جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای عزیزی

فریدون عزیزی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( پاييز ۱۳۷۹ )
چکیده


مهرنوش پازارگادی، حبیب اله پیروی، یوسف پورخوشبخت، حمید علوی مجد، فریدون عزیزی،
دوره ۱، شماره ۴ - ( پاييز ۱۳۸۰ )
چکیده

مقدمه ارایه الگویی مناسب برای اعتباربخشی دانشگاه‌ها وظیفه‌ای خطیر برای نظام نظارت و ارزیابی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی جوامع می‌باشد. هدف این مطالعه، ارایه الگویی برای اعتباربخشی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی علوم پزشکی کشور است. اهداف اختصاصی شامل: تعیین مولفه‌ها (عوامل) و شاخص‌های عملکردی در دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی علوم پزشکی، ارایه الگوی پیشنهادی برای اعتباربخشی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی علوم پزشکی و تعیین میزان برخورداری الگوی پیشنهادی از مقبولیت ملی است.روش‌ها این مطالعه توصیفی، از نوع پیمایشی و در دو مرحله انجام شده است. در مرحله اول، به منظور تعیین مولفه‌ها و شاخص‌های عملکردی، از یک پرسشنامه شامل ۲۱۶ شاخص عملکردی در قالب ۱۶ مولفه اصلی که بر اساس یک مقیاس متوالی صفر تا هفت درجه‌ای از نظر میزان مطلوبیت هر یک از مؤلفه‌ها و شاخص‌ها استفاده گردید. در مرحله دوم، پس از ارایه الگوی پیشنهادی به منظور تعیین میزان مطلوبیت الگو و برخورداری از مقبولیت ملی از پرسشنامه‌ای ۲۰ سؤالی بر اساس مقیاس لیکرت و ۲ سوال تشریحی استفاده گردید. پرسشنامه‌های جمع‌آوری شده با روش آماری توصیفی تحلیل شد.نتایج در مرحله اول، برخی از مولفه‌ها بطور کلی و اختصاصا برخی از شاخص‌های عملکردی مانند انتشار کتب و وجود پایگاه‌های اطلاعاتی از نظر واحدهای این پژوهش بیش از سایرین در اهمیت و اولویت قرار داشت و در مرحله دوم، بر اساس ۳۰ نمونه مورد بررسی، میزان مطلوبیت الگوی اعتبار بخشی پیشنهادی از نظر صاحبنظران آموزش عالی علوم پزشکی کشور در مقیاس «زیاد» (۲۷/۷۰ درصد) است.بحث بر اساس یافته‌های این پژوهش، الگوی پیشنهادی بر اساس گذر از چهار مرحله اصلی: درخواست اعتبار بخشی توسط موسسه، تعیین مولفه‌ها و شاخص‌های عملکردی، فرایند خودارزیابی و انجام ارزشیابی توسط همتایان، قادر خواهد بود به ارزیابی کیفیت و با اعتباربخشی دانشگاه‌های یاد شده بر اساس معیارها و شاخص‌های کمی و کیفی بپردازد
محسن ادیب حاج باقری، اسماعیل عزیزی فینی،
دوره ۱۲، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: مطالعاتی در مورد مراقبت مبتنی بر شواهد و عوامل مؤثر بر آن انجام شده، اما این مفهوم در ایران مورد توجه قرار نگرفته است. مطالعه حاضر برای بررسی ادراکات و تجارب پرستاران و مدرسان پرستاری درباره مفهوم آموزش مبتنی بر شواهد و عوامل مؤثر بر آن انجام شد. روش‌ها: مطالعه به روش گرانددتئوری طی سال‌های۹-۱۳۸۸ انجام شد. سؤال تحقیق آن بود که «مدرسان پرستاری و پرستاران چه درکی از آموزش مبتنی بر شواهد دارند؟ و چه عواملی را در آن مؤثر می‌دانند؟» جامعه مطالعه، پرستاران و مدرسان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کاشان بودند. نمونه‌گیری هدف‌مند انجام و داده‌ها از طریق مصاحبه نیمه سازمان‌یافته جمع‌آوری شد. در مجموع با ۴ مدرس پرستاری و ۱۶پرستار مصاحبه شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها به شیوه استراوس در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. نتایج: مشارکت‌کنندگان، آموزش مبتنی بر شواهد را «آموزش براساس نیازهای جامعه و دانشجویان و یافته‌های معتبر علمی» تعریف کردند. به اعتقاد آنها، کتاب های مرجع، تحقیقات، نیاز دانشجو، علم تدریس، تجارب و اطلاعات زمینه‌ای مدرسان از مصادیق شواهد هستند. آنها معتقد بودند که متغیرهای «انضباط»، «محتوای تدریس»، «شیوه‌های تدریس»، «دانش و تجربه مدرسان»، «الگوهای نقش» و «شرایط محیط بالین»، بر ارائه آموزش مبتنی بر شواهد تأثیر می‌گذارند. نتیجه‌گیری: براساس تجارب مشارکت‌کنندگان، آموزش مبتنی بر شواهد بر نیازهای جامعه ودانشجویان و یافته‌های معتبر علمی مبتنی است. آنها متغیرهای مختلفی را بر آموزش مبتنی بر شواهد مؤثر دانسته و معتقد بودند شرایط بالین، سایر متغیرها را متأثر می‌سازد. اصلاح شرایط بالین، می‌تواند ارائه آموزش مبتنی بر شواهد را در پرستاری تسهیل نماید.
محسن ادیب حاج باقری، اسماعیل عزیزی فینی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: با وجود اهمیت حیاتی برخورداری اعضای تیم سلامت از دانش و مهارت مناسب در زمینه احیای قلبی ریوی، تاکنون دانش و مهارت کارآموزان درعرصه پرستاری (دانشجویان سال آخر پرستاری) در این زمینه مورد بررسی قرار نگرفته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی طولی دانش و مهارت کارآموزان در عرصه پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کاشان در زمینه احیای قلبی ریوی، انجام شد. روش‌ها: تحقیق طولی (longitudinal) بر روی ۹۶ کارآموز درعرصه پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کاشان طی سه نیم‌سال متوالی در سال‌های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ انجام شد. داده‌ها توسط پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه دانش و ۴ چک لیست مهارت جمع‌آوری شد. آزمون‌ها در سه مرحله با فواصل چهار ماهه انجام شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های t و ANOVA تجزیه و تحلیل شد. نتایج: در مجموع دانشجویان، ۰۵/۵۹ درصد از نمره دانش و ۱۲/۷۰ درصد از نمره مهارت را کسب کردند. میانگین نمرات دانش و مهارت در طی سه نوبت نوسان داشت به گونه‌ای که میانگین نمره دانش (بر مبنای ۴۰) از ۰۸/۴±۹۱/۲۴ در نوبت اول به ۸۸/۴±۸۰/۲۲ در نوبت دوم کاهش یافته و سپس با مختصر افزایش در نوبت سوم به ۸۵/۴±۰۵/۲۳ رسید (۰۵۷/۰p=). همچنین میانگین کلی نمرات مهارت در احیا(بر مبنای ۵۲) از ۹۰/۳±۲۰/۴۱ در نوبت اول به ۵۸/۵±۳۷/۳۰ در نوبت دوم کاهش یافت و در نوبت سوم با قدری افزایش به ۶۲/۴±۱۵/۳۷ رسید(۰۰۱/۰p=). رابطه معناداری بین متغیرهای زمینه‌ای از جمله معدل کل درسی، دفعات مشاهده و شرکت در احیا، با نمره دانش و مهارت مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: تحقیق نشان داد که دانش و مهارت کارآموزان در عرصه پرستاری در طول زمان نوسان داشته است. با توجه به حساسیت و اهمیت این مهارت توصیه می‌شود تا بازآموزی این مهارت در ابتدای کارآموزی در عرصه و نیز در انتهای آن تکرار شود.
سمیرا مهرعلیزاده، راهب قربانی ، شیدا ذوالفقاری ، حمید شاهین فر ، روناز نیکخواه، محسن پورعزیزی،
دوره ۱۳، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: عدم تمرکز در کلاس‌های درس به عنوان یکی از شایع‌ترین مشکلات آموزشی محسوب می‌شود. هدف از این مطالعه شناسایی و بررسی عوامل مرتبط با تمرکز در کلاس از دیدگاه دانشجویان، در جهت ارتقای سطح تمرکز و کیفیت آموزش می‌باشد. روش‌ها: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال تحصیلی ۹۰-۸۹، بین کلیه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام شد. پرسشنامه‌ی پژوهشگر ساخته روا و پایا حاوی مشخصات دموگرافیک و عوامل مرتبط با تمرکز از دیدگاه دانشجویان، با مقیاس پنج گزینه‌ای لیکرت (نمره صفر تا ۴) در اختیار دانشجویان قرارگرفت. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: پرسشنامه‌ها توسط ۱۸۰ نفر از دانشجویان تکمیل شد، که ۳/۵۹% آنها مؤنث بودند. در حیطه عوامل وابسته به دانشجو، بیش‌ترین ارتباط از نظر دانشجویان مربوط به خواب آلودگی در کلاس (با میانگین ۶۶/۰±۶۶/۳)، در حیطه عوامل وابسته به اساتید مهارت در مطرح کردن کاربردی مطالب (با میانگین ۸۰/۰±۴۷/۳)، و در حیطه عوامل محیطی، وضعیت نور و تهویه کلاس (با میانگین ۸۷/۰±۰۷/۳) بود. از نظر دانشجویان بیش‌ترین میزان تمرکز در ردیف‌های جلوی کلاس (۳/۵۸ درصد) و مربوط به بازه زمانی ۱۲-۱۰صبح (۸/۴۳ درصد) بود. نتیجه‌گیری: با علم به این موضوع که تمرکز امری اکتسابی است، با تغییر برخی الگوهای رفتاری دانشجویان از جمله برنامه‌ریزی زمانی برای داشتن استراحت کافی، توجه به کاربردی مطرح کردن مباحث درسی، و ایجاد انگیزه در دانشجویان و در نهایت بهبود عوامل محیطی از جمله شرایط فیزیکی کلاس، می‌توان در راستای تقویت تمرکز در کلاس گام‌های مؤثری برداشت.
آمنه پورلیلی، سونیا اویسی، لیلا سبزمکان، فریدون عزیزی،
دوره ۱۴، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: دو گانگی در هویت حرفه‌ای اساتید پزشکی و دستیاران تخصصی، تعارض بین نقش آموزش و مراقبت از بیمار سبب گردیده تا مشکلاتی در سطح عملکرد حرفه‌ای پیش آید. مطالعه‌ی حاضر با هدف بررسی دیدگاه اساتید و دستیاران بالینی درخصوص انطباق عملکرد آموزشی و بالینی با اخلاق حرفه‌ای طرح‌ریزی شد. روش‌ها: تمامی دستیاران تخصصی و اساتید بالینی مراکز آموزشی دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال ۱۳۹۲ مورد مطالعه‌ای توصیفی مقطعی قرار گرفتند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌های برگرفته از منابع اسلامی– ایرانی بود که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. پرسشنامه شامل سه قسمت اطلاعات دموگرافیک، عملکرد اخلاقی در حوزه‌های آموزشی و بالینی بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های کای اسکوئر، کروسکال والیس و من ویتنی تحلیل شد. نتایج: در حوزه‌ی بالینی، بیش‌ترین و کم‌ترین امتیاز به‌ترتیب متعلق به حیطه‌ی وجدان کاری و حیطه اقرار به خطا بودکه در گروه اساتید ۳/۹۰% در مقابل ۵۰ % ودر گروه دستیاران ۹۳% در مقابل ۱/۶۲% بود. در حوزه آموزشی، بیش‌ترین مشکلات عملکردی شناخته شده اساتید و دستیاران به‌ترتیب عدم توجه به مشکلات آموزشی فراگیران (۵/۶۵%) و عدم مشارکت علاقمندانه در امر آموزش به دانشجویان ضعیف‌تر (۸/۶۸%) بود. نتیجه‌گیری: وضعیت عملکرد اخلاقی– حرفه‌ای اساتید و دستیاران براساس دیدگاه متقابل درحوزه‌های آموزشی و بالینی، در حد متوسط بود و با وضعیت مطلوب فاصله دارد؛ لذا پیشنهاد می‌گردد مداخلات جامع و مدونی جهت ارتقای عملکرد حرفه‌ای اساتید و دستیاران در مراکز آموزشی انجام گیرد تا فاصله‌ی کیفیت آموزش و مراقبت از بیماران کاهش یابد.
سیدمحسن عزیزی، حسین زارع، حجت اله الماسی،
دوره ۱۶، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: یکی از مهم‌ترین اهداف دانشگاه‌ها در سراسر دنیا تربیت دانش‌آموختگان کارآفرین است. بنابراین متغیر‌هایی که می‌تواند ویژگی‌های کارآفرینی را تحت تأثیر قرار دهد باید مورد توجه قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین گرایش به تفکر انتقادی و جهت‌گیری هدف پیشرفت با ویژگی‌های کارآفرینی دانشجویان انجام شد.

روش‌ها: در این پژوهش توصیفی ـ همبستگی جامعه‌ی آماری شامل دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده‌های پرستاری و مامایی و پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴بود. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه‌ای نسبتی (برحسب دانشکده) ۳۰۷ نفر به صورت تصادفی تعیین شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه‌های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس و همکاران (Ricketts)، جهت‌گیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور (Elliot & McGregor) و سنجش ویژگی‌های کارآفرینی
کردنائیج (Kordnaeej) و همکاران بود. به منظور تحلیل داده‌های آزمون‌های میانگین و انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد.

نتایج: یافته‌های به دست آمده نشان داد که میانگین ویژگی‌های کارآفرینی (۷۹/۳۱±۱۱/۳۵۶) دانشجویان در سطح بسیار قوی بود. بین گرایش به تفکر انتقادی (۰۱/۰p ۳۵۷/۰r=) (و جهت‌گیری هدف پیشرفت (۰۱/۰p≤ ۳۰۶/۰r=) با ویژگی‌های کارآفرینی رابطه معناداری وجود داشت. مؤلفه‌های خلاقیت (۴۳۱/βeta=) و بلوغ شناختی (۳۴۸/۰=βeta) از متغیر گرایش به تفکر انتقادی و مؤلفه‌های تسلط- گرایش (۴۲۸/۰βeta=) و تسلط- اجتناب (۲۹۶/۰βeta=) از متغیر جهت‌گیری هدف پیشرفت، پیش‌بینی‌کننده‌ی ویژگی‌های کارآفرینی دانشجویان بود.

نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد گرایش به تفکر انتقادی و جهت‌گیری هدف پیشرفت ارتباط معناداری با ویژگی‌های کارآفرینی دارد. بنابراین با توجه به قابلیت آموزش کارآفرینی، در برنامه‌های آموزشی در زمینه‌ی کارآفرینی باید به این دو متغیر توجه داشت. 


سیدمحسن عزیزی، مهران فرج اللهی، فرهاد سراجی، محمدرضا سرمدی،
دوره ۱۷، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: استفاده از روش‌های یادگیری الکترونیکی منجر به تحولی عظیم در زمینه آموزش علوم پزشکی شده است. به همین منظور مطالعه تحلیلی پژوهش‌های انجام شده در این حوزه برای فهم دقیق اثربخشی نظام یادگیری الکترونیکی و الزامات آن در طراحی و اجرا می‌تواند راه‌گشا باشد. بنابراین هدف مطالعه حاضر سنتز پژوهی اثربخشی یادگیری الکترونیکی در آموزش علوم پزشکی و تبیین الزامات آن در طراحی و اجرا است.
روش‌ها: روش این مطالعه سنتز پژوهی، کیفی بود. داده‌های مورد نیاز از طریق جستجو در منابع کتابخانه ای، پایان نامه‌ها و مقالات موجود در پایگاه‌های اطلاعاتی ERIC, ProQuest, PubMed, Science Direct, Scopus, springer Magiran, Irandoc جمع‌آوری شد. به منظور جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی داخلی و خارجی از واژگان کلیدی اثربخشی (effectivenessیادگیری الکترونیکی (e-learningآموزش از دور (distance education)، آموزش مجازی پزشکی (virtual medical education)، یادگیری ترکیبی
(
blended learning)، الزامات یادگیری الکترونیکی (e-learning requirements) به صورت جداگانه و ترکیبی استفاده شد. از میان پژوهش‌های صورت گرفته داخلی در فاصله سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۵ و پژوهش‌های خارجی در فاصله سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۶ تعداد ۱۷۸ مورد پژوهش منتشر شده شناسایی و از میان آنها ۷۸ مورد پژوهش جهت بررسی و تحلیل انتخاب شد.
نتایج: نتایج حاصل از بررسی و تحلیل مطالعات و پژوهش‌های انجام شده نشان داد که یادگیری الکترونیکی در حوزه‌های مختلف علوم پزشکی، هم در دوره‌های کاملاً الکترونیکی و هم در دوره‌های آموزش ترکیبی اثربخش بوده است. همچنین در طراحی و پیاده‌سازی نظام یادگیری الکترونیکی اثربخش باید الزامات پداگوژیکی، سازمانی و فناوری مورد نیاز شناسایی و اجرا شود.
نتیجه‌گیری: موفقیت در اجرای نظام یادگیری الکترونیکی و اثربخشی آن مستلزم فراهم‌سازی زیرساخت‌های مناسب، آمادگی کافی در سطوح دانش، مهارت و نگرش در میان اساتید و دانشجویان و طراحی مناسب برنامه‌های آموزشی براساس نیازسنجی دقیق در جامعه‌ی هدف است.


فرانک خلجی مقیم، امیر صادقی، هما خجسته فر، فاطمه فدائی، محمد ابراهیم غفاری، فرید عزیزی جلیلیان،
دوره ۱۸، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: درس ویروس‌شناسی ازدروس با اهمیت در رشته‌های علوم پزشکی است که آموزش ناکافی آن می‌تواند موجب کاهش مهارت‌های تشخیصی بیماری‌های ویروسی در کلینیک و آزمایشگاه گردد، در حالی که در بسیاری از دانشگاه‌های علوم پزشکی این درس به صورت بخش کوچکی از آموزش میکروبیولوژی ارائه می‌شود. این مطالعه با هدف بررسی دیدگاه دانشجویان رشته‌های پزشکی و علوم آزمایشگاهی همدان و کرمانشاه در مورد ضرورت بازنگری درس ویروس‌شناسی انجام گردید.
روش‌ها: پژوهش توصیفی مقطعی حاضر، با مشارکت دانشجویان دوره کارآموزی و کارورزی رشته پزشکی و دانشجویان سال آخر علوم آزمایشگاهی در دو دانشگاه علوم پزشکی همدان و کرمانشاه به صورت سرشماری از ۲۷۵ دانشجو در نیمسال اول ۱۳۹۵انجام شد. داده‌ها توسط پرسشنامه‌ای محقق‌ساخته جمع‌آوری گردید و داده‌ها با استفاده از روش آمار توصیفی و آزمون t نمونه‌های مستقل و من ویتنی، تحلیل شد.
نتایج: اکثر دانشجویان پزشکی ۱۵۴نفر (۷/۸۰%) و دانشجویان علوم آزمایشگاهی ۶۷ نفر (۸/۷۹%) از) درس ویروس‌شناسی را جزء دروس با اهمیت می‌دانستند؛ همچنین ۹۴ نفر (۳/۴۹%) از دانشجویان پزشکی و۴۰ نفر (۶/۴۷%) از دانشجویان علوم آزمایشگاهی با افزایش تعداد واحد این درس موافق بودند. نتایج نشان داد بین نمرات دیدگاه دانشجویان علوم آزمایشگاهی تنها در حیطه‌ی محیط آموزشی تفاوت معناداری بین دو جنس دیده شد (۰۲۶/۰=P)، اما بین نمرات دیدگاه دانشجویان پزشکی در دو جنس در هیچ کدام از حیطه‌ها تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌ها دانشجویان ویروس‌شناسی را جزء دروس با اهمیت در رشته خود می‌دانستند و با تغییر و بازنگری در سرفصل‌ها و واحد درس موافق بودند. با توجه به اهمیت و کاربرد درس ویروس‌شناسی در بالین، بازنگری در برنامه آموزشی این درس ضروری به نظر می‌رسد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی می باشد.

© 2025 All Rights Reserved | Iranian Journal of Medical Education