرات نظردهی آنان متفاوت بود (۰۰۰۱/۰p<). ۰۶/۵۱ درصد اساتید و ۵/۲۵ درصد دانشجویان از فرآیند استاد راهنما راضی یا کاملاً راضی بودند که میانگین نمرات نظردهی آنان تفاوت معنادار داشت (۰۰۰۱/۰p<). رضایت اساتید راهنما و دانشجویان عمدتاً با مواردی مشابه همچون شروع جلسات توسط دانشکده، پیگیری برگزاری جلسات در طول ترم توسط استاد، گنجاندن بحثهای اجتماعی و شخصی در کنار مباحث آموزشی، تاکید بر جلسات ماهیانه، توجه به برگزاری منظم جلسات، برگزاری جلسات در زمانهای حساس، وجود امکان انتخاب و تعویض استاد راهنما، برگزاری کارگاههای آموزشی و جلسات گروهی جهت اساتید راهنما و توجه به فرآیندهای تشویقی برای اساتید راهنما همراه بود. ۹/۲۸ درصد از دانشجویان هیچ ملاقاتی با استاد راهنمای خود نداشتند و ۸/۷ درصد از دانشجویان که همگی مهمان یا انتقالی بودند استاد راهنما نداشتند. نتیجهگیری: اساتید راهنما و دانشجویان وجود استاد راهنما را ضروری میدانند، لیکن رضایت پایین آنها از فرآیندی که در حال اجرا میباشد نشانگر لزوم بازنگری و ایجاد برخی تغییرات وفراهم کردن برخی امکانات است.
مصطفی دهقانی پوده، اطهر امید، وحید عشوریون، مریم آویژگان، آتوسا اسماعیلی، محمدرضا اخلاقی، پروانه نصری، مرضیه حسینی، علی اصیلیان،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: مطالعات مختلف نشان میدهد که کارنامه عملکرد بالینی علاوه بر ارزشیابی میزان پیشرفت تحصیلی دانشجو و تعیین سطح شایستگیهای وی، در امر ارزشیابی برنامه آموزشی رشته پزشکی درمقطع بالینی نیز قابل استفاده میباشد. این مقاله در پی بررسی میزان عملی بودن این نوع استفاده از آن میباشد. روشها: با برگزاری جلسات مختلف، کارنامه عملکرد بالینی دانشجویان کارآموزی پیشرفته رشته پزشکی، توسط اساتید گروههای بالینی در شش قسمت، مقدمه، پیامدها و ضروریات یادگیری، گزارش موارد مواجهه با بیماریها، ارزشیابی مهارتهای ارتباطی، و گزارش یادگیری مهارتهای عملی در صبح و در زمان کشیک تدوین گردید. کارنامهها توسط دانشجویان تکمیل و عودت داده میشد که از میان اطلاعات آنها، فراوانی موارد مشاهده شده توسط دانشجو و نیز عرصههای مورد استفاده توسط گروه محاسبه شد. نتایج: در گروه ارتوپدی ۵ بیماری (۲۶ درصد)، گروه داخلی اعصاب ۶ بیماری (۵۰ درصد)، گروه بیماریهای عفونی۱۵ بیماری (۶۸ درصد) و گروه مسمومیتها، ۱ بیماری (۶ درصد) توسط دانشجویان اصلاٌ مشاهده نشده بود. اما در گروه گوش و حلق و بینی تمامی بیماریها مشاهده شده بود و تکمیل کارنامه عملکرد بالینیهای گروه داخلی به گونهای ناقص بود که اطلاعات آن قابل استفاده نبود.گروههای ارتوپدی و داخلی اعصاب از درمانگاه بیمارستان، گروه بیماریهای عفونی از بخش بستری، گروه مسمومیتها از اورژانس بیشترین استفاده را داشته اند. بحث: در صورتی که دانشجویان، اساتید و دستیاران گروههای آموزشی در مورد اهمیت و نقش کارنامه عملکرد بالینی در ارزشیابی و بهبود برنامه به خوبی توجیه شوند و همگی، نتایج آن را مشاهده نمایند، میتوان از کارنامه عملکرد بالینی برای ارزشیابی برنامه آموزشی استفاده نمود.
محمد گرک یراقی، مریم آویژگان، امراله ابراهیمی، الهام اسفندیاری، آتوسا اسماعیلی، شهرام شایان، وحید عشوریون، نیکو یمانی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: ارزشیابی پیشرفت تحصیلی بخش مهمی از فرآیند آموزشی است و برای تحقق آن از آزمون استفاده میشود. استفاده از سؤالات چندگزینهای به عنوان یک روش آزمون عینی، متداولترین روش ارزشیابی دانشجویان میباشد و طراحی درست آنها واجد اهمیت است. مطالعه حاضر به بررسی کمی و کیفی آزمونهای مقطع کارآموزی دوره پزشکی عمومی در گروههای آموزشی پوست، روانپزشکی، زنان، چشم و نورولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخته است. روشها: مطالعه توصیفی- مقطعی بر روی آخرین آزمونهای مقطع کارآموزی دوره پزشکی عمومی در گروههای آموزشی پوست، روانپزشکی، زنان، چشم و نورولوژی در سال ۱۳۸۷ اجرا شد. شاخصهای کمی و کیفی ۱۵ آزمون برگزار شده با استفاده از چکلیستهایی روا و پایا که برای تعیین سؤالات با ضریب تمیز نامناسب، سؤالات دشوار، سؤالات با انتخاب سه گزینه صفر، ضریب پایایی، توزیع سؤالات نسبت به سرفصلهای اعلام شده، حیطه سؤالات بر اساس هدفها، انواع سؤال بر اساس تاکسونومی بود، استخراج گردید. اطلاعات با نرمافزار SPSS و آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: از نظر شاخصهای کمی، میانگین سؤالات با ضریب تمیز نامناسب ۲۴ درصد، سؤالات دشوار ۱/۴ درصد و سؤالات با انتخاب سه گزینه صفر ۹/۱۲ درصد به دست آمد. میانگین توزیع سؤالات نسبت به سرفصلهای اعلام شده و ضریب پایایی به ترتیب ۹۸ درصد و ۹۲/۷۷ درصد بود. از نظر شاخصهای کیفی، بیشترین فراوانی نسبی سؤالات در حیطه علایم و نشانهها (۷۵/۳۰ درصد) و تاکسونومی اول (۵۹ درصد) قرار داشت. نتیجهگیری: با توجه به اهمیت ارائه سؤالات استاندارد و منطبق با قواعد طراحی سؤالات چندگزینهای در برگزاری آزمونهای مناسب، بازبینی مستمر سؤالات امتحانی و برگزاری دورههای آموزشی طراحی سؤالات امتحانی، ایجاد بانک سؤالات استاندارد و تأکید بر تهیه جدول دو بعدی آزمونها قبل از برگزاری آزمون در ارتقای کیفیت سؤالات تاثیر دارد.
مصطفی دهقانی پوده، بهزاد شمس، وحید عشوریون، آتوسا اسماعیلی، علی اصیلیان، پروانه نصری، مرضیه حسینی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: ضرورت ارتقای کیفیت آموزش در رشته پزشکی عمومی، مسؤولان آموزشی کشور از جمله دانشکده پزشکی اصفهان، را بر آن داشت که هم راستا با حرکت جهانی و با استفاده از مدل ارزشیابی اعتباربخشی در جهت ارزیابی و بهبود کیفیت آموزش در این رشته دست به اقدام بزنند. این مقاله بر الگویی ئأکید دارد که بر اساس آن مطالعه انجام، و سپس گزارشدهی شد. روشها: این یک مطالعه توصیفی بوده که بر روی۷ حوزه از برنامه درسی رشته پزشکی عمومی انجام شده است. در الگوی مورد استفاده در این مطالعه، علاوه بر وضع موجود، میزان مطلوبیت نیز تعیین شد. چنانچه حداقل ۷۰ درصد از نشانگرهای هر حوزه مطلوب بودند آن حوزه مطلوب، ۴۰تا۷۰ درصد از آنها مطلوب، نیمه مطلوب و اگر کمتر از ۴۰ درصد از نشانگرها مطلوب بودند آن حوزه نامطلوب بود. مطالعه این مراحل را داشت: تشکیل کمیته ارزیابی درونی، تعیین عوامل، ملاکها و نشانگرها، برگزاری کارگاه آموزشی، تهیه ابزارهای جمعآوری اطلاعات، جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها، تدوین گزارش و ارائه پیشنهادات. نتایج: در حوزه رسالت ۷۰ درصد، برنامه آموزشی۸۰ درصد، هیأتعلمی ۷۴ درصد، منابع ۵۴ درصد، مدیریت عالی و اجرایی۷۵ درصد، دانشجو۳۴ درصد، ارزشیابی ۶۱ درصد و در کل، ۵۷ درصد از نشانگرها مطلوب بودند بحث: حوزههای دانشجو، منابع و ارزشیابی نیاز به برنامه ریزی و بهبود مداوم دارند. تدوین ساز و کار مشخص جهت انتخاب مدیران آموزشی، استفاده از راهبردهای نوین آموزشی، تقویت نظام ارزیابی آزمونها و افزایش اختیارات دانشکده در برخورداری از منابع آموزشی بالینی از پیشنهادات پژوهشگر میباشد.
مریم آویژگان، اطهر امید، مصطفی دهقانی، آتوسا اسماعیلی، علی اصیلیان، محمدرضا اخلاقی، پروانه نصری، مرضیه حسینی، وحید عشوریون،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: ارزیابی برنامههای آموزشی جزیی از نظام آموزشی است. بدون شناسایی وضعیت موجود هرگونه مداخله و اقدامی بدون پشتوانه خواهد بود. تعیین میزان عدم دستیابی به حداقل توانمندیهای دوره کارآموزی پیشرفته (اکسترنی) دانشکده پزشکی اصفهان با استفاده از log book هدف این مطالعه بوده است. روشها: مطالعه توصیفی مقطعی گذشتهنگر بر روی Log bookهای (دفترچه ثبت فعالیتهای یادگیری) دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که در فاصله زمانی خرداد تا دی ماه ۱۳۸۹ دوره کارآموزی پیشرفته خود را سپری مینمودند انجام شد. نمونهگیری به طور تصادفی به تعداد ۳۰ دفترچه از هر گروه ارتوپدی، گوش و حلق و بینی، داخلی اعصاب، بیهوشی و مسمومیتها، عفونی و داخلی انجام شد. دادهها با نرمافزارSPSS و آمار توصیفی تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: تعداد ۱۸۰ جدول ثبت تجربیات مربوط به یادگیری توانمندیها تجزیه و تحلیل شد. میانگین تعداد اجرای با نظارت یک بار یا بیشتر در گروه بیهوشی و مسمومین ۸ توانمندی (از ۱۰)، گروه عفونی ۵ (از ۱۱)، گروه داخلی ۷ (از ۲۰)، ارتوپدی۸ (از ۱۳)، گوش و حلق و بینی ۱۱ (از ۱۱) و گروه اعصاب ۱۰ (از ۱۰) به دست آمد. بحث: نتایج نشان داد که میزان دستیابی به حداقل توانمندیهای مورد نظر هر گروه با وضعیت ایدهآل فاصله دارد، پس نیاز به مداخلاتی از جمله استفاده از دستیاران در امر آموزش، آموزش عملی بیشتر در CSLC بر روی مولاژ، استفاده از فیلمهای آموزشی، برقراری کشیک آموزشی برای کارآموزان، استفاده از امتحانات OSCE و... میباشد.
مریم آویژگان، حسن کرمعلیان، بهمن زندی، وحید عشوریون، طاهره چنگیز،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: شناسایی نیازهای آموزشی، گامی مهم در برنامه ریزی جهت برنامههای رشد اعضای هیأتعلمی بوده و نقش مهمی در ارتقای کیفیت آموزش دارد. هدف این مطالعه تعیین نیازهای آموزشی و اولویتبندی این نیازها در اعضای هیأتعلمی پایه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود.
روشها: در مطالعه توصیفی، ابتدا با استفاده از شاخصهای به دست آمده از نظرسنجی، مرور متون و مطالعات داخلی و خارجی مشابه و دستورالعمل شش حیطهای شرح وظایف اعضای هیأت علمی، پرسشنامهای تنظیم گردید. پرسشنامه برای کلیه اعضای هیأتعلمی پایه دانشکده پزشکی ( ۷۰نفر) ارسال شد. اهمیت نیاز آموزشی با نمره ۱ تا ۲۰ مشخص گردیده بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد و به منظور توصیف دادهها از شاخص های آماری میانگین و انحراف معیار استفاده گردید.
نتایج: حیطه های مختلف نیاز آموزشی به ترتیب: فعالیت های اجرایی و مدیریتی، حیطه توسعه فردی، پژوهش، آموزش، فعالیت های تخصصی خارج از دانشگاه و خدمات درمانی و ارتقای سلامت اولویت بندی گردید.
نتیجهگیری: اعضای هیأتعلمی به هر شش حیطه اصلی، به ویژه حیطه فعالیتهای اجرایی و مدیریتی نیاز آموزشی دارند. حیطه آموزش به صورت شایسته و درخور، مورد توجه قرار نگرفته است. پیشنهاد میگردد برای برنامهریزی اهمیت و وزن هر شش حیطه به صورت استاندارد مشخص شود.
صدیقه مومنی، وحید عشوریون، محمد رضا عبدالملکی، علی رضا ایرج پور، کریم ناصری،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: ایست قلبی ریوی یکی از مهمترین فوریتهای پزشکی است، تحقیقات نشان میدهد که ۲۰ تا ۳۰ درصد از این بیماران با انجام CPR موثر قابل برگشت به حیات هستند. آموزش احیا به روش بین حرفهای میتواند عملکرد تیمی را در تیم احیا افزایش دهد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر آموزش بین حرفهای بر عملکرد تیمی اعضای تیم احیا میباشد. روشها: این مطالعه یک مطالعه نیمه تجربی گروه گواه نامعادل است. این مطالعه در دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال ۱۳۸۹ اجرا گردید. برای انجام این مطالعه ابتدا یک راهنمای یادگیری بین حرفهای جهت آموزش احیای قلبی ریوی تهیه شد و سپس تعداد ۶۰ نفر از کارکنان مراقبت سلامت به صورت لایهای از بین پزشکان، پرستاران، و تکنسینهای بیهوشی و اتاق عمل انتخاب شدند و در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند.گروه شاهد با روش رایج و گروه مداخله به روش بین حرفهای و به کمک راهنمای یادگیری آموزش دیدند. برای سنجش عملکرد تیمی چک لیستی طراحی شد و در دو گروه، پیش آزمون و پس آزمون عملکرد تیمی به عمل آمد. نتایج به به دست آمده با استفاده از آزمون Mann withny U Test و با نرمافزار SPSS تحلیل شد. نتایج: نتایج به به دست آمده حاکی از آن بود که نمره آزمون عملکرد تیمی گروه مداخله به طور معناداری نسبت به قبل از مداخله افزایش یافت(۰۰/۰P=)، و نیز نمره آزمون عملکرد تیمی بعد از مداخله در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد به طور معنا دار بالاتر بود(۰۰/۰P=). نتیجهگیری: آموزش در کنار سایر حرفهها و استفاده از روشهای یادگیری فعال میتواند باعث ارتقا عملکرد تیمی شده و افرادی با مهارتهای چندگانه تربیت نماید. این آموزش میتواند باعث بهبود ارتباط بین حرفههای مختلف شده و تیم منسجمی از افراد مسؤولیت پذیر تربیت نماید که نتیجه آن ارائه مراقبتی با کیفیت بالاتر به بیماران و بهبود پیامدهای بیماری است.
مریم آویژگان، الهه فرزانفر، محمد رضا نجفی، بهزاد شمس، وحید عشوریون،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: آموزش سرپایی نقش بسزایی در ایجاد توانمندی دانشجویان جهت مواجهه با موردهای شایع مراجعه کننده به درمانگاهها دارد و طبق مصوبات وزارتخانه بیش از ۵۰ درصد آموزش دانشجویان باید در درمانگاهها صورت پذیرد. این مطالعه قصد دارد با بررسی و شناسایی وضعیت موجود از میزان آموزشدهی و آموزشگیری کارورزان و کارآموزان در درمانگاههای الزهرا (س) اطلاع یافته و نقایص موجود را برای رفع آن و ارتقاء کیفیت آموزش شناسایی نماید. روشها: مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی و جامعه هدف ۱۸۰ نفر از کارآموزان و کارورزانی است که به مدت یک ماه در درمانگاه مربوطه حضور داشتند به وسیله پرسشنامه محققساخته و خود ایفا که پایایی آن در یک مطالعه مقدماتی با محاسبه آلفای کرونباخ (۹۲/۰=r) محاسبه گردید و روایی ظاهری و محتوایی آن به تأیید کارشناسان آموزشی رسیده بود. پرسشنامه تهیه شده شامل شش حوزه بود: کیفیت آموزش اعضاء هیئت علمی، کیفیت اموزش دستیاران، فضای فیزیکی و امکانات آموزشی، حضور کارورز و مدت زمان آموزش درمانگاهی. داده ها جمع آوری شد. اطلاعات استخراج شده از پرسشنامه با نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: براساس نتایج به دست آمده میانگین مجموع امتیازات از دید کارورزان برحسب درصد از این قرار است: حیطه کیفیت آموزش اعضای هیأتعلمی: ۲/۵۵، امکانات و محیط فیزیکی: ۵۴، مسائل مربوط به بیماران: ۵/۶۱، حضور کارورزان: ۷/۶۲، زمان: ۵۲ و کیفیت آموزش رزیدنت :۴/۵۲ . میانگین مجموع امتیازات از دید کارآموزان بر حسب درصد: حیطه نحوه آموزش اعضای هیأتعلمی: ۳/۴۲، امکانات و محیط فیزیکی: ۲/۴۵، حضور کارآموزان: ۶/۵۶، مسائل مربوط به بیماران: ۱/۳۶، زمان: ۷/۴۲ و کیفیت آموزش رزیدنت:۹/۲۹ گزارش شد. در هر دو گروه کارورز و کارآموز میانگین تعداد مناسب بیماران مراجعه کننده به هر درمانگاه با بیشترین میزان بازدهی آموزشی حداکثر ۱۰ نفر گزارش شد. نتیجهگیری: برای ارتقای کیفیت آموزش سرپایی لازم است در هر ۶ حیطه اهتمام بیشتری صورت گیرد. اساتید محترم با حضور به موقع و منظم خود در درمانگاه و نیز توجه بیشتر به امر آموزش در ارتقای این حیطه کوشا باشند ثانیاً بررسی کاملی در مورد امکانات و فضای فیزیکی هر درمانگاه به عمل آید و تغییرات عملی لازم صورت پذیرد.
محمد جواد لیاقتدار، وحید عشوریون،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: یادگیری و عملکرد افراد مختلف در ساعات مختلف روز تحت تاثیر ساعت درونی آنها قرار میگیرد و افراد مختلف بر اساس عادات خود به سه دسته صبحگاهی، بینابینی و شبانگاهی تقسیم میشوند. عملکرد شناختی افراد نیز از این قانون پیروی میکند و افراد مختلف در ساعات خاصی از روز به اوج عملکرد خود میرسند. در برنامهریزی درسی این رسم وجود دارد که دروس دشوار در ساعات ابتدایی روز آموزش داده شوند تا یادگیری بهتری ایجاد شود. این مطالعه قصد دارد بررسی نماید موفقیت تحصیلی دانشجویان با عادات مختلف صبحگاهی-شبانگاهی در دروس دشوار و آسان چه تفاوتی دارد. روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی گذشتهنظر است که بر روی دانشجویان نیمسال ۵ دوره پزشکی عمومی انجام گرفت. عادات صبحگاهی- شبانگاهی دانشجویان با پرسشنامه ۱۹ گزینهای هورن-اشتراس تعیین گردید. سپس از دانشجویان خواسته شد از طریق پرسشنامه پژوهشگر ساختهای تعیین نمایند کدام درس دشوار و کدام آسان است. معیار تصمیمگیری برای دشواری و آسانی دروس میزان اتفاقنظر ۵۰ درصد در نظر گرفته شد. سپس نمرات دانشجویان در دروس مورد نظر از آموزش دانشکده اخذ گردید و با استفاده از آزمون T، ANOVA و رگرسیون چند متغیره در نرمافزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج: شصت و سه دانشجو (۶۷ درصد دختر، ۳۳ درصد پسر) در این مطالعه شرکت کردند. دروس فیزیولوژی، پاتولوژی و انگل و قارچ به عنوان دروس دشوار و دروس دروس اخلاق اسلامی، تغذیه، تاریخ تحلیلی اسلام و دروس عملی انگل و قارچ و فیزیولوژی در زمره دروس آسان قرار گرفت. ۱۱ درصد دانشجویان صبحگاهی، ۶۰ درصد بینابینی و ۲۹ درصد شبانگاهی در نظر گرفته شدند. میانگین نمرات دختران شبانگاهی در دروس دشوار به طور معناداری نسبت به دختران صبحگاهی و بینابینی افت نمود (Pvalue فیزیولوژی =۰۰۹/۰، پاتولوژی=۰۰۵/۰، انگل و قارچ=۰۵۹/۰). در حالی که افت مشابه در دانشجویان پسر معنادار نبود. نتیجهگیری: اگر چه تفکر قالب در برنامهریزی دروس بر این اساس قرار گرفته که دروس دشوار و اخنصاصی باید در ساعات اولیه روز آموزش داده شوند نتایج این مطالعه نشان داد دانشجویان شبانگاهی در دروس دشوار که به عملکرد شناختی بیشتری نیاز دارد دچار افت تحصیلی میشوند و در برنامهریزیها توصیه میشود دروس اختصاصی دشوار در ساعاتی ارائه گردد که همه گروههای دانشجویی از عملکرد شناختی بهتری برخوردار باشند.
محمد رضا عبدالملکی، وحید عشوریون، صدیقه مومنی، یدالله زارع زاده، محمد زاهد رخزادی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: در انجام مهارتهای بالینی داشتن دانش کافی و به روز، داشتن انگیزه کافی برای کار در محیطهای بالینی، و نیز دانستن شیوه انجام مهارتها از اساسیترین مفاهیم مراقبت از بیمار است. در این طرح تأثیر آموزش مبتنی بر راهنمای یادگیری بر کسب صلاحیت بالینی و رضایتمندی فراگیران را مورد بررسی قرار دادیم. روشها: این طرح یک مطالعه نیمه تجربی بود، که بر روی ۳۷ نفر از دانشجویان پرستاری که کارآموزی بخش CCU را میگذراندند انجام شد. ابتدا راهنمای یادگیری با استفاده از روش علمی طراحی آموزشی تهیه شد، سپس دانشجویان به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه شاهد کارآموزی خود را به شیوه معمول سپری کرده و گروه مداخله بعد از گروه شاهد دوره کارآموزی را با استفاده از راهنمای یادگیری طی کردند. در پایان دوره برای دو گروه شاهد و مداخله یک آزمون OSCE برگزار گردید. دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار SPSS و با Independent T Test بررسی گردید. نتایج: باتوجه به نتایج به دست آمده مشخص شد که گروه مداخله از نظر میزان دسترسی به اهداف آموزشی و کسب صلاحیت بالینی نسبت به گروه شاهد بهتر عمل کرده و بین نمرات به دست آمده اختلاف معناداری وجود داشت (۰۰۲/۰=p) رضایتمندی دانشجویان گروه مداخله از راهنمای یادگیری طراحی شده با استفاده از آمارههای توصیفی آنالیز شد که نتایج نشان داد ۲/۸۸ درصد دانشجویان اظهار رضایت نموده و آن را خوب ارزیابی کردند. نتیجهگیری: نتایج بالا و نیز مطالعات دیگری که در این زمینه انجام شده حاکی از آنست که استفاده از راهنمای یادگیری میتواند به عنوان یک ابزار آموزشی مفید رضایت دانشجویان را جلب نموده و برای ایجاد یادگیری معنادار کمک قابل توجهی به دانشجویان نماید.
ستاره موسوی، مصطفی شریف، سعید رجایی پور، وحید عشوریون،
دوره ۱۱، شماره ۹ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۲-۱۳۹۰ ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: از نگاه بیشتر صاحب نظران آموزشی، جو سازمانی مهمترین منبع نوآوری آموزشی ونوآوریهای برنامه درسی میباشد. به عبارتی تعمیق و گسترش فرهنگ نوآوری آموزشی به عنوان یکی از نیازهای ضروری موسسههای آموزشی، نیازمند توجه اساسی به امر آموزش در این زمینه میباشد هدف ازاین پژوهش مطالعه رابطه بین میزان پذیرش نوآوری برنامه درسی و بعدهای جو سازمانی از دید اعضای هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود.
روشها: در این تحقیق از طرح پیمایشی استفاده گردیده است. جامعه آماری این پژوهش را اعضای هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تشکیل میدهند. نمونه آماری پژوهش بخشی از جمعیت اعضای هیأتعلمی علوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان هستند. در انتخاب اعضای هیأتعلمی از روش نمونهگیری طبقه بندی متناسب با حجم استفاده شده است و ۱۷۴نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. دادههای مورد نیاز پژوهش از طریق دو ابزار، اسناد و مدارک، پرسشنامه محققساخته گردآوری شده است. ضریب پایایی هر دو پرسشنامه جو سازمانی و میزان پذیرش نوآوری برنامه درسی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ۹۶/۰ به دست آمد. روایی صوری و محتوایی به وسیله متخصصین و کارشناسان برنامهریزی درسی و مدیریت آموزشی مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفته است.
نتایج: تحلیل یافتههای پژوهش نشان داد که: ۱) بین بعدهای جو سازمانی و میزان پذیرش نوآوری برنامه درسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد,۲) بین بعدهای جو سازمانی (تصویر سازمانی، مردم سالاری، نظم و قانون، تحقق هدفهای کلی سازمان، عاملهای فرهنگی – اجتماعی) و میزان پذیرش نوآوری در هدفهای برنامه درسی در محتوای برنامه درسی، در فعالیتهای یاددهی -یادگیری، در روشهای ارزیابی برنامه درسی برنامه درسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.۳) بین میانگین جو سازمانی و میزان پذیرش نوآوری در برنامه درسی با توجه به متغیرهای دموگرافیک (سابقه خدمت، نوع دانشکده، مرتبه علمی، سفرهای علمی) تفاوت معنادار وجود دارد و ۴) بین میانگین جو سازمانی و میزان پذیرش نوآوری در برنامه درسی با توجه به متغیرهای دموگرافیک (جنسیت) تفاوت معنادار وجود ندارد.
نتیجهگیری: تأثیر جو سازمانی در تجدیدنظر در سیاستهای آموزشی و برنامههای آموزشی و برنامههای درسی کشور براساس تغییر شرایطی که در اثرآموزش جدیداجتنابناپذیر است. الزام اعضای هیأتعلمی به رعایت نوآوریهای آموزشی در همه فرآیندهای آموزشی، همچون کاربست رویکردهای تلفیقی و همگرا در محتوای درسی یکی از ضرورتهای آموزش امروز است.
پروانه نصری، وحید عشوریون، مریم آویژگان، حمید افشار،
دوره ۱۱، شماره ۹ - ( ویژه نامه توسعه آموزش ۱۲-۱۳۹۰ ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: شناخت عواملی که منجر به موفقیت و مانع از افت تحصیلی میگردد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از جمله مواردی که به نظر میرسد با موفقیت تحصیلی ارتباط دارد شامل کمالگرایی مثبت و منفی، اضطراب و عزتنفس در فراگیران است. این تحقیق با هدف بررسی ارتباط نیمرخ روانشناختی دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی با موفقیت تحصیلی آنها در دوره علوم پایه در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شده است.
روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است. افراد مورد مطالعه در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان داوطلب شرکت در آزمون علوم پایه دانشکده پزشکی و دندانپزشکی بودند. نمونههای این مطالعه شامل ۱۷۵ دانشجوی پزشکی (در دو گروه ۱ و ۲) و دانشجوی دندانپزشکی بودند. متغیرهای روانشناختی دانشجویان توسط پرسشنامههای کمالگرایی مثبت و منفی (PANPS)، اضطراب زونگ و عزتنفس روزنبرگ بررسی و رابطه آنها با موفقیت تحصیلی (معدل و نمره آزمون علوم پایه) تعیین شد.
نتایج: مقایسه میانگین نمرات کمالگرایی منفی در سه گروه نشان داد که تنها بین گروه پزشکی۲ و دندانپزشکی تفاوت معناداری وجود دارد. بین نمرات کمالگرایی منفی با معدل و نمره جامع علوم پایه دانشجویان دندانپزشکی همبستگی منفی معناداری وجود داشت. بین نمرات عزتنفس با معدل و نمره آزمون جامع علوم پایه دانشجویان دندانپزشکی رابطه مثبت معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: ارتباط متغیرهای روانشناختی با موفقیت تحصیلی در گروههای پزشکی ۱ و ۲ دندانپزشکی متفاوت است که نشاندهنده این نکته است که متغیرهای دیگری علاوه بر این متغیرها میتواند بر موفقیت تحصیلی اثر بگذارد
زهرا تیموری جروکانی، وحید عشوریون، سارا مظفرپور، سلیمه سیروس،
دوره ۱۵، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: برنامه درسی دوره علوم پایه در ایران با چالشهای گوناگونی رو به روست. برنامهریزی مناسب برای طراحی چیدمان این دوره میتواند تأثیر بسزایی در میزان یادگیری، عملکرد آموزشی، پیشرفت تحصیلی و رضایتمندی دانشجویان پزشکی داشته باشد. این مطالعه به منظورارزشیابی اثربخشی تغییرات چیدمان علوم پایه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از دیدگاه دانشجویان طراحی شد. روشها: این پژوهش توصیفی به روش سریهای زمانی منقطع (Interrupted time series design) بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان پزشکی دانشکده پزشکی اصفهان ورودی بهمن ۸۴ و مهر ۸۵ بودند که به ترتیب در چیدمان قدیم و جدید دوره علوم پایه در حال تحصیل بودند، نمونه گیری به روش نمونه در دسترس انجام گرفت. ابزار مطالعه پرسشنامههای محققساخته و خودایفای روا و پایا بود. دادهها به وسیلهی شاخصهای آماری توصیفی و آزمون t مستقل تحلیل شد. نتایج: میزان رضایتمندی دانشجویان در چیدمان جدید (۴۸/۰±۹۵/۲) از مجموع ۵ نمره نسبت به چیدمان قدیم (۶۸/۰±۷۸/۲)به طور معناداری بیشتر شده است (۰۰۱/۰=P و ۲۵/۳-=t). دانشجویان چیدمان جدید در مجموع پنج نیمسال نمره بالاتری به ترتیب و ترکیب دروس اختصاصی داشتند (۱۵/۲±۹۲/۴ در مقابل ۸۱/۱±۳۴/۶، ۰۰۱/۰=P و ۴۲/۷-=t). فرصت مطالعه جهت آمادگی آزمون جامع علوم پایه در طول نیمسال پنج (۱۰/۱±۸۶/۲ در مقابل ۳۴/۱ ±۷۷/۲، ۷۲/۰=p و ۳۵/۰=t) و همچنین میزان استرس آنان در چیدمان جدید و قدیم تفاوت معناداری نداشت (۱۵/۱ ±۴۹/۳ در مقابل ۲۲/۱±۴۸/۳، ۹۹/۰=p و ۰۱/۰=t). نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد تغییرات اگرچه جزیی، میتواند بر دیدگاه دانشجویان مؤثر باشد هر چند تغییر ترتیب و ترکیب دروس به تنهایی کافی نیست واصلاح مداوم برنامهی آموزشی با توجه به رویکردهای نوین از جمله تلفیق دروس بر اساس سیستمهای بدن و بررسی و اصلاح سایر ابعاد مؤثر بر رضایتمندی دانشجویان از قبیل تغییر محتوا، روش و محیط آموزشی توصیه میشود.
هدایت اله عسگری، وحید عشوریون، سهیلا احسانپور،
دوره ۱۶، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: یکی از قویترین ابزارهای آموزش و ارزشیابی دانشجویان به خصوص دانشجویان پزشکی و رشتههای وابسته کارنامه عملکرد (Log Book) است این پژوهش با هدف طراحی، اجرا و رضایتسنجی اساتید و فراگیران از لاگبوک کارآموزی ۲ در عرصه دانشجویان کارشناسی مدیریت خدمات بهداشتی درمانی انجام شد.
روشها: دراین پژوهش توصیفی جمعیت مورد مطالعه ۴۴ نفر از دانشجویان کارشناسی مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی و۶ نفر از اساتید دوره کارآموزی در عرصه دانشکده مدیریت و اطلاعرسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال ۱۳۹۴ بودند. نمونهگیری به روش سرشماری انجام شد. پژوهش در دو مرحله، طراحی و بهکارگیری لاگبوک و رضایتسنجی به وسیله پرسشنامه محققساخته اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون من ویتنی و کای اسکولر انجام شد.
نتایج: در بخش اول لاگبوک شامل ۲۱ قسمت برای کارآموزی تهیه گردید و در یک گروه ۲۲ نفری از دانشجویان اجرا و نتایج با گروه شاهد مقایسه شد. میانگین سطح رضایت اساتید در گروه روش متداول ۶/۴±۳۸ و در گروه روش جدید ۱/۸±۷/۳۶ بود که از نظر آماری با استفاده از آزمون من ویتنی این اختلاف غیرمعنادار (۸۷/۰p=) بود. سطح رضایت دانشجویان در گروه روش متداول ۳/۶±۸/۳۷ و در روش جدید ۸±۶/۴۱ و اختلاف آن معناداربود (۰۴۷/۰, p= ۵/۱۷۵z=).
نتیجهگیری: استفاده از دفترچه ثبت مهارتهای بالینی برای آموزش و ارزشیابی کارآموزان در عرصه دانشجویان مدیریت خدمات بهداشتی درمانی، ضمن ایجاد انگیزش و افزایش رضایت دانشجویان روش یکسان در فرآیند آموزشی کارآموزی در عرصه را فراهم میکند ولی در دستیابی به تمام اهداف و حداقلهای یادگیری نیاز به بازنگری دارد و بهکارگیری آن مستلزم انجام مطالعات وسیعتر است.
طاهره چنگیز، محمد رضا صبری، ارمین دخت شاه ثنایی، وحید عشوریون، الهام بیننده،
دوره ۱۹، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
اصلاح نظام سلامت در کشورها به شیوههای متفاوت ولی با اهداف مشترک انجام شده است. در ایران راهاندازی شبکههای بهداشت و درمان کشور یکی از این تجربهها بوده است(۱تا۳).
طرح تحول نظام سلامت از اوایل سال ۱۳۹۳ به صورت جدی به عنوان یک اولویت در برنامههای وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی قرار گرفت، که میتوان آن را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد و قطعاً نظام آموزشی بهداشتی و پژوهشی و حتی فرهنگی دانشگاهها از اجرایاین طرح تأثیرپذیر خواهند بود(۴). یکی از ابعاد این طرح، مقیمی پزشکان است. منابع خبری، مقیمی پزشکان را چالشیترین بخش برنامه تحول سلامت ذکر کردهاند(۵). با توجه به اجرای این طرح در بیمارستانهای آموزشی بسیار منطقی خواهد بود که اثرات مثبت این طرح در سیستم آموزشی و پژوهشی مورد بررسی قرار گیرد و در عین حال لازم است عوارض منفی ناشی از آن را نیز ارزیابی کرد تا نقاط ضعف اصلاح شود. بر همین اساس در یک مطالعه کیفی اثرات اجرای طرح تحول نظام سلامت بر آموزش دستیاران مورد بررسی قرار گرفت.