OTHERS_CITABLE چالش‌ها و راه‌حل‌های آموزش کارشناسی ارشد پرستاری: یک مطالعه کیفی مقدمه: تغییر و متناسب‌سازی سیستم ارائه خدمات پرستاری در قرن بیست و یکم، بستگی به موفقیت حرفه پرستاری در طراحی مدل‌های برنامه آموزشی پرستاری دارد. مطالعه حاضر با هدف «شناسایی و تبیین چالش‌های تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد) در پرستاری و ارائه راه‌حل‌های مربوطه» انجام شده است. روش‌ها: این مطالعه با رویکرد کیفی و در دو مرحله در دانشگاه علوم پزشکی تبریز انجام شد. در مرحله اول از تکنیک بحث گروهی متمرکز به منظور شناسایی چالش‌های موجود و در مرحله دوم، از تکنیک دلفی برای تأیید وجود این مسائل و ارائه راه‌حل‌های مرتبط استفاده گردید. مرحله اول با شرکت 16 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد و مرحله دوم با همکاری 30 نفر از مدیران پرستاری مراکز آموزشی و درمانی، اعضای هیأت‌علمی و اجرایی دانشکده پرستاری، و هشت دانشجوی ارشد و دکترای پرستاری به عنوان افراد پانل اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها در بحث گروهی متمرکز با رویکرد تحلیل محتوا عرفی یا مرسوم انجام گرفت. در بخش تکنیک دلفی، بر اساس توافق حاصل شده پس از دور سوم راه‌حل‌های نهایی مشخص گردید. نتایج: طی این مطالعه، چالش‌های«1- فرهنگی و هویت حرفه‌ای، 2- محیط کار و 3- عدم تعادل بین آموزش، پژوهش و بالین» در تحصیلات تکمیلی پرستاری (مقطع کارشناسی ارشد) شناسایی شد و مهم‌ترین راه‌حل پیشنهادی برای چالش‌های یک تا سه به ترتیب «اتخاذ استراتژی‌ها برای بهبود تصویر پرستاری»، «ایجاد و احراز پست‌های ویژه فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد در بالین و تعریف شرح وظایف اختصاصی آنها» و «تخصصی کردن آموزش پرستاری در سطح کارشناسی ارشد و بالاتر و ایجاد گرایش‌های جدید مثل گرایش ارشد ویژه و ارشد قلب» بودند. نتیجه‌گیری: چالش‌های شناسایی شده با بحث گروهی در طی تکنیک دلفی تأیید شد. راه‌حل‌های ارائه شده در مطالعه حاضر، نیز توسط مرور بر متون حمایت گردید. اطلاعات حاصل از مطالعه، می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای بررسی‌های بیشتر در خصوص کاربرد راه‌حل‌های پیشنهاد شده استفاده گردد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1344-fa.pdf 2012-03-15 1010 1023 تحصیلات تکمیلی، کارشناسی ارشد، پرستاری، چالش، بحث گروه متمرکز، تکنیک دلفی. Challenges and Solutions of MSc Education in Nursing: A Qualitative Study Introduction: Alteration and adjustment of nursing care system in 21st century depends on its success in designing the nursing pedagogical models. This study was conducted in order to identify and explain the challenges in postgraduate (MSc) levels in nursing and to represent appropriate solutions. Methods: This qualitative study was conducted in Tabriz University of Medical Sciences in two phases. The existing challaenges were identified through "Focus Group Discussion" method in phase one and for the second, "Delphi Technique" was utilized to prove the challenges and represent the solutions. Sixteen MSc students participated in phase one and thirty panel members including nursing managers of teaching hospitals, faculty members and executive staff of nursing school, and eight MSc students and PhD candidates attended in phase two. FGD data analysis was done through content analysis by conventional approach. For phase two through Delphi Technique, consensus has been gained on final options after three rounds. Results: This study identified post graduate (MSc level) challenges including 1)Cultural and professional identity, 2)Work atmosphere and 3)Imbalance between theory, research and clinical practice. The most important solutions to these challenges were respectively as follows: “to adopt strategies to improve the nursing image”, “to specify determined positions for postgraduates of MSc and to define their duties”, and “to specialize nursing education in MSc degree and upper levels as well as representing new disciplines such as intensive nursing and cardiovascular nursing”. Conclusion: Challenges identified through FGD, were proved via Delphi Technique. The offered solutions were also supported by review of literature. The information derived from this study could be used as a base for further investigations in the application of these solutions. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1344-en.pdf 2012-03-15 1010 1023 Postgraduate education Master of Science Nursing Challenge Focus Group Discussion Delphi Technique leila valizadeh valizadehl@tbzmed.ac.ir 1 AUTHOR shahrzad ghiasvandian shghiyas@tums.ac.ir 2 AUTHOR heidar Ali Abedi abedi@nm.mui.ac.ir 3 AUTHOR vahid zamanzadeh zamanzadeh@tbzmed.ac.ir 4 AUTHOR
REVIEW_ARTICLE تحلیل ساختار یافته الزامات و چالش‌های موجود در یادگیری الکترونیکی و طراحی یک الگوی کاربردی برای پیاده‌سازی موفق دوره‌های الکترونیکی در آموزش پزشکی مقدمه: گسترش سریع یادگیری الکترونیکی، ضرورت توجه به آن را در همه مراکز آموزشی خصوصاً مراکز آموزش پزشکی روشن‌تر می‌سازد. با توجه به اهمیت موضوع و آغاز به کار دوره‌ها و تأسیس رشته‌های آموزش عالی در کشور ما، هدف این مقاله بررسی ساختاریافته الزامات و چالش‌ها و مشکلات و موانع یادگیری الکترونیکی در امر آموزش و در نهایت ارائه یک الگو و راهنما در انتخاب، طراحی و اجرای یک دوره الکترونیکی است. روش‌ها: این مطالعه از جنبه نظری یک بررسی مروری و کتابخانه‌ای است. در این رابطه از بین 4700 مقاله یافت شده از بانک‌های اطلاعاتیERIC، ACM، guideassociation،Digitallearning ، OECDT، becta، با استفاده از موتورهای جستجوی یاهو و گوگل و به‌‌کارگیری کلید واژه‌های الزامات و چالش‌ها و یادگیری الکترونیکی؛ تعداد 100 مقاله مروری و اصیل، از سال 2003 به بعد انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. سپس با اطلاعات حاصل از نتایج تحقیق قبلی پژوهشگر که از نظرات یک پرسشنامه رضایت‌سنجی به دست آمده بود تلفیق گردیده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: پس از مطرح نمودن و جمع‌بندی نظرات صاحب‌نظران مختلف در رابطه با الزامات و چالش‌های راه‌اندازی یک نظام یادگیری الکترونیکی، در یک جمع‌بندی کلی عوامل و زیرساخت‌ها به شرح زیر خلاصه گردید: 1- زیرساخت فناوری 2- زیرساخت انسانی 3- زیرساخت پداگوژیکی 4- زیرساخت فرهنگی، اجتماعی و ارزشی 5- زیرساخت اقتصادی 6- زیرساخت مدیریتی 7- زیرساخت اداری و نظام پشتیبانی، سپس راه‌کاری اصولی برای مراحل مختلف تحلیل، طراحی، پیاده‌سازی و ارزیابی یک دوره الکترونیکی پیشنهاد گردید. نتیجه‌گیری: در کشور ما، طیف الزامات و چالش‌های یادگیری الکترونیکی از تغییر دیدگاه‌های سنتی تا ایجاد زیر ساخت‌های فرهنگی، ارتباطی و سخت‌افزاری، سیاست‌گذاری‌های همگانی و رسمی، تدوین قوانین و ایجاد بسترهای قانونی و حقوقی در سیستم آموزش کشور، ایجاد سیستم‌های مدیریت آموزش الکترونیکی، تهیه بسترهای تولید محتوای الکترونیکی بر اساس استانداردهای جهانی تولید محتوا و خصوصی‌سازی تولید محتوای الکترونیکی بومی گستردگی دارد. ارائه الگویی اجرایی با در نظر گرفتن موارد فوق به مدیران و تصمیم‌گیرندگان جهت پیاده‌سازی موفق این روش و کارآیی بیشتر آن کمک می‌نماید. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1212-fa.pdf 2012-03-15 995 1009 یادگیری الکترونیکی، الزامات، چالش‌ها، فناوری اطلاعات و ارتباطات، آموزش پزشکی The Structured Analysis of Requirements and Challenges of E-Learning and Proposing a a Practical Model for Successful Implementation of E- Courses in Medical Sciences Introduction: The rapid expansion of e-learning elucidates the necessity of paying attention to this phenomenon by all educational centres especially medicals. Considering the importance of this subject and regarding the commencement of new courses in our country as well as the establishment of higher education disciplines, this paper aimed to review the structured analysis of requirements, challenges, problems, and barriers in the application of e-learning in education and thus provide a model and guide for choosing, designing, and implementing an electronic course. Methods: Theoretically viewing, this is a review study. Researcher selected and studied total 100 articles (literature review and original research articles published from 2003 and afterwards) out of 4700 Articles found from databases of ERIC, ACM, GUIDE Association, Digital Learning, OECDT, and Becta, using search engines of Google and Yahoo. The keywords used in this search were “requirements, challenges and e-learning”. Then the findings were combined with results of an experimental study by the researcher extracted from a satisfaction questionnaire, and finally analyzed. Results: After discussion and summing up the reports and opinions of experts regarding the requirements and challenges of setting up an e-learning system, main factors and infrastructures were summarized in the following domains: 1) IT, 2) human resources, 3) pedagogical, 4) cultural, social and values, 5) economic, 6) management, and 7) administrative and supportive. Then a fundamental approach for the stages of analysis, design, implementation, and evaluation of an electronic course was proposed. Conclusion: The spectrum of requirements and challenges of e-learning in our country is so extensive, as it includes: changes in traditional perspectives to creation of cultural, communicative, and hardware infrastructures, formal and public policymaking, legislation and creating legal platforms in education systems, creation of an e-learning management system, development of the fields for content production based on international standards, and privatization for the production of local e-content. Presentiation of an executive model considering the above-mentioned findings could help the managers and decision makers for a successful implementation and further efficacy of this approach. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1212-en.pdf 2012-03-15 995 1009 E-learning requirements challenges information technology and medical education. Nazila Khatib Zanjani drkhatibzanjani@yahoo.com 1 AUTHOR Bahman Zandi zandi_12@yahoo.com 2 AUTHOR Mehran Farajollahi info@pnu.ac.ir 3 AUTHOR Mohammad Reza Sarmadi ms84sarmadi@yahoo.com 4 AUTHOR Issa Ebrahim Zadeh ebrahimzissa@gmail.com 5 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE تأثیر برنامه آموزشی ساختارمند با شیوه گروه حمایتی بر کیفیت زندگی زنان یائسه مقدمه: اندازه‌گیری سطح کیفی زندگی زنان در دوران یائسگی به عنوان یکی از اسناد کارایی آموزش بهداشت محسوب می‌گردد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزشی ساختارمند با شیوه گروه حمایتی بر کیفیت زندگی زنان یائسه انجام شد. روش‌ها: از مرداد تا دی ماه 1389 در یک مطالعه میدانی و یک‌سوکور در یکی از مراکز بهداشتی درمانی شهرستان رباط کریم، تعداد 110 زن یائسه که دارای شرایط ورود به مطالعه بودند، به روش غیر احتمالی آسان انتخاب شدند. پس از تکمیل فرم‌های رضایت، افراد به طور تصادفی در دو گروه 55 نفره شاهد و گروه حمایتی قرار گرفتند. گروه حمایتی در 6 گروه (5 گروه 9 نفره و یک گروه 10 نفره) تدوین گردید. برنامه آموزشی در یک روز مشخص از هفته، به مدت 120 دقیقه و در طی 10 جلسه هفتگی متوالی انجام شد. نمره کیفیت زندگی، قبل از اجرای برنامه آموزشی و یک ماه پس از پایان آن، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی زنان یائسه(MENQOL) در دو گروه شاهد و مداخله محاسبه و مقایسه گردید. در گروه شاهد مداخله‌ای انجام نشد. نتایج: نمره کیفیت زندگی محاسبه شده از مجموع نمرات ابعاد وازوموتور، روانی- اجتماعی، جسمی و جنسی در گروه مداخله به طور معناداری بهبود یافت (کاهش نشانه ها از 61/38±76/153 نمره به 35/24±31/113 نمره ، 001/0>P). تغییر معناداری در نمره کیفیت زندگی زنان یائسه در گروه شاهد دیده نشد. نتیجه‌گیری: اجرای برنامه آموزشی ساختارمند با شیوه آموزشی گروه حمایتی می‌تواند به عنوان یکی از راه‌کارهای مناسب در جهت ارتقای سلامتی و رویارویی بیشتر زنان با نشانه‌های یائسگی و بهبود کیفیت زندگی آنان در مداخلات بهداشتی و در برنامه‌های مراقبتی کشوری مورد توجه قرار گیرد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1515-fa.pdf 2012-03-15 986 994 برنامه آموزشی ساختارمند، گروه حمایتی، کیفیت زندگی، زنان یائسه، آموزش بهداشت The Effect of Structured Educational Program by Support Group on Menopause Women’s Quality of Life Introduction: Measuring the quality of life among menopause women is one of the efficiency proofs in health education hence, this study was conducted to determine the effect of structured educational program by support group on quality of life among menopause women. Methods: In a single blind field study from August to December 2011 in Saadatmandy health care center of Robat Karim town, 110 menopause women meeting inclusion criteria were selected through convenience sampling method. After taking the consent form, they were randomly allocated to either of the control or support group (55 subjects in each group). The support group was divided into 6 groups (5 groups of 9 and a group of 10 subjects). The educational program was performed in predetermined days of the week and for 10 consecutive sessions of 120 minutes.The scores for quality of life level achieved before the educational program and a month after that were compared using Menopause specific quality of life questionnaire (MENQOL). No intervention was done in control group. Results: The execution of structured educational program by support group in intervention group indicated a statistically significant difference in quality of life level among menopause women (reduction of symptoms from 153.76±38.61 to 113.31±24.35, P<0.001). No significant change was found in quality of life scores achieved by control group. Conclusion: Structured educational program by support group could be used as an appropriate strategy which helps menopause women to promote their health and encounter with menopause symptoms in a healthier manner and in conclusion promote their quality of life. This educational program could be applied in health intervention and health care programs in our country. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1515-en.pdf 2012-03-15 986 994 Structured educational program support group quality of life menopause women Health education Mansooreh Yazdkhasti mansoyazd@yahoo.com 1 AUTHOR Maryam Keshavarz Keshavarz_m@tums.ac.i 2 AUTHOR Effat Merghati Khoei effat_mer@yahoo.com 3 AUTHOR Agha Fatemeh Hosseini ahosseini@yahoo.com 4 AUTHOR
SHORT_COMMUNICATION نظرات دانشجویان پرستاری در مورد استفاده از دستیار دیجیتالی شخصی به عنوان یک وسیله کمک آموزشی تقریباً دو دهه بیشتر نیست که استفاده از دستیار دیجیتال شخصی در آموزش و عملکرد پرستاری و سایر حرف علوم پزشکی رواج یافته است. دستیار دیجیتال شخصی یک وسیله کوچک جیبی و قابل حمل با امکاناتی شامل حافظه برای ذخیره‌سازی اطلاعات، دوربین عکاسی و فیلم‌برداری، دفترچه یادداشت، تقویم، واژه‌پرداز، دسترسی بدون سیم با اینترنت و شبکه‌های داخلی اطلاعات و غیره است. اغلب گوشی‌های تلفن همراه این عملکردهای پایه را دارند و سیستم‌های آنها بسیاری از نرم‌افزارهای کاربردی را پشتیبانی می‌کنند(1و2). نتایج تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که دستیار دیجیتال شخصی، آموزش بالینی پرستاری را بهبود بخشیده و در یادگیری دانشجویان پرستاری مفید است(3تا7). در پرستاری از راه دور، پرستاران اورژانس هر جایی که باشند می‌توانند اطلاعات ضروری نظیر تصاویر شکستگی‌ها را با پزشکان و پرستاران حرفه‌ای حتی در فواصل 16 مایلی مبادله کنند(8). با این حال در یک مطالعه پرستاران بهداشت جامعه در کانادا برای به دست آوردن اطلاعات فارماکولوژی بیشتر از منابع چاپی استفاده می‌کردند تا منابع الکترونیکی و دستیار دیجیتال شخصی(9). همچنین برخی از مطالعات در زمینه اثرات دستیار دیجیتال شخصی مقدماتی بوده و یا توسط کمپانی‌های سازنده این دستگاه‌ها انجام شده و ممکن است تورش‌دار باشند(10تا13). هدف از این مطالعه بررسی نظرات دانشجویان سال بالای پرستاری دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران نسبت به استفاده از دستیار دیجیتالی شخصی به عنوان یک وسیله کمک آموزشی بود. این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که در بهار سال 89 در دانشکده پرستاری شهید بهشتی تهران انجام گرفت. یکصد نفراز دانشجویان پرستاری ترم چهارم به بالاتر (نمونه در دسترس) به سؤالات پرسشنامه‌ای 22 گویه‌ای در رابطه با هدف پژوهش جواب دادند. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با بهره‌گیری از نظرات 10 نفر از اساتید تأیید شد و اعتماد علمی آن با آزمون- آزمون مجدد و ضریب همبستگی بین دو آزمون محاسبه شد(86/0= α). از 100 نفر دانشجوی پرستاری ترم چهار به بالای شرکت‌کننده در پژوهش 94 نفر دستیار دیجیتال شخصی داشتند. انواع نرم‌افزارهای علمی موجود در دستیار دیجیتال شخصی دانشجویان پرستاری و پرکاربردترین این‌ها توسط این دانشجویان به ترتیب شامل رفرانس فارماکولوژی (65 درصد)، دیکشنری عمومی و پزشکی (56 درصد)، رفرانس روش‌های تشخیصی (12 درصد)، سایر کتاب‌ها و منابع الکترونیکی (17 درصد)، و SPSS (7 درصد) بود. 72 درصد از دانشجویان جهت یادگیری در بالین و 85 درصد جهت یادگیری در خارج از بالین از دستیار دیجیتال شخصی استفاده می‌کردند. 38 درصد از دانشجویان اعلام کردند که در موقع استفاده از دستیار دیجیتال شخصی نیاز یادگیری‌شان برآورده می‌شود. اغلب دانشجویان موافق بودند که استفاده از دستیار دیجیتال شخصی در بالین موجب کاهش خطاهای بالینی، تسهیل دسترسی به اطلاعات مورد نیاز، بهبود مراقبت از بیمار و بهبود کارآیی دانشجو می‌گردد. با این وجود مانند آموزش به کمک رایانه نمی‌توان آموزش مبتنی بر دستیار دیجیتال شخصی را به عنوان یک شیوه مستقل آموزشی معرفی کرد، اما با رویکرد تلفیقی می‌توان از آن در آموزش و یادگیری استفاده نمود(14و15). در این پژوهش بیشترین نگرانی دانشجویان مربوط به کیفیت نرم‌افزارهای علمی مورد استفاده و اندازه صفحه نمایش بود اما در مطالعات دیگر از جمله معایب ذکر شده برای دستیار دیجیتال شخصی مشکلات مربوط به کمبود حافظه، صفحه نمایش کوچک(11)، پیچیدگی نرم‌افزارها، مشکلات تکنیکی و عدم پشتیبانی کافی، مشکل باطری و هزینه(1)، عدم اعتماد به محتوا، زمان، سواد و ادبیات کامپیوتری است(9). در این پژوهش دانشجویان بیشتر از طریق دوستانشان با نرم‌افزارهای علمی مبتنی بر دستیار دیجیتال شخصی آشنا شده بودند. علی‌رغم مزایا و پیامدهای مثبت زیاد استفاده از دستیار دیجیتال شخصی از نظر دانشجویان، به‌کارگیری تکنولوژی، منابع و محتوای آزمون نشده و بدون نظارت و کنترل منابع ذی‌صلاح در آموزش پرستاری می‌تواند مخاطره‌آمیز هم باشد. بنابراین شایسته است که مطالعات بیشتری در این زمینه انجام شود. قدردانی: از کلیه اساتید و دانشجویان دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران که در انجام این پژوهش ما را یاری کرده اند تشکر و قدردانی می شود. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1591-fa.pdf 2012-03-15 983 985 Nursing students’ views about PDA utilization as a new educational tool http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1591-en.pdf 2012-03-15 983 985 hosseinfeizalahzade@gmail.com 1 AUTHOR nikpeyma@yahoo.com 2 AUTHOR kolagari_gorgan@yahoo.com 3 AUTHOR 4 AUTHOR 5 AUTHOR
SHORT_COMMUNICATION عوامل مؤثر بر تمایل به ادامه تحصیل در رشته‌های مختلف تخصصی در دانشجویان دانشکده‌های دندانپزشکی کرمان، رفسنجان و زاهدان دندانپزشکان نقش مهمی در ارتقای خدمات درمانی و ارائه راه‌کارهای مناسب در زمینه این خدمات ایفا می‌کنند، و در این میان نقش متخصصین دندانپزشکی از اهمیت خاصی برخوردار است. طبق تحقیقات انجام شده متخصصان دندانپزشکی در ارائه خدمات ویژه به بیماران، بالا بردن کیفیت مراقبت از دندان، نوآوری در علم دندانپزشکی، گسترش تحقیقات و پژوهش‌های بالینی نقش کلیدی دارند. پیشرفت‌های علمی و فنی در سه دهه اخیر به طور گسترده‌ای هر یک از رشته‌های تخصصی دندانپزشکی را تحت تأثیر قرار داده است(1). رشته‌های تخصصی دندانپزشکی به مرور زمان شکل گرفته است و جایگاه خود را در این رشته پیدا کرده است و در همین راستا دانشجویان هر کدام با انگیزه‌های خاص خود به یکی از این رشته‌ها گرایش پیدا می‌کنند. همانند انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی نیز تحت تأثیر انگیزه‌های فردی و عواملی مانند جنس، خانواده و والدین، دوستان، معلمان، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات والدین، و کشور و محل زندگی است. به عنوان مثال انتخاب شغل در کشورهای توسعه یافته بیشتر تحت تأثیر خویشاوندان و دوستان است در حالی که در کشورهای در حال توسعه، والدین و معلم‌ها در این زمینه نقش اساسی‌تری دارند(2). مطالعه‌ای در آمریکا نشان داد که دستیاران تخصصی ارتودنسی، رضایت شغلی، شیوه زندگی و ساختار شغلی مناسب را مهم‌ترین عامل در انتخاب این رشته تخصصی ذکر می‌کنند(3). در حالی که تاکنون مطالعات محدودی در زمینه تمایل دانشجویان دندانپزشکی به رشته‌های تخصصی در ایران و دنیا وجود دارد. در حال حاضر 25 دانشکده دندانپزشکی در ایران وجود دارد که تنها در 14 دانشکده در 11 رشته، دانشجوی تخصصی پذیرفته می‌شود و تخمین زده می‌شود که در حال حاضر بیش از 1000 متخصص در کشور مشغول به کار هستند(4). با توجه به این که امروزه رشته دندانپزشکی از گستردگی خاصی برخوردار است و این گستردگی دلیلی بر نیاز به تخصصی شدن شاخه‌های مختلف دندانپزشکی است، بالطبع ضرورت گام برداشتن به سمت بررسی تمایل دانشجویان به رشته‌های تخصصی دندانپزشکی را توجیه می‌کند. بر همین اساس مطالعه حاضر به منظور بررسی عوامل مؤثر بر تمایل دانشجویان رشته دندانپزشکی به ادامه تحصیل در رشته‌های مختلف تخصصی در دانشجویان دانشکده‌های دندانپزشکی کرمان، رفسنجان و زاهدان در سال 1390-1389 انجام شد. روش: در یک مطالعه توصیفی مقطعی دانشجویان سال چهارم، پنجم و ششم دانشکده‌های دندانپزشکی کرمان، رفسنجان، و زاهدان در سال تحصیلی 90-89 به تعداد 302 نفر با روش نمونه‌گیری ساده جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه‌ای محقق‌ساخته و پایا و روا شامل قسمت‌های اطلاعات فردی و دموگرافیک، گویه‌های مربوط به علل علاقه‌مندی (8 سؤال) گویه‌های مربوط به عدم تمایل به ادامه تحصیل (9 سؤال) و گویه‌های مربوط به دلایل انتخاب رشته تخصصی خاص(5 گویه) طراحی گردید. مقیاس پرسشنامه به صورت سه درجه‌ای، مهم، نسبتاً مهم و بی‌اهمیت در مورد انگیزه‌های ورود به رشته تخصصی طراحی شدند. برای پاسخ‌ مهم نمره 2، نسبتا مهم نمره 1 و بی‌اهمیت نمره صفر در نظر گرفته می‌شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (85/0=α) تعیین گردید. پرسشنامه مذکور در اختیار کلیه دانشجویان سال چهارم تا ششم دندانپزشکی بر اساس لیست موجود در آموزش قرار گرفت. از دانشجویانی که تمایل به همکاری داشتند درخواست گردید تا نظر خود را در مورد هر کدام از سؤالات پرسشنامه به صورت مهم، نسبتاً مهم و بی‌اهمیت بیان نمایند. به افراد اطمینان داده شد که کلیه اطلاعات به صورت محرمانه باقی مانده و صرفاً آمار کلی آن گزارش می‌شود. بعد از جمع‌آوری اطلاعات، داده‌ها کد گذاری شده و با استفاده از آزمون‌های مجذور کای برنامه آماری SPSS-17.5 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: از میان پرسشنامه‌های توزیع شده پرسشنامه‌های 281 نفر (1/90 درصد) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از این تعداد 111 نفر (5/39 درصد) از دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان، 89 نفر(7/31 درصد) دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان و 81 نفر (8/28 درصد) دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان بودند. تعداد 112 نفر (3/40 درصد) مذکر و 166 نفر (7/59 درصد) مؤنث بودند و3 نفر جنسیت خود را مشخص نکرده بودند. 206 نفر (3/73 درصد) از افراد مایل به ادامه تحصیل بودند و زنان بیش از مردان تمایل به ادامه تحصیل داشتند. در رابطه با دلایل تمایل به ادامه تحصیل مهم‌ترین دلایل، تمایل به استخدام در دانشگاه، توصیه خانواده و دسترسی به ارتباط بهتر با مردم گزارش گردید. ضمناً دلایلی همچون کسب موقعیت اقتصادی بهتر، دسترسی به کار بهتر و بیشتر، کسب موقعیت اجتماعی بهتر و دسترسی به معلومات بیشتر از بی‌اهمیت‌ترین دلایل دانشجویان در این زمینه بودند. بیشترین دلایل عدم تمایل در این زمینه به ترتیب توصیه خانواده مبنی بر عدم موافقت آنها با ادامه تحصیل، مسافرت به خارج از کشور، مشکلات مالی و عدم وجود رشته مورد علاقه بودند. این مطالعه نشان داد که رشته‌های ارتودنسی، ترمیمی، دندانپزشکی اطفال و نوجوانان، اندودانتیکس بیشترین میزان تقاضا را داشته و این در حالی است که هیچکدام از دانشجویان تمایل به ادامه تحصیل در رشته بیماری‌های دهان، و دندانپزشکی اجتماعی را نداشتند. همچنین مهم‌ترین دلایل دانشجویان برای انتخاب این رشته‌ها تمایل خانواده، دوره تحصیل کوتاه‌تر و خدمت بیشتر به مردم ذکر گردید. مواردی که اهمیت کمتری در انتخاب این رشته‌ها داشتند شامل علاقه صرف به علم آن رشته، موقعیت و منزلت اجتماعی و جنبه اقتصادی بودند. بحث: تمایل زیاد دانشجویان به ادامه تحصیل هم‌راستا با نتایج مطالعه اندرسون و بیل (Bea , Anderson) است که در آن 8/62 درصد دانشجویان تمایل به ادامه تحصیل داشتند(5). تحقیقات انجام شده توسط آیرلند (Ireland) و همکاران، الدلیگان (Al-Dlaigan) و همکاران، و هیول و داربی (Hull, Darby) نشان‌دهنده افزایش تقاضا برای ادامه تحصیل در رشته‌های تخصصی دندانپزشکی است(6تا8). در این مطالعه مهم‌ترین دلایل تمایل به ادامه تحصیل، تمایل به استخدام در دانشگاه، توصیه خانواده و دسترسی به ارتباط بهتر با مردم گزارش گردید که با سایر مطالعات مشابه همخوانی دارد(9تا11)، اگرچه با مطالعه محمود ‌هاشمی که مهم‌ترین دلایل تمایل به ادامه تحصیل شامل افزایش معلومات، رسیدن به رتبه‌های علمی بالاتر، رسیدن به موقعیت اجتماعی بهتر بودند تفاوت دارد(12). تمایل دانشجویان به استخدام در دانشگاه مشابه با نتایج مطالعه خامی و همکاران، و وحید دستجردی و همکاران است(9و13)؛ در صورتی که نتایج مطالعاتی در دانشجویان تخصصی ارتودنسی کانادا و امریکا نشان داد که دستیاران تخصصی به دلایل مالی تمایلی به کار در دانشگاه به عنوان عضو هیأت‌علمی ندارند(1و3). مطالعه فروسچل و اسکینفورد (Skinford و Froeschle) بر روی 451 نفر از اعضای هیأت‌علمی دانشکده‌های دندانپزشکی آمریکا نشان داد که اعضای هیأت‌علمی از حقوق کم و ساعت کاری تمام وقت ناراضی هستند و این مسأله سبب کاهش علاقه به کار آکادمیک و نگرانی در اکثر جوامع شده است(14). در مطالعه حاضر دلایلی همچون کسب موقعیت اقتصادی بهتر، دسترسی به کار بهتر و بیشتر، کسب موقعیت اجتماعی بهتر از بی‌اهمیت‌ترین دلایل دانشجویان در این زمینه بودند. محمودهاشمی نشان داد که مهم‌ترین دلایل عدم علاقمندی دانشجویان شامل خسته شدن از تحصیل، مشکلات ناشی از موفقیت در امتحان تخصصی و شروع کار بلافاصله پس از فراغت از تحصیل است(12). در مطالعه انجام شده توسط زدیک (Zadik) و همکاران، جنبه‌هایی هم چون کمک به مردم از اهمیت کمتری برخوردار بودند(15) که مشابه با مطالعه آلن (Allen) است(16). رشته‌های ارتودنسی، جراحی، ترمیمی، دندانپزشکی اطفال بیشترین میزان تقاضا را داشته و هیچ کدام از دانشجویان تمایل به ادامه تحصیل در رشته بیماری‌های دهان و دندانپزشکی اجتماعی نداشتند. مهم‌ترین دلایل دانشجویان برای انتخاب این رشته‌ها تمایل خانواده، دوره تحصیل کوتاه‌تر و خدمت بیشتر به مردم ذکر گردید، که با سایر مطالعات همخوانی دارد(8و9و12). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه کنونی و به طور کلی می‌توان اذعان نمود که اکثریت قابل توجه فارغ‌التحصیلان دندانپزشکی دانشکده‌های مورد بررسی، تمایل به ادامه تحصیل دارند. با توجه به این که نتایج این تحقیق تنها محدود به سه دانشکده دندانپزشکی است پیشنهاد می‌شود برای آگاهی از انگیزه‌های دانشجویان سایر دانشکده‌ها در این زمینه و هدایت آنها به سوی انتخاب رشته متناسب با انگیزه‌ها و علایق‌شان، تحقیقات مشابهی نیز در دانشکده‌های دندانپزشکی سایر دانشگاه‌ها انجام شود. قدردانی: این پژوهش با حمایت مالی و معنوی معاونت تحقیقات و فن‌آوری دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام پذیرفته است و با شماره پایان نامه 699 در کتابخانه دانشکده دندانپزشکی کرمان به ثبت رسیده است. بدین وسیله مراتب قدردانی از این معاونت اعلام می‌گردد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1692-fa.pdf 2012-03-15 979 982 investigation of factors affecting study in various fields of specialization in dental students of South-East Iran http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1692-en.pdf 2012-03-15 979 982 maryam alsadat hashemipour m_s_hashemipour@yahoo.com 1 AUTHOR Nader Navabi m_s_hashemipour@yahoo.com 2 AUTHOR elasiiib@gmail.com 3 AUTHOR
OTHERS_CITABLE آزمون در عرصه ساختار یافته عینی یکی از موضوعات اساسی در آموزش و ارزیابی دانشجویان رشته‌های علوم پزشکی، ارتقای دانش، نگرش و مهارت‌های مورد نیاز آنان و ارزیابی صحیح و دقیق آنها است. آموزش و ارزیابی باید به گونه‌ای طراحی گردد تا دانشجویان قادر باشند پس از فراعت از تحصیل، آموخته‌های دانشی و مهارتی خود را در محیط‌های کاری واقعی به کار بسته و توانایی انطباق خود با محیط کاری را داشته باشند. بنابراین، لازم است دانشجویان در محیط‌های واقعی یا مشابه کار آینده آموزش دیده و در شرایط واقعی کار و یا محیط‌های کاری شبیه‌سازی شده مورد ارزیابی قرار گیرند. شواهد علمی حاکی از آن است که ارزیابی تئوریک دانشجویان به کمک آزمون‌های کتبی و یا شفاهی به تنهایی مشخص کننده مهارت‌ها و توانمندی‌های آنها نبوده و نیازمند روش‌های دیگری است تا امکان سنجش جامعی از دستیابی به اهداف آموزشی را فراهم سازد. بدین منظور پروفسور‌هاردن (Harden) و همکاران در دهه 1970 روش ارزیابی (OSCE)Objective Structured Clinical Examination را برای سنجش صلاحیت‌های بالینی دانشجویان پزشکی طراحی کردند تا مهارت‌های بالینی آنها به صورت مجزا در ایستگاه‌های از پیش تعیین شده و با سقف زمانی مشخص مورد ارزیابی قرار گیرد(1). در شکل 1 که به هرم میلر(2) Miller)) معروف است روش‌های ارزیابی مناسب برای سطوح مختلف یادگیری نشان داده شده است. همان‌گونه که در شکل دیده می‌شود OSCE، به عنوان یک آزمون عینی ساختار یافته، روش مناسبی برای ارزیابی چگونگی انجام مهارت‌های فردی (Shows How) معرفی شده است. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1474-fa.pdf 2012-03-15 976 978 Objective Structured Field Examination (OSFE) http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1474-en.pdf 2012-03-15 976 978 Jafar Sadegh Tabrizi tabrizijs@tbzmed.ac.ir 1 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE جستاری بر شایستگی‌های مورد نیاز یادگیری مادام‌العمر در دانشجویان پزشکی عمومی مقدمه: یادگیری مادام‌العمر، فرایندی است که طی آن افراد از طریق فرصت‌های یادگیری، دانش، مهارت‌ها و علایق خود را در زندگی توسعه می‌دهند. این بررسی به منظور تبیین شایستگی‌های مورد نیاز برای تربیت دانشجویان دوره پزشکی عمومی در راستای نیل به اهداف یادگیری مادام‌العمر انجام‌پذیرفت. روش‌ها: این مطالعه به روش کیفی انجام گرفت. جهت جمع‌آوری نمونه‌ها از روش نمونه‌گیری هدف‌مند و مصاحبه نیمه ساختاریافته باز پاسخ با 21 نفر از صاحب‌نظران و اساتید استفاده شد. تحلیل داده‌ها به روش تحلیل محتوا بر اساس رویکرد کریپندورف انجام گرفت. برای تأمین اعتبار و مقبولیت داده‌ها از شیوه چک همکار و ناظر خارجی استفاده شد. نتایج: بر پایه نتایج حاصل از این پژوهش، پنج درون‌مایه تحت عناوین: «آگاهی و نگرش به پویایی علم و دانش پزشکی»، «مهارت یادگیری خودراهبر»، «مهارت طبابت مبتنی بر شواهد»، «مهارت‌های ارتباطی حرفه‌ای» و «مهارت یادگیری تلفیقی و بین‌حرفه‌ای» به عنوان شایستگی‌های مورد نیاز برای دانشجوی پزشکی عمومی جهت یادگیری مادام‌العمر شناسایی شدند. نتیجه‌گیری: با توجه به جایگاه و ضرورت یادگیری مادام‌العمر در حرفه پزشکی، برنامه‌ریزان آموزشی می‌توانند در بازنگری در برنامه درسی دوره پزشکی عمومی از یافته‌های این پژوهش بهره‌مند شده، دانشجویان را به شایستگی‌های مورد نیاز تجهیز نمایند و به تربیت یادگیرندگان مادام‌العمر در حوزه پزشکی بپردازند. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1501-fa.pdf 2012-03-15 961 975 یادگیری مادام‌العمر، آموزش پزشکی، تحقیق کیفی، دانشجویان پزشکی Investigation Necessary Competencies for Life Long Learning in Medical Students Introduction: Lifelong learning is a process in which individuals develop their knowledge, skills, and interest through learning opportunities in their life. This paper aimed to determine the required competencies for training medical students to acquire lifelong learning. Methods: In this qualitative study, purposeful sampling method and open-ended semi-structured interview were employed for data gathering. A population of 21 experts and teachers were interviewed. Data was analyzed using content analysis based on Krippendorff's approach. Member check and external observer methods were used for data credibility and authentication. Results: Based on the results of the study, 5 themes were emerged: “Knowledge and attitude towards dynamicity of science and medical sciences”, “Self directed learning”, “Evidence based medicine skill”, “Communication skills”, “Integrative and inter-professional learning skills”. Conclusion: With regard to the functionality and necessity of life-long learning in medical profession, curriculum developers could enjoy the outcome of the study to review the curriculum and equip their students with essential qualifications and finally train lifelong learners in medicine. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1501-en.pdf 2012-03-15 961 975 Lifelong learning medical education qualitative study medical students. mojgan mohammadimehr mojganmehr20@yahoo.com 1 AUTHOR hasan Malaki Malaki_ac@yahoo.com 2 AUTHOR Abbas Abbaspour Abbaspour1386@gmail.com 3 AUTHOR Alireza khoshdel Alikhoshdel@yahoo.com 4 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE تاثیر آموزش بر الگوی اسنادی دانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند مقدمه: با توجه به تأثیر الگوی اسنادی بر رفتار و احساسات افراد لازم است مربیان پرستاری الگوهای اسنادی که دانشجویان را نسبت به فعالیت‌های یادگیری غیر مسؤول می‌سازد، تغییر دهند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش اسناد بر الگوی اسنادی دانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند در سال تحصیلی 89-88 انجام شد. روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی 187 دانشجوی پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند به طور تصادفی در دو گروه تجربی (94 نفر) و شاهد (93 نفر) قرار گرفتند. ابتدا، الگوی اسنادی دانشجویان توسط پرسشنامه اسناد کنترل جولیان راتر بررسی گردید. برنامه آموزش اسناد در گروه تجربی اجرا و در پایان مطالعه، مجدداً الگوی اسنادی دانشجویان بررسی گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی زوجی، تی مستقل و مک‌نمار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: میانگین نمره اسناد در ابتدای مطالعه در هر دو گروه نشان‌دهنده الگوی اسنادی بیرونی بود. در پایان مداخله، میانگین نمره اسناد گروه تجربی در سطح معناداری کاهش یافته (از 89/1±88/9 به 93/1±76/8 رسید) که نشان‌دهنده کسب الگوی اسنادی درونی بود. تغییر میانگین نمره اسناد دانشجویان گروه شاهد از لحاظ آماری معنادار نبود. مقایسه تغییرات میانگین نمره اسناد دانشجویان قبل و بعد از مداخله در دو گروه نشان‌دهنده تفاوت معنادار بود. به عبارتی گروه تجربی به طور معناداری الگوی اسناد درونی بیشتری از گروه شاهد کسب کرده بودند. نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد برنامه‌های آموزش اسناد در ابتدای ورود دانشجویان به دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1349-fa.pdf 2012-03-15 951 959 الگوی اسنادی، آموزش، دانشجویان پرستاری، یادگیری خودراهبر The Effect of Training on Attributional Patterns among Nursing Students of Islamic Azad University-Birjand Branch Introduction: Considering the effect of the attributional pattern on the individuals' behavior and feelings, nursing instructors should alter undesirable attributions that make students irresponsible toward learning activities. The current study was aimed to investigate the effect of attribution training on the attributional pattern among nursing students of Islamic Azad University-Birjand Branch in the academic year 2009-2010. Methods: In this quasi-experimental study, 187 nursing students in Birjand branch of Islamic Azad University were randomly assigned to control (n=93) and experimental (n=94) groups. At the beginning, using Julian Rotter’s locus of control Scale, participants' attributional patterns were evaluated. The experimental group received an attribution training program. Then, at the end of study, the students' attributional patterns were again reassessed. Data were analyzed using independent T, paired T, and McNemar's tests. Results: At the beginning of study, the mean attribution score showed an external locus of control pattern in both groups. At the end of the intervention, the mean attribution score of experimental group had decreased significantly (from 9.88±1.89 to 8.76±1.93), which indicated acquisition of an internal locus of control pattern among the experimental group. There was not significant change in the mean attribution score in the control group. There was a significant difference between the mean of score changes in the two groups. That is, the experimental group acquired a more internal locus of control pattern than the control group. Conclusion: It seems that attributional training could be considered for nursing students at the beginning of their admission to the university. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1349-en.pdf 2012-03-15 951 959 Attributional pattern Nursing students Training Self-directed learning shahin taghi shahintaghi@ymail.com 1 AUTHOR Seyyed Abolfazl vagharseyyedin waghars@yahoo.com 2 AUTHOR seyyed Mohammad Ali Tabatabaiee alitabatabaei89@yahoo.com 3 AUTHOR mahjoobeh goldanimoghaddam mahdjoubegoldanimoghadam@yahoo.com 4 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE تأثیر مدل مراحل تغییر (TTM) بر اتخاذ فعالیتهای‌ فیزیکی مناسب در زنان باردار مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان دهاقان مقدمه: با وجود مزایای بسیار فعالیت‌های فیزیکی در دوران بارداری، این امر در زنان رواج چندانی ندارد که از علل احتمالی آن عدم آگاهی به واسطه عدم آموزش صحیح است. هدف این پژوهش تعیین تأثیر کاربرد مدل مراحل تغییر (Trans Theoretical Model: TTM ) در اتخاذ فعالیت‌های فیزیکی مناسب در زنان باردار است. روش‌ها: در این مطالعه‌ نیمه تجربی، 100 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان دهاقان به روش تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد در سال 1389 مورد بررسی قرار گرفتند. مداخله آموزشی به صورت برگزاری 5 جلسه 1 ساعته به صورت بحث گروهی، نمایش فیلم و سخنرانی در پایان مباحث بود. پرسشنامه‌ای با استفاده از پرسشنامه استاندارد فعالیت فیزیکی در دوران بارداری و همچنین پرسشنامه مربوط به مدل مراحل تغییر برای گردآوری داده‌ها ساخته، و داده ها در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله جمع‌آوری شد. داده‌ها با استفاده از روش‌های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (کای دو وتی تست) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: پس از انجام مداخله، افراد گروه آزمون از پیشرفت مثبت و قابل ملاحظه‌ای در مراحل آمادگی برای انجام فعالیت‌های فیزیکی برخوردار شدند. به طوری که فراوانی افرادی که در مرحله آمادگی برای انجام فعالیت‌های فیزیکی قرار داشتند از 6 به 26 درصد (001/0P<) رسید. میانگین نمره فواید درک شده در گروه آزمون به طور معناداری از 88/10±8/76 به 09/1±7/84 افزایش(001/0P<) یافت. همچنین میانگین فعالیت‌های فیزیکی که قبل از مداخله 14/0±21/0 بود بعد از مداخله به 2/1±6/2 افزایش معنادار (001/0P<) یافت. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه، ضمن حمایت از کاربردی بودن مدل TTM در مداخلات ارتقای فعالیت جسمانی، نشان داد که برنامه‌ آموزشی مورد استفاده، می‌تواند سبب بهبود گرایش و عملکرد زنان باردار نسبت به انجام حرکات ورزشی مناسب در دوران بارداری شود. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1265-fa.pdf 2012-03-15 942 950 دوران بارداری- مدل مراحل تغییر(TTM)- فعالیتهای فیزیکی The Effect of Trans Theoretical Model (TTM) on Exercise Behavior in Pregnant Women Referred to Dehaghan Rural Health Center in Introduction: Despite numerous benefits of physical activity during pregnancy, it's not common in women, probably due to knowledge deficiency. This study aimed to assess the effect of Trance Theoretical Model (TTM) on physical activity in pregnant women. Methods: In a quasi-experimental study, 100 women referred to Dehaghan health centers in year 2010 were randomly assigned to control and experiment groups. Intervention included training about physical activity, benefits and perceived barriers during pregnancy, in the form of discussion, lecture and showing films during five one hour sessions. The data gathering tool was a researcher made questionnaire based on the standard questionnaire for physical activities during pregnancy and TTM .The samples in both groups answered the questions before and after the intervention. Data analysis was done using descriptive indices and inferential statistical tests (Chi2 and t test). Results: After the intervention, the experiment group showed a significant progress in preparation stages for physical activity, as the ratio of women in the preparation stage raised from 6% to 26% (P<0.001). Mean scores of perceived benefits of physical activity was significantly increased from 76.8±10.88 to 84.7±1.09 after training (P<0.001). Also the performance score of experiment group improved significantly (P<0.001) from .21±.14 to 2.6±1.2. Conclusion: These results support the application of TTM for physical activity intervention and indicate that the procedure was very effective in improving attitude and encouraging women to exercise more during pregnancy. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1265-en.pdf 2012-03-15 942 950 Pregnancy Trance Theoretical Model (TTM) Physical activity Health Education Mahnaz Solhi solhi80@yahoo.com 1 AUTHOR Leila Ahmadi ahmadigh@yahoo.com 2 AUTHOR Mohammad Hussein Taghdisi taghdisi_m@yahoo.com 3 AUTHOR Hamid Haghani haghani511@yahoo.com 4 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE رضایت‌مندی دانشجویان مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد از ارزشیابی بالینی به روش دفترچه ثبت مهارت‌های بالینی، سال 1389 مقدمه: اگرچه بخش عمده ارزشیابی دانشجویان علوم پزشکی، ارزشیابی بالینی است، اما یافتن روش مناسب که مورد رضایت دانشجویان باشد همیشه چالش برانگیز بوده است. با توجه به اجرای روش دفترچه ثبت مهارت‌های بالینی در ارزشیابی بالینی دانشجویان مامایی دانشکده پرستاری و مامایی مشهد در سال‌های اخیر، مطالعه حاضر به منظور تعیین میزان رضایت دانشجویان انجام شد. روش‌ها: در این مطالعه توصیفی مقطعی، دانشجویان مامایی واجد شرایط دانشکده پرستاری و مامایی مشهد (34 نفر) شرکت داشتند. ابزار مطالعه، پرسشنامه روا و پایا پژوهشگرساخته «سنجش رضایت‌مندی» مشتمل بر 23 گویه و 9 حیطه و در قالب مقیاس لیکرت 5 نقطه‌ای بود. رضایت واحدهای پژوهش از روش دفترچه ثبت مهارت‌های بالینی پس از اتمام کارآموزی با پرسشنامه مذکور بررسی شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های تی مستقل و رگرسیون خطی چندگانه و همبستگی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: میانگین رضایت‌مندی دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارت‌های بالینی»، 5/15±7/62 (از صد) بود. پایین‌ترین نمره رضایت‌مندی مربوط به حیطه علاقه‌مندی به این روش (5/24±8/57) و بالاترین نمره مربوط به حیطه مطابقت آن با اهداف آموزشی (9/14±1/71) (از صد) بود. اکثر دانشجویان، موافق منصفانه بودن(9/55 درصد)، عینی بودن(7/64 درصد) و مطابقت آن با اهداف آموزشی(8/61 درصد) بودند و فقط 1/44 درصد به استفاده از این روش علاقه‌مند بودند. درمجموع، 3/38 درصد دانشجویان از روش «دفترچه ثبت مهارت‌های کارورزی» راضی، و 5/26 درصد ناراضی بودند و بقیه در طیف بین این دو قرارداشتند. نتیجه‌گیری: اکثر دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» رضایت داشتند، لیکن کمتر از نیمی از آنان به استفاده از آن علاقه‌مند بودند که شاید به علت توانایی ناکافی این روش در سنجش و ارتقای مهارت‌های بالینی از دیدگاه دانشجویان باشد. شاید با اصلاح برخی جوانب «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» و ترکیب آن با برخی روش های دیگر به منظور پوشاندن حیطه‌های مورد ضعف این روش از دیدگاه دانشجویان، بتوان در جهت افزایش رضایت آنان گام برداشت. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1536-fa.pdf 2012-03-15 933 941 ارزشیابی بالینی، دفترچه ثبت مهارت‌های بالینی، رضایت‌مندی دانشجویان، ارزیابی Midwifery Students\' Satisfaction with Logbook as a Clinical Assessment Means in Mashhad University of Medical Sciences, 2010 Introduction: Although the majority of student assessments in medical sciences relates to their clinical competencies, adopting an assessment method which fulfills students’ satisfaction has always been a great challenge. In recent years logbooks have been used in the clinical evaluation of midwifery students in Mashhad University of Medical Sciences. So, the present study determines students' satisfaction with this approach. Methods: This descriptive, cross-sectional study was conducted on all 34 eligible midwifery students in school of nursing and midwifery of Mashhad University of Medical Sciences. Data gathering tool was a researcher–constructed questionnaire with confirmed validity and reliability. The questionnaire included 23 items covering nine domains and used Likert scale. Data were analyzed through descriptive statistical indices as well as T test, correlation and multiple regression analysis. Results: The mean score for students' satisfaction with logbook was 62.7 ±15.5 (of 100). The lowest satisfaction score was related to the domain of "interest in logbook method" (57.8 ±24.5) and the highest one was "conformity to educational goals" (71.1 ±14.9) (of 100). Most of the students agreed that logbook is fair (55.9%), objective (64.7%) and in conformity with educational goals (61.8%). However, only 44.1% of them were interested in using this method. Overall, 38.3% of the students were satisfied with logbook and 26.5% were dissatisfied and the rest were in between. Conclusion: Most of the students were satisfied with logbook, but less than half of them were interested in utilizing it. This could be due to insufficient ability of logbook in assessment and promoting of clinical skills from the students' view point. Thus, we may improve the students' satisfaction level by revising logbook and combining it with some other methods of clinical evaluation in order to cover its weak aspects according to students' views. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1536-en.pdf 2012-03-15 933 941 Clinical Evaluation Logbook Students\' satisfaction Assessment Bibi Leila Hoseini hoseinil871@gmail.com 1 AUTHOR Farzane jafarnejad JaafarnejadF@mums.ac.ir 2 AUTHOR seyed reza Mazlom mazlomr@mums.ac.ir 3 AUTHOR mohsen Foroghi pour ForoughipourM@mums.ac.ir 4 AUTHOR hosein karimi mouneghi karimih@mums.ac.ir 5 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE رابطه جنسیت با نمره دانشجویان در انتخاب گزینه‌های اطمینان در آزمون‌های مبتنی بر اطمینان مقدمه: راه حل‌های مختلفی مانند ارزیابی مبتنی بر اطمینان برای فائق آمدن بر معضل پاسخ به گزینه‌ها بر اساس شانس در آزمون‌های چندگزینه‌ای وجود دارد. از طرف دیگر، احتمال تاثیر عواملی از جمله جنس دانشجو در نحوه پاسخ‌دهی به آزمون‌های مبتنی بر اطمینان نیز مطرح است. در این مطالعه ارتباط جنسیت با نمره دانشجویان در انتخاب گزینه‌های اطمینان در این آزمون‌ها مورد سنجش قرار گرفت. روش‌ها: این مطالعه توصیفی گذشته نگر بر روی تمام دانشجویان پزشکی درس «بیوشیمی 1» را طی سالهای 1386 لغایت 1389 در دانشگاه علوم پزشکی کردستان گذرانده بودند صورت پذیرفت. داده ها از بانک ازمون‌های مبتنی بر اطمینان بیوشیمی که در انتهای ترم به تمام این دانشجویان داده شده بود استخراج شد. در نهایت اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار آزمون‌های مبتنی بر اطمینان و تستهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: میانگین سطح اطمینان به دست آمده در دانشجویان مؤنث بیشتر از دانشجویان مذکر بود و مقایسه میانگین سطح اطمینان در دو جنس با کنترل نمره آزمون مبتنی بر اطمینان اختلاف معنادار داشت (047/0p=). نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که دانشجویان دختر با اطمینان بیشتری به سؤالات پاسخ می‌دهند که این مسأله می‌تواند به دلیل تفاوت خصوصیات روانشناختی میان دو جنس باشد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1493-fa.pdf 2012-03-15 926 932 آزمون مبتنی بر اطمینان، جنسیت، نمره آزمون، رفتار آزمون Assessment of the Relation between Students\' Gender and Their Scores on Selecting Confidence Choices in Confidence-Based Exams Introduction: There are various ways such as confidence-based exams to eliminate lucky guesses on a multiple choice question test. In this study the relation between students’ gender and their score on selecting confidence choices in confidence based exams was assessed. Methods: This was a descriptive retrospective study. It was done on all of the medical students taking Biochemistry course during 2007-2010 in Kurdistan University of Medical Sciences. Data was extracted from files of end-semester confidence based course exams. Finally, the data were analyzed using SPSS and the specified software for confidence-based exam analysis. Results: Mean of the students' confidence level was higher in female students than male ones. Comparisons of confidence level mean in both genders were different and this difference was significant (p=0.047). Conclusion: Results of this study showed that female students answer to confidence based questions with higher confidence than male ones, and this can be because of the different psychological characteristics of the genders. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1493-en.pdf 2012-03-15 926 932 Confidence Based Assessment Gender Students’ Score Test Behavior Raz Khatibi razkhatibi@gmail.com 1 AUTHOR Mahmood Ghadermarzi ghadermarzimahmood@yahoo.com 2 AUTHOR Shahram Yazdani sh_yaz@yahoo.com 3 AUTHOR Yadollah Zarezadeh zaremspt@yahoo.com 4 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE سبک‌های تدریس اعضای هیأت‌علمی دانشکده‌های تابعه دانشگاه علوم پزشکی ایران مقدمه: با توجه به اهمیت و نقش سبک‌های تدریس در میزان یادگیری و رضایت‌مندی دانشجویان، این مطالعه با هدف بررسی سبک‌های تدریس اعضای هیأت‌علمی دانشکده‌های تابعه دانشگاه علوم پزشکی ایران به منظور ارتقای آگاهی اساتید از سبک‌های تدریس و توجه بیشتر به کاربرد سبک تدریس مناسب انجام گرفت. روش‌ها: در این مطالعه توصیفی مقطعی، پرسشنامه ترجمه‌شده و خودایفای سبک تدریس در اختیار تمامی اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در نیمسال دوم سال تحصیلی 89-88 قرار داده شد. هر مدرس با توجه به سبک تدریس خود در کلاس درس تئوری، به هر یک از گزینه‌های پرسشنامه نمره‌ای بین1 تا 4 را داد. پرسشنامه‌ها با استفاده از روش‌های آماری توصیفی، آزمون کای دو و دستورالعمل پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: اکثریت اعضای هیأت‌علمی دانشکده‌های تابعه دانشگاه علوم پزشکی ایران، ارائه مفهوم به صورت کاربردی، یادگیری عمقی، پردازش شناختی به صورت اجرایی و فعالیت‌های مشارکتی را ترجیح می‌دهند. هیچگونه ارتباط معناداری بین سبک تدریس با دانشکده محل تدریس، سابقه تدریس، و مرتبه علمی به دست نیامد. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده و ترجیح سبک‌های خاص تدریس، پیشنهاد می‌شود به تطابق سبک‌های تدریس با سبک‌های یادگیری دانشجویان و یا به عبارتی به تعامل تدریس-یادگیری توجه بیشتری شود. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1408-fa.pdf 2012-03-15 917 925 سبک تدریس، اعضای هیأت علمی، دانشجویان علوم پزشکی Teaching Styles of Faculty Members in Schools Affiliated with Iran University of Medical Sciences Introduction: This research was performed to determine the University lecturers’ teaching styles at Iran University of Medical Sciences. The study could help introduce the importance of the faculty members’ knowledge on different teaching styles and its promotion and also to focus on the importance of using appropriate teaching styles. Methods: In this descriptive cross-sectional study, all non-clinical faculty members at Iran University of Medical Sciences completed a translated and self-administrated teaching style inventory with a four-point Likert scale in the second semester of the academic year 2010. The data was analyzed using descriptive and Chi2 test and according to the questionnaire guidelines. Result: The majority of the faculty members preferred to present concepts as applied and also encouraged deep learning, cooperative learning, and cognitive processing. Also, there was no significant relationship between teaching styles and their school type, teaching experience, and academic rank. Conclusion: According to the results of the study, and faculty preferences on teaching styles, it is recommended that more attention is paid to the teaching-learning interactions, in terms of accommodation of teaching styles to students’ learning styles. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1408-en.pdf 2012-03-15 917 925 Teaching styles Faculty member Students Medical Sciences. Fereshteh Darvish Ghadimi fdarvish@iums.ac.ir 1 AUTHOR Masoud Roudbari m-roudbari@tums.ac.ir 2 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE چالش‌های آموزش اخلاق پزشکی مرتبط با اساتید‌: مطالعه کیفی مقدمه: آموزش اخلاق پزشکی در مشاغل گروه پزشکی موضوعی کلیدی است، زیرا اساس رابطه آنان با بیماران، یادگیری اخلاق است. اساتید یکی از عناصر مهم آموزش اخلاق پزشکی به شمار می‌روند، و از عوامل مهم شکل‌دهنده شخصیت اخلاقی و حرفه‌ای دانشجویان هستند. هدف این مطالعه تبیین چالش‌ها و مشکلاتی است که آموزش اخلاق پزشکی را تهدید می‌کند. روش‌ها: این مطالعه یک پژوهش کیفی، از نوع تحلیل محتوی است. چهارده نفر از اساتید اخلاق پزشکی دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران در سال 1389 در این مطالعه شرکت داشتند. ‌داده‌ها از طریق مصاحبه نیمه‌ساختارمند جمع‌آوری و با رویکرد تحلیل محتوای کیفی (روش مایرینگ)، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: تجزیه و تحلیل مصاحبه‌ها با مشارکت‌کنندگان در مطالعه، منجر به استخراج سه درون‌مایه: 1-توانایی تخصصی اساتید اخلاق پزشکی 2-آموزش اخلاق پزشکی با روش‌های تدریس فعال 3- فاصله آموزش تئوری از عمل گردید. هر کدام از این درون‌مایه‌ها، شامل چندین طبقه اصلی و فرعی است که جنبه‌ای خاص از چالش‌های موجود در آموزش اخلاق پزشکی مرتبط با اساتید را توصیف می‌کنند. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از آن است که اساتید پزشکی به طور اعم و اساتید اخلاق پزشکی به طور اخص نتوانسته‌اند نقش کلیدی خود را در ارتقا و رشد اخلاقی دانشجویان ایفا کنند. بدین منظور پیشنهاد شده است دوره‌های آموزش تخصصی کوتاه مدت اخلاق پزشکی و روش‌های تدریس فعال برای همه اساتید پزشکی برگزار گردد و همه اساتید پزشکی موظف شوند، با بهره‌گیری از الگوهای رفتاری، زمینه ظهور صلاحیت‌های اخلاقی و حرفه‌ای را به صورت عملی در دانشجویان فراهم نمایند. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1434-fa.pdf 2012-03-15 903 916 آموزش پزشکی اخلاق پزشکی اساتید اخلاق پزشکی رشد اخلاقی Faculty-Related Challenges in Medical Ethics Education: A Qualitative Study Introduction: Medical ethics education is a key subject in medical occupations, as learning ethics is fundamental for their relationship with patients. Teachers are of the most important elements in medical ethics education, because they are one of the most important factors of forming the morality and the professional character in students. The aim of this study is to explain challenges and problems which threaten the medical ethics education. Methods: Fourteen medical ethics teachers of universities of medical sciences in Tehran took part in this qualitative content analysis study performed in year 2010. Data was collected through semi-structured interviews and analyzed via content analysis approach (Mayring method). Results: The analysis of participants’ interviews led to the extraction of three themes as follows: 1)professional capability of medical ethics teachers 2)medical ethics education using active teaching methods and 3)the gap between teaching in theory and practice. Each of these themes includes several major and minor classifications, each describe a specific aspect of existing challenges in medical ethics teaching related to the teachers. Conclusion: Results indicate that medical educators in general and medical ethics teachers in particular, haven’t been efficient enough in moral development of students. Therefore, short-term professional teaching courses on medical ethics and active teaching methods are suggested to be held for all medical teachers. Besides, all medical teachers are recommended to be obliged to, as behavioral models, facilitate moral and professional development of their students in practice. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1434-en.pdf 2012-03-15 903 916 Medical Education Medical Ethics Medical Ethics Teachers Moral Development Morteza Khaghanizade khaghanizade@yahoo.com 1 AUTHOR Hasan Malaki malaki_cu@yahoo.com 2 AUTHOR Mahmood Abbasi dr.Abbasi@sbmu.ac.ir 3 AUTHOR Abbas Abbaspour abbaspour1386@gmail.com 4 AUTHOR Essa Mohamadi emohamadus@yahoo.com 5 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE اثربخشی دوره آموزش کار با دستگاه الکتروشوک به پرستاران بر اساس مدل کرک پاتریک مقدمه: در دنیای امروز با توجه به گسترش روزافزون علم و تکنولوژی، و به روز شدن عوامل سازمانی، توسعه آگاهی و مهارت‌های نیروی انسانی شاغل در سازمان‌ها ضرورت بیشتری یافته است. یک برنامه آموزشی اثربخش است اگر بتواند تغییرات لازم را در شرکت‌کنندگان ایجاد نماید. هدف این مطالعه ارزشیابی دوره آموزش کار با دستگاه الکتروشوک به پرستاران بر اساس مدل کرک پاتریک است. روش‌ها: این مطالعه از نوع ارزشیابی برنامه براساس مدل کرک پاتریک است، که در آن اثربخشی دوره آموزش کار با دستگاه الکتروشوک به پرستاران ارزشیابی شده است. 160 نفر از پرستاران با رضایت آگاهانه در طرح شرکت کردند. دوره آموزش بر حسب حیطه‌های واکنش، یادگیری، رفتار و نتیجه، ارزشیابی گردید و میزان اثربخشی دوره بر مبنای 5 محاسبه شد. داده‌ها به وسیله پرسشنامه‌های محقق ساخته‌ای که کارایی و پایایی آنها در یک مطالعه مقدماتی بررسی و تأیید شده بود جمع‌آوری گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون Student t تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: میانگین نمره مطلوبیت عوامل در سطح واکنش شامل: محتوی 35/0±3/4، مدرس 41/0±8/4، امکانات 27/0±1/4 از 5 بود. میانگین مطلوبیت حیطه‌های: واکنش 45/0±4/4 ، یادگیری24/0±35/4، رفتار18/0±85/3، و نتایج 18/0±33/4 بود. میانگین مطلوبیت کلی دوره آموزشی 41/0±16/4 برآورد گردید. نتیجه‌گیری: دوره آموزشی کار با دستگاه الکتروشوک به پرستاران، عوامل سه گانه واکنش مطلوب داشته و توانسته تغییرات مؤثر در حیطه‌های چهارگانه ایجاد نموده و اثربخشی مناسب داشته باشد. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1384-fa.pdf 2012-03-15 896 902 آموزش ضمن خدمت، ارزشیابی برنامه، اثربخشی، پرستار، مدل کرک پاتریک The Effectiveness of Training Courses on “How to Work with DC Shock Device” for Nurses, Based on Kirkpatrick Model Introduction: Due to the increasing development of science and technology in today’s world and updates in organizational factors, staff development becomes more essential. An educational program could be considered effective if it could appropriately change in participants’ knowledge and behavior. The aim of this study is to assess the training course of working with ECT (DC Shock device) for nurses based on the Kirkpatrick’s model. Methods: This evaluation study is based on the Kirkpatrick’s model, in which the efficacy of training course of working with ECT to nurses is assessed. A volunteer sample of 160 nurses participated in the project with informed consent. The training course was evaluated concerning four areas including reaction, learning, behavior, and outcome then the overall efficacy rate of the course was calculated. Data was collected through researcher- made questionnaires whose validity and reliability were confirmed in a pilot study. Data was analyzed by Student t-test. Results: The mean scores of participants’ reaction(first level in Kirkpatrick model) to the content, instructor and facilities were 4.3±.35, 4.8±.41, and 4.1±.27,out of 5, respectively. The desirability rates (mean scores) for the four levels were: reaction (4.4±.45), learning (4.35±.24), behavior (3.85±.18), and the impact (4.33±.18). The mean of overall desirability rate of this course was 4.16±.41. Conclusion: The training course of working with ECT for nurses resulted in favorable outcomes in the three evaluated levels of reaction, learning and behavior, and was able to develop efficient changes in the impact level. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1384-en.pdf 2012-03-15 896 902 In-service education Program Evaluation Effectiveness Nurse Kirkpatrick model. Zahra Nezamian Nezamian Pourjahromi z.nezamianpoor@bpums.ac.ir 1 AUTHOR Hamidreza Ghafarian Shirazi (ghafarian_h@razi.tums.ac.ir 2 AUTHOR Hossein Ghaedi h.ghaedi@bpums.ac.ir 3 AUTHOR Mohsen Momeninejad momeninjad.mohsen@yums.ac.ir 4 AUTHOR Masood Mohamadi Baghmolaee m.mohamadi@bpums.ac.ir 5 AUTHOR Ali Abasi abasi.ali@yums.ac.ir 6 AUTHOR Bahman Sharifi sharifi.bahman@yums.ac.ir 7 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE تعیین نمره حد نصاب قبولی آزمون عینی ساختارمند بالینی به روش انگوف و ارزیابی تأثیر بحث و بررسی نمرات واقعی مقدمه: برای تعیین استاندارد قبولی آزمون‌های پزشکی روش‌های مختلفی در سطح جهان به کار می‌رود اما استاندارد اغلب امتحانات داخل کشور، به صورت نمره‌ای ثابت و قراردادی و بدون استفاده از متدلوژی علمی تعیین می‌شود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین استاندارد قبولی آزمون عینی ساختارمند بالینی در مقطع پیش‌کارورزی دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش انگوف است. روش‌ها: بعد از طراحی سؤالات آزمون، پانلی از داوران متخصص تشکیل شد و 11 داور به صورت مستقل، احتمال قبولی یک دانشجوی مرزی را در هر یک از ایستگاه‌ها برآورد کردند. میانگین احتمالات تمام داوران در تمام ایستگاه‌ها، استاندارد آزمون محسوب شد. این روند دو بار دیگر، پس از برگزاری جلسه بحث بین داوران و بعد از بررسی نمرات واقعی دانشجویان تکرار شد. نتایج: استاندارد انفرادی کل آزمون 15/49، استاندارد بعد از بحث 90/49 و استاندارد بعد از بررسی نمرات دانشجویان 52/51 به دست آمد. تغییر استاندارد کل آزمون بعد از بررسی نمرات واقعی نسبت به استاندارد انفرادی معنادار بود (02/0=p)؛ اما نسبت به استاندارد دوم تفاوت معنادار نداشت. همچنین میزان قبولی بر اساس سه استاندارد به ترتیب 6/67، 8/64 و 1/58 درصد به دست آمد که درصد قبولی سوم نسبت به اول کاهش معنادار داشت (002/0=p). نتیجه‌گیری: در این تحقیق، روش انگوف برای تعیین استاندارد قبولی آزمون عینی ساختارمند بالینی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. بر اساس یافته‌های این مطالعه، نتایج روش انگوف مخصوصاً پس از بحث و بررسی نمرات واقعی نسبتاً روا و پایا هستند. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1639-fa.pdf 2012-03-15 885 894 استاندارد قبولی، آزمون عینی ساختارمند بالینی، انگوف، ارزیابی توانمندی، ارزشیابی دانشجو Setting Standard Threshold Scores for an Objective Structured Clinical Examination using Angoff Method and Assessing the Impact of Reality Chacking and Discussion on Actual Scores Introduction: A variety of standard setting methods are used worldwide for medical examination acceptance scores while standards of most exams in our country are pre-determined fixed scores which are set without any scientific methodolgy. The aim of this study is to determine minimum pass level for a pre-internship objective structured clinical examination using Angoff method in Tehran University of Medical Sciences. Methods: After designing the questions for examination, a panel of eleven faculty members was formed. These judges were asked to individually estimate the probability that a borderline student would pass each station. The mean of all stations estimated by judges was considered as the standard for the whole exam. This procedure was repeated twice more after sessions of discussion between judges and checking students’ real scores. Results: The individual standard for the whole test was 49.15 while it turned to 49.90 after discussion and finally 51.52 after checking the real scores of students. The change of standard of the whole test after checking real scores was significant compared to individual standard (p=0.02). It showed no significant difference compared to the second standard. The rates of passing students according to the three standards were respectively 67.6%, 64.8% and 58.1% which showed a significant reduction in the third compared to the first one. Conclusion: Angoff method was used in this study to set standard for an OSCE. According to the findings of the study, it seems to be a credible and reliable procedure, especially when group discussion and reality check are used. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1639-en.pdf 2012-03-15 885 894 Standard setting Angoff objective structured clinical examination OSCE Competence assessment Student Assessment Sara Mortaz Hejri sa_mortazhejri@razi.tums.ac.ir 1 AUTHOR Mohammad Jalili mjalili@tums.ac.ir 2 AUTHOR Ali Labaf alabaf@tums.ac.ir 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE مقایسه تأثیر آموزش خود مراقبتی به روش فردی و گروهی بر کیفیت زندگی بیماران تحت شیمی‌درمانی: یک کارآزمایی بالینی تصادفی مقدمه: آموزش به بیماران به بیماران تحت شیمی‌درمانی بخشی جدا نشدنی از مراقبت‌های پرستاری است که در دستیابی به نتایج مطلوب درمانی نقش مهمی دارد. با توجه به مفهوم هزینه- اثربخشی در ارائه مراقبت‌های بهداشتی درمانی، این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر آموزش به بیمار به روش فردی و گروهی بر کیفیت زندگی بیماران تحت شیمی‌درمانی مراجعه‌کننده به مرکز شیمی‌درمانی بیمارستان امید در طی سال‌های 85 تا 87 انجام شد. روش‌ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی شاهددار تصادفی است. تعداد 102 بیمار مبتلا به سرطان مری، معده و پستان مراجعه‌کننده به بیمارستان امید در دو گروه تحت آموزش‌های خود مراقبتی به روش فردی و گروهی قرار گرفتند. برای هریک از بیماران در گروه آموزش فردی سه جلسه آموزش توسط پرستار کارشناس آموزش دیده ارائه شد. بیماران دارای نیازهای آموزشی مشابه نیز در گروه تحت آموزش گروهی سه جلسه آموزش گروهی دریافت کردند. اطلاعات مربوط به کیفیت زندگی با استفاده از نسخه بومی سازی شده EORTC QLQ-C30 و در سه دوره متوالی شیمی‌درمانی (از دوره اول تا سوم) توسط پرسشگر آموزش دیده به روش مصاحبه جمع‌آوری شد. نتایج: میانگین سنی گروه تحت آموزش فردی 9/3±46/46 و گروه تحت آموزش گروهی 23/1±7/48 سال بود. اکثریت بیماران را در هر دو گروه زنان متأهل، خانه‌دار مبتلا به سرطان پستان تشکیل می‌دهد. نتایج آزمون چند متغیره اندازه‌های تکراری (Repeated measures) بین کیفیت زندگی بیماران در طی سه دوره شیمی‌درمانی تفاوت معناداری نشان نداد (94/7, f=4/0p=) اما در مقایسه بین گروهی این تفاوت معنادار بود (70/3, f= 02/0=p). نتیجه‌گیری: تداوم آموزش (فردی و گروهی) در طی سه دوره شیمی‌درمانی منجر به حفظ کیفیت زندگی بیماران در سطح قبل از شروع شیمی‌درمانی شد. با توجه به امکانات مؤسسه و شرایط بیماران از این دو روش می‌توان در جای مناسب استفاده نمود. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1552-fa.pdf 2012-03-15 874 884 آموزش به بیمار، کیفیت زندگی، سرطان، پرستاری در سرطان، خود مراقبتی، شیمی درمانی The Effect of Individual and Group Self-care Education on Quality of Life in Patients Receiving Chemotherapy: A Randomized Clinical Trial Introduction: Educating Patients diagnosed with cancer about their disease and treatment is a vital component of their nursing care. Management of treatment side effects and maintaining the quality of life could be achievable only by adequate and organized self-care education. With regards to the importance of the concept of cost-effectiveness in health care providing system, this study aimed to assess the effects of patient education on the quality of life in patients receiving chemotherapy and also to compare these effects between individual patient education and group education methods. Methods: One hundred and two patients with breast, esophagus and stomach cancer referred to Chemotherapy Unit in Omid hospital were randomly assined to two groups: Group teaching and Individual teaching methods. Fifty-one received three individual teaching sessions. Three group teaching sessions were conducted for the other fifty-one patients. All subjects were interviewed by the same interviewer three times (before the first chemotherapy, second and third session) using EORTC QLQ-C30 quality-of-life questionnaire. Results: The mean age of the two groups were 46/6± 3/9 and 48/7±1/32 in the individual and group teaching groups, respectivly. Using repeated measure test, we observed a significant difference in the quality of life scores over time between the two groups (p=0.02, F=3.7). However, this effect was only evident after the third chemotherapy course. Conclusion: Group teaching could maintain quality of life better than individual teaching over time. Health care providers could use these two methods interchangeably according to institute condition and the patients' needs and preferences. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1552-en.pdf 2012-03-15 874 884 Patient Education Quality of life Cancer Oncology Nursing Self-care Chemotherapy Mohammad-Reza Ghavam-Nasiri ghavamnasirimr@mums.ac.i 1 AUTHOR Fatemeh Heshmati Nabavi heshmati.nabavi@gmail.com 2 AUTHOR Kazem Anvari anvarik@mums.ac.ir 3 AUTHOR Azam Habashi Zadeh habashizadea1@mums.ac.ir 4 AUTHOR Mahboobe Moradi moradim1@mums.ac.ir 5 AUTHOR GholamReza Neghabi neghabigr1@mums.ac.ir 6 AUTHOR Mehran Omidvar omidvarm1@mums.ac.ir 7 AUTHOR raziei@mums.ac.ir 8 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE تجارب دانشجویان پرستاری از یادگیری مبتنی بر شواهد در محیط بالینی: یک مطالعه کیفی مقدمه: یادگیری بر اساس شواهد روشی مؤثر در آموزش دانشجویان است و شناخت دیدگاه‌های فراگیران در زمینه این رویکرد نوین، باعث توسعه کاربرد آن می‌شود. این مطالعه با هدف توصیف تجارب دانشجویان پرستاری از یادگیری مبتنی بر شواهد انجام شد. روش‌‌ها: در این مطالعه کیفی که بر مبنای نظریه پایه در سال 1388 انجام شد، 18 دانشجوی پرستاری به شیوه نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. از دانشجویان خواسته شد تا با کاربرد شواهد در دوره کارآموزی پرستاری کودکان به حل مسائل بالینی بپردازند و نتایج کار خود را در گزارش صبحگاهی برای گروه شرح دهند. برای گردآوری داده‌ها از روش مصاحبه استفاده شد و با روش تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: حاصل تحلیل اطلاعات شناسایی تعداد پنج درونمایه اصلی شامل حل مسأله، خودکارآمدی، تفکر، تعامل گروهی و پیوند مفاهیم نظری و عملی به همراه زیرطبقات مربوطه بود. نتیجه‌گیری: با توجه به تجارب مثبت دانشجویان از یادگیری مبتنی بر شواهد، کاربرد آن در تدریس دروس رشته پرستاری پیشنهاد می‌شود. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1753-fa.pdf 2012-03-15 864 873 یادگیری مبتنی بر شواهد، پرستاری، دانشجویان، آموزش Nursing students experiences toward evidence-based learning in clinical setting: A qualitative study Introduction: Evidence-based learning is an effective educational strategy. Assessment of nursing student’s viewpoints about this new method can increase its application. This research was conducted to find out student’s experiences toward evidence-based learning in clinical setting. Methods: This qualitative study was performed by grounded theory method in 2010. Eighteen nursing students were selected by purposeful sampling. Students were asked to use evidence for problem solving in their pediatric internship rotation and report their findings in the morning report sessions. Data was collected by interview and was analyzed using content analysis methods. Results: Five main themes categorized in this research including experiences of thinking, self efficacy, integrating theory and practice, group interaction and problem solving. Conclusion: In attention to positive experience of evidence-based learning, intergrating of this method in clinical nursing education is recommended. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1753-en.pdf 2012-03-15 864 873 Evidence-based learning Nursing Students Education zahra abedini Abediny1354@yahoo.com 1 AUTHOR Hoda Ahmari Tehran parsian_Ins_kh@yahoo.com 2 AUTHOR ashraf khorami ahmari9929@yahoo.com 3 AUTHOR Azam Heidarpour heidarpour@yahoo.com 4 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE مدیریت دانشگاهی و پاسخ‌گویی؛ ضرورت استقلال و آزادی علمی از دیدگاه اعضای هیأت‌علمی مقدمه: اصالت و پویایی فعالیت‌های دانشگاه نیاز به جوی آزاد و دموکراتیک دارد و از اصول پشتیبان اعضای هیأت‌علمی به شمار می‌رود. اعطای استقلال به دانشگاه‌ها نیز سیاستی اصولی برای افزایش مسؤولیت‌پذیری، پاسخ‌گویی و پویایی آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت استقلال و آزادی علمی در دانشگاه از دیدگاه اعضای هیأت‌علمی انجام شد. روش‌ها: جامعه آماری پ‍ژوهش را 550 عضو هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز تشکیل می‌دهند. بر اساس جدول مورگان نمونه‌ای مشتمل بر230 نفر از اعضای هیأت‌علمی به نسبت دانشکده‌های مختلف انتخاب گردید. آزادی علمی، استقلال دانشگاه، و تاثیر سیاست-های خارجی توسط پرسشنامه محقق‌ساخته با 15 سؤال بسته پاسخ در مقیاس لیکرت مورد سنجش قرار‌گرفت و نمره هر گویه از 100 محاسبه گردید. روایی پرسشنامه توسط صاحب‌نظران و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ 91/0 تأیید شد. نتایج: میانگین نمره اختصاص یافته به حیطه های اصلی شامل استقلال دانشگاه‌ها(3/21±3/81)، تأثیر سیاست‌های خارجی (5/20±9/76)، و آزادی علمی (6/21±3/73) بود. در بین گویه‌ها عدم استقلال مالی دانشگاه و وابستگی به بودجه دولتی (6/85)، تأثیر روابط سیاسی بر روابط علمی بین‌المللی (1/79)، تأثیر نگرش‌های سیاسی مدیران دانشگاهی بر فضای علمی (9/76)، تغییر مداوم برنامه‌ها بعد از تغییرات مدیریتی (5/76) از جمله مواردی بودند که بیشترین میانگین مشکلات را به خود اختصاص دادند. نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد با توجه به اهمیت آزادی و استقلال علمی در پاسخ‌گویی و رشد خلاقیت در دانشگاه، این مسأله باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. همچنین توجه به برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک و استقرار سیستم پایش و پاسخ‌گویی نظام‌مند می‌تواند از بسیاری از دوباره کاری‌های ناشی از تغییرات سیاسی جلوگیری نماید. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1358-fa.pdf 2012-03-15 855 863 مدیریت دانشگاهی، استقلال، آزادی علمی، پاسخ‌گویی، رهبری دانشگاهی Higher Education Administration and Accountability the Necessity of Autonomy and Academic Freedom from Faculties’ Viewpoint Introduction: Originality and dynamism of university activities calls for a democratic atmosphere and considered as a supporting principles for faculties. Giving autonomy to universities is a fundamental policy to enhance their responsibility, accountability, and dynamism. Hence, this study is an endeavor to investigate the autonomy and academic freedom situation in university from the viewpoints of faculty members. Methods: Study population included 550 faculty members in Shiraz University of Medical Sciences. According to Morgan tables, a sample size of 230 faculties was selected from different schools. Academic freedom, the effect of international policies, and university independence were measured through a researcher-designed questionnaire including 15 close questions in 4 points Likert scale. The score for each item was calculated out of 100. The questionnaire’s validity was verified by experts and the reliability was approved by Cronbach's Alpha (91%). Results: The mean scores for main domains were: university’s autonomy (81.3±21.3), the effect of international policies (76.9±20.5), and academic freedom (73.3±21.6). Among the items, lack of university’s financial independence and its reliance to governmental budget (85.6), the effect of international politics on international academic associations (79.1), the effect of political attitude of university managers on academic atmosphere (76.9), continuous changes of programs after management changes (76.5) were factors which showed the highest mean scores respectively. Conclusion: Regarding the importance of academic freedom and autonomy in accountability and the growth of creativity and innovation in university, this subject should be considered more than ever. Besides, according to strategic management and planning and establishment of monitoring system and systematic accountability could prevent the redundancy resulted from political changes. http://ijme.mui.ac.ir/article-1-1358-en.pdf 2012-03-15 855 863 University Administration Autonomy Academic Freedom Accountability Academic Leadership Zahra Karimian z_karimian_z@yahoo.com 1 AUTHOR Javad Kojouri kojurij@yahoo.com 2 AUTHOR Farhad Lotfi lotfifarhad@gmail.com 3 AUTHOR Mitra Amini aminim@sums.ac.ir) 4 AUTHOR