@article{ author = {Nematbakhsh, Mehdi}, title = {Letter to editor}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {64-66}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {پژوهش در طرح تحول نظام سلامت}, abstract_fa ={اصلاح نظام سلامت در کشور‌ها با تجربه‌های متفاوت و در عین حال با اهداف مشترک روبرو بوده است و در ایران نیز می‌توان به بعضی از تجربه‌ها اشاره کرد که راه اندازی شبکه‌های بهداشت و درمان کشور از جمله آنهاست(1تا3). شروع طرح تحول نظام سلامت از اوایل سال 1393 از جمله برنامه‌هایی است که در این مدت کوتاه به صورت جدی به عنوان یک اولویت در برنامه‌های وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی در برنامه‌های آن وزارت قرار گرفت. بدیهی است که به این طرح از ابعاد مختلفی می‌توان نگریست: از یک منظر بعد درمانی و اقتصادی آن بیشتر به چشم می‌خورد اما قطعاً نظام آموزشی بهداشتی و پژوهشی و حتی فرهنگی دانشگاه‌ها از اجرای این طرح درحال حاضر و مهم‌تر از آن در آینده تأثیرپذیر خواهند بود. بسیار منطقی خواهد بود که از اثرات مثبت این طرح در سیستم آموزشی و پژوهشی به طور عینی استقبال شود و در عین حال لازم است عوارض منفی ناشی از آن که بر سیستم آموزشی و پژوهشی تأثیر پذیر است را نیز زیر ذره بین داشت تا این که نقاط ضعف اصلاح و حداقل خسارت وجود داشته باشد. از جمله اثر گذاری این طرح بر نظام پژوهشی دانشگاه‌هاست. سیستم پژوهشی کشور در سال‌های گذشته موفقیت‌های چشمگیری را از لحاظ کمیت تولید علم و فناوری داشته است و در حال حاضر هم باید از یک طرف به کمیت به دست آمده عنایت وجود داشته باشد و از طرف دیگر بایستی ارتقای کیفیت این دست آوردها از اولویت ویژه‌ای مدنظر مسؤولین باشد. برهمین اساس در در یک نظرسنجی اثرات اجرای طرح تحول نظام سلامت بر پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. نخست در مرحله اول با طرح این سؤال از دست اندرکاران ارشد اجرای طرح تحول نظام سلامت در استان اصفهان(8 نفر) که اجرای طرح تحول نظام سلامت چه اثری بر پژوهش دانشگاه داشته و یا در آینده خواهد داشت نقطه نظرات کسب و اثرات مثبت (شامل نقاط قوت و فرصت‌ها) و اثرات منفی (شامل نقاط ضعف و تهدیدها) استخراج شد که این عوامل شامل 12 نقطه مثبت و 18 نقطه منفی بود. سپس در مرحله دوم 34 نفر از اساتید بالینی دانشکده پزشکی که اولاً از نظر دانشکده پزشکی خدمات درمانی این افراد شاخص است و ثانیاً از نظر حوزه معاونت پژوهشی دارای فعالیت پژوهشی خوب هستند انتخاب و در یک جلسه عمومی این عوامل 30 گانه فوق تحت نظرسنجی آنها براساس مقیاس لیکرت 5 رتبه‌ای (خیلی زیاد با نمره 5، زیاد با نمره 4، متوسط با نمره 3، کم با نمره 2 و خیلی کم با نمره 1) قرار گرفت. نتایج این نظرسنجی در جدول یک ارائه شده است. جدول1: توزیع فراوانی نسبی نظریات ارائه شده در خصوص اثرات اجرای طرح تحول نظام سلامت بر پژوهش ردیف شاخص خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم نقاط قوت و یا فرصت‌ها 1 در دسترس بودن تعداد بیش‌تر بیمار برای تحقیقات بالینی (ظرفیت سازی پژوهش‌های بالینی) 25% 25% 45% - 5 2 امکان تقویت سیستم HIS و ثبت بیمارستانی درآینده 42% 26% 16% 16% - 3 الزام به راه اندازی پرونده الکترونیک بیماران و قابلیت نظام ملی ثبت وقایع سلامت در آینده 35% 25% 25% 15% - 4 رضایت بیماران 21% 21% 42% 5/10% 5/5% 5 رضایت پزشکان خصوصا همکاران تمام وقت 16% 21% 42% 21% - 6 افزایش دریافتی دستیاران 11% 34% 5/38 11% 5/5 7 گردش منابع مالی بیش‌تر در دانشگاه‌ها 10% 25% 35% 20% 10% 8 امکان دسترسی به داده بزرگ (تغییر از مدل استدلالی به دوره استقرایی) مشاهدات و تجربیات قابل تکرار (پزشکی مستند Evidence based Medicine) در آینده 5/9% 5/33% 19% 38% - 9 امکان وجود سامانه تدوین و اعتبار بخشی راه‌کارهای بالینی Clinical Guide در آینده 5/9% 5/28% 5/28% 5/28% 5 10 امکان وجود نظام ارتقای کیفیت مبتنی بر برون داد نیازمند (ممیزی بالینی) Clinical Audit در آینده 5/9% 24% 5/28% 38% - 11 امکان تدوین منابع مرتبط با بیمارPatient Decision Aid در آینده 5% 25% 30% 35% 5% 12 تکمیل اطلاعات مربوط به بیماری بیماران توسط پزشک و افزایش صحت داده‌ها 35% 25% 25% 15% نقاط ضعف و یا تهدیدها 1 افزایش بار درمان و کاهش فرصت برای پژوهش 58% 34% 4% 4% - 2 عدم عنایت کامل به مقوله آموزش و پژوهش در برنامه 67% 25% 8% - - 3 کاهش انگیزه اساتید علوم پایه با توجه به افزایش دریافتی در کلینیک 5/28% 5/33% 5/28% 5/9% - 4 عدم استفاده صحیح از اطلاعات علمی بدلیل نبود پرونده الکترونیک سلامت 5/58% 5/37% 4% - - 5 اقتصادی نگاه کردن به طرح تحول نظام سلامت 5/62% 5/33% - 4% - 6 مشخص نبودن وظایف سطوح مختلف ارائه خدمات و نحوه ارتباط بین سطوح مختلف 5/34% 5/48% 13% 4% - 7 کمبود زیر ساختار‌های مناسب جهت ارائه خدمات به گروه‌های هدف و خدشه دار شدن برون داد‌های پژوهشی 50% 42% 4% - 4% 8 کاهش کیفیت داده‌های پژوهش به علت افزایش بار درمان 71% 24% - - 5% 9 کاهش فرصت برای پژوهش به دلیل گستردگی و وسعت لایه‌های برنامه 55% 45% - - - 10 کاهش فرصت برای پژوهش به علت مشخص نبودن وظایف سیستم آموزشی در این برنامه 42% 37% 21% - - 11 کاهش انگیزه برای انجام پژوهش به علت افزایش فرآیندهای اداری اجرایی 58% 37% - - 5 12 نبودن سیستم پایدار به علت صدور مکرر قوانین و بخشنامه‌های جدید 65% 25% 5% 5% - 13 فقدان اهداف و شاخص‌های پژوهشی در برنامه از ابتدا 62% 38% - - - 14 نادیده گرفتن رضایت‌مندی بیماران از بعد کیفیت خدمات ارائه شده 45% 50% 5% - - 15 فقدان وجود دیدگاه پیشگیری اولیه در برنامه 57% 38% 5% - - 16 نبودن داده‌های منظم به علت فقدان گایدلاین‌های مربوط به درمان بیماری‌ها در برنامه 5/63% 5/26% 10% - - 17 شروع برنامه در بیمارستان‌های آموزشی به جای شروع برنامه در بیمارستان‌های غیر آموزشی و خصوصی 60% 35% - 5% - 18 عدم اختصاص منابع مالی پژوهشی در این برنامه 79% 21% - - - جمع امتیازات اخذ شده برای نقاط قوت و یا فرصت‌ها 5/40 از مجموع 60 امتیاز با میانگین 35/0±4/3 و جمع امتیازات نقاط ضعف و تهدید‌ها 80 از مجموع 90 امتیاز با میانگین 21/0±44/4 بود. براساس این نظرسنجی طرح تحول نظام سلامت بالقوه می‌تواند اثرات مثبت داشته باشد اما شرط اصلی برای آن به حداقل رساندن عواملی است که به عنوان نقاط ضعف و یا تهدید اجرای خوب این طرح را تحت تأثیر قرار می‌دهد. چنانچه عواملی که بالقوه و یا بالفعل جزو نقاط قوت و فرصت این طرح است به طور جدی عملیاتی نشود که در میان آنها پرونده الکترونیک سلامت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است نه تنها بر پژوهش بلکه بار درمانی بدون برنامه، آموزش پزشکی را نیز به شدت تحت تأثیر منفی قرار خواهد داد. قدردانی: بدینوسیله از همکاری اعضای محترم هیأت‌علمی، متخصصین و کارشناسانی که در این طرح پایلوت همکاری نمودند به ویژه دکتر پیمان ادیبی، دکتر غلامحسین صدری، دکتر غلامرضا اصغری، دکتر حمیدرضا طلوعی، دکتر محمدرضا صبری، دکتر مسیح صبوری، دکتر حیدرعلی داوری، دکتر محمد مکارمی‌نیا، دکتر پریسا میرمقتدایی وخانم سهیلا شیردوانی تشکر می‌شود.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3746-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3746-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Pourabbasi, Ata and Heshmat, Ramin and Rajabi, Fatemeh and Heidarzadeh, Abtin and Aghaimeibodi, Hamid reza and Ghomian, Zohreh and Kheiry, Zahar and Larijani, Bagher}, title = {comprehensive health higher education plan, a model for plicy making in health higher educaion in ministry of health in Iran}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {61-63}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {برنامه جامع آموزش عالی نظام سلامت، الگویی برای سیاست‌گذاری آموزش عالی در وزارت بهداشت،‌درمان و آموزش پزشکی}, abstract_fa ={نظام سلامت جمهوری اسلامی ایران بر اساس اسناد بالادستی موجود به خصوص سیاست‌های کلان ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری، به عنوان متولی آموزش و تربیت منابع انسانی حوزه سلامت شناخته شده و در این راستا وظیفه سنگینی را بر دوش دارد. با توجه به گسترش قابل ملاحظه دانشگاه‌های علوم پزشکی و مؤسسات آموزش عالی سلامت در کشور، خوشبختانه زیرساخت‌های مناسبی برای ارتقای کمی و کیفی آموزش عالی در حوزه سلامت فراهم است که برای بهره‌مندی از این بستر، ترسیم نقشه راهی روشن و مبتنی بر شواهد و اسناد بالادستی امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. برنامه جامع آموزش عالی نظام سلامت در راستای تحقق اهداف برنامه تحول نظام سلامت، سندی راهبردی است که بر مبنای اسناد بالادستی از جمله چشم‌انداز ایران 1404(1)، نقشه جامع علمی کشور(2)، نقشه جامع علمی سلامت(3) و برنامه تحول نظام سلامت تدوین گردید. سطوح برنامه‌ریزی در این سند مبتنی بر روش‌شناسی تدوین نقشه جامع‌ علمی سلامت(4) و مشتمل بر مأموریت، چشم‌انداز، بینش‌ها و ارزش‌ها، 12 سیاست کلی و 68 راهبرد برای تحقق هر سیاست می‌باشد. همچنین ترجمان تحقق این سند در برنامه تحول نظام سلامت مشتمل بر دستاوردهای کوتاه‌مدت، میان مدت و درازمدت نیز برای هر سیاست آورده شده است. این سند با استفاده از مدل پانل متخصصان (expert panel) و با مشارکت 7 نفر از کارشناسان و صاحب‌نظران حوزه آموزش پزشکی به صورت اولیه تدوین گردید. نهادینه‌سازی رویکرد آموزش پاسخ‌گو در نظام سلامت،‌ گسترش عدالت در آموزش عالی سلامت، توسعه دانش‌های نوین با تأکید بر حیطه‌های میان رشته‌ای و تمرکز بر علوم و فناوری‌های نوین، حضور در عرصه‌های آموزشی منطقه‌ای و جهانی، شبکه‌سازی در نظام آموزش عالی سلامت، سامان‌دهی بیمارستان‌ها و مراکز آموزشی درمانی، نهادینه‌سازی اخلاق حرفه‌ای، بهره‌مندی از فناوری‌های نوین در آموزش عالی سلامت، ارتقای منابع انسانی بخش آموزش عالی سلامت، تمرکززدایی در نظام آموزش عالی سلامت، خلق ثروت دانش بنیان در عرصه آموزش عالی سلامت و تولید و بومی‌سازی شواهد معتبر علمی برای ارتقای آموزش عالی سلامت (آموزش‌پژوهی) سیاست‌های دوازده‌گانه نظام آموزش عالی سلامت هستند که در این سند به آنها پرداخته شده است. ویرایش اولیه جهت ارائه بازخورد در شورای مدیران حوزه معاونت آموزشی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و ویرایش دوم بر اساس پیشنهادها تدوین شد. ویرایش دوم در جلسه‌ای با حضور معاونان و مدیران ارشد وزارت بهداشت،‌درمان و آموزش پزشکی مطرح و مجدداً بازخوردهای اصلاحی گردآوری و بر مبنای آن ویرایش سوم تدوین شد و این ویرایش به عنوان نسخه مصوب شورای معاونان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تلقی و به دانشگاه‌های علوم پزشکی و سایر مؤسسات آموزش عالی سلامت ابلاغ گردید و از ایشان خواسته شد تا برنامه عملیاتی دانشگاه را برای تحقق سیاست‌های این برنامه در حوزه آن دانشگاه تدوین نمایند. امروز برنامه‌ریزی‌های کلان از مجرای تدوین نقشه راه، گامی اساسی در حیطه‌های مختلف است که به سیاست‌گذاران آن حیطه‌ها کمک می‌کند تا گام‌های بعدی برای ارتقا را محکم‌تر و مبتنی بر برنامه و تفکر جمعی بردارند. تدوین نقشه راه در عرصه‌های صنعت و خدمات متعددی به عنوان یک روش برنامه‌ریزی مورد استفاده قرار گرفته است(5تا7). از سوی دیگر سازمان‌دهی و ایجاد تشکیلات به منظور پیاده‌سازی سیاست‌ها و برنامه‌های مندرج در نقشه راه نیز از دیگر اقدامات مهم برای به ثمر نشستن نقشه راه است(8) که به نظر می‌رسد بستر فراهم شده از مجرای پیاده‌سازی سند آمایش سرزمینی آموزش عالی سلامت به تحقق این برنامه کمک شایانی خواهد کرد(9). مسلماً مشارکت فکری و عملی صاحب‌نظران حوزه آموزش عالی سلامت از مجرای ارائه بازخوردهای اصلاحی به ارتقای ساختار و محتوای برنامه خواهد انجامید. لذا بدین‌منظور نسخه الکترونیک برنامه جامع آموزش عالی سلامت به پیوست این نوشتار خدمت همه صاحب‌نظران و کارشناسان ارائه می‌گردد. جزییات روش‌شناختی و اقدامات انجام شده در زمینه تدوین برنامه جامع حوزه آموزش عالی نظام سلامت در نوشتاری دیگر ارائه خواهد شد.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3729-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3729-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Khazaeii, Salman and Salehinia, Hamid and Mohammadian, Abdolah}, title = {Failure to respond as a problem in generalizing the results of research projects}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {59-60}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {عدم پاسخ‌گویی به عنوان یک مشکل در تعمیم نتایج طرح‌های پژوهشی}, abstract_fa ={همواره هدف از راه‌اندازی و اجرای یک طرح پژوهشی، حصول به یک نتیجه کاربردی و قابل تعمیم برای جمعیت مورد مطالعه است. یکی از راه‌های قابلیت تعمیم نتایج یک طرح پژوهشی، نمونه گیری تصادفی از جمعیت تحت مطالعه است که این امر می‌تواند اعتبار خارجی مطالعه را ارتقاء دهد، اما عدم پاسخ‌گویی افراد در نمونه آماری انتخاب شده، همواره می‌تواند به عنوان یک مشکل بر سر راه پژوهشگر باشد که منجر به ایجاد خطای انتخاب شده و قابلیت تعمیم مطالعه را کاهش می‌دهد(1و2). میزان پاسخ‌گویی معمولاً به درصد پاسخ‌گویی به اکثر سؤالات مورد نظر محقق در یک نمونه انتخاب شده از جمعیت تعریف می‌شود(3). برخی فاکتورها از قبیل خصوصیات افراد مورد مطالعه، روند پیگیری افراد، نحوه تماس اولیه با آنها، مدت زمان حضور افراد در مطالعه و علاقمندی آنها به موضوع مورد تحقیق بر روی میزان پاسخ‌گویی جمعیت مورد مطالعه تأثیر می‌گذارد(4و5). مطالعات مختلف نشان داده‌اند که معمولاً افرادی که تمایل به پاسخ‌گویی ندارند دارای سن بالاتر، سطح تحصیلات کم‌‍تر، عمدتاً مرد، مصرف‌کننده سیگار و دارای نگرش منفی به حیطه‌های مختلف سلامتی هستند(6و7). پس می‌بینیم قضاوت آماری بدون در نظر گرفتن ملاحظات مربوط خصوصیات افرادی که از مشارکت در طرح اجتناب می‌ورزند نمی‌تواند خیلی معقول و قابل تعمیم به کل جمعیت باشد. همیشه باید توجه داشته باشیم زمانی نتیجه یک مطالعه معتبر است که بین افراد پاسخ‌گو و غیرپاسخ‌گو در خصوص متغیرهای مورد مطالعه اختلاف معنادار وجود نداشته باشد. لذا آنالیز آماری صرفاً بر اساس افراد پاسخ‌دهنده اطلاعات گمراه‌کننده و ناصحیحی در خصوص جمعیت مورد مطالعه خواهد داد. در واقع شدت خطا در مطالعه بستگی به نسبت افرادی که در روند مطالعه پاسخ‌گو نبوده‌اند و همچنین بزرگی اختلاف بین افراد پاسخ‌گو و غیرپاسخ‌گو روی متغیرهای مورد مطالعه دارد(2). این موضوعی است که نویسندگان محترم در هنگام گزارش طرح‌های خود باید مد نظر داشته باشند و حتماً به میزان پاسخ‌گویی افراد مورد مطالعه، جهت قضاوت در خصوص تعمیم نتیجه مطالعه اشاره نمایند. البته بهتر آن است که تا حداکثر ، امکان مشارکت در مطالعه و پاسخ‌گویی توسط شرکت‌کنندگان را به روش‌های مختلف فراهم آورند.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3632-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3632-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Alavi, Mous}, title = {Principal component analysis or factor analysis different wording or methodological fault?}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {57-58}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {تحلیل مؤلفه‌های اصلی یا تحلیل عاملی؛تفاوت در واژه پردازی یا نقص روش شناختی؟}, abstract_fa ={امروزه تحلیل‌های چند متغیری از جمله تحلیل مؤلفه‌های (عناصر) اصلی، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی به طور وسیعی جهت اهداف مرتبط با طراحی و روان‌سنجی ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار می‌گیرند. پژوهشگران از این روش‌های آماری معمولاً در جهت شناسایی، آزمون و اصلاح ابعاد مختلف ساختارهای عاملی بهره می‌جویند(1و2). به منظور دستیابی به نتایج و استنتاج‌های مطلوب، لازم است این دسته از پژوهشگران با مفاهیم زیربنایی مرتبط با سازه‌ها و ساختارهای عاملی آشنایی کافی داشته باشند(3). با این وجود معمولا در متون علمی اجماع کاملی در مورد مفاهیم و مصادیق مربوط به آنها وجود ندارد؛ که این مسئله گاه پژوهشگران را با تردید در انتخاب عناوین و روش‌ها مواجه می‌سازد. نوشتار حاضر بر آن است تا با نقدی بر مقاله لویزه و کوهپایه‌زاده(4) با عنوان "روایی و پایایی ابزار سنجش نگرش و خوداظهاری عملکرد نسبت به طبابت مبتنی بر شواهد (EBM)" برخی از چالش‌های موجود را معرفی نماید. بنابر اظهار پژوهشگران، ایشان در مطالعه خود (جهت ارزیابی ساختار ابزار EBM در جامعه مورد مطالعه)، از تکنیک‌های تحلیل مؤلفه‌های اصلی و تحلیل عامل تأییدی استفاده کرده اند. امر مسلم این است که انتخاب این روش‌های تحلیل و تصمیم گیری در مورد گزینه‌های اجرایی آنها باید مبتنی بر اصول علمی و متناسب با اهداف مطالعه صورت پذیرد؛ این در حالی است که در مطالعه مذکور، ابهاماتی در این زمینه پیش روی خوانندگان محترم قرار دارد: به نظر می‌رسد پژوهشگران در این مطالعه بین مفاهیم تحلیل مؤلفه‌های اصلی و تحلیل عاملی از یک طرف و مفاهیم تحلیل مؤلفه‌های اصلی و تحلیل عامل تأییدی از طرف دیگر تمایزی قائل نشده اند. ایشان در بخش نتایج اظهار داشته‌اند که از تحلیل عامل تأییدی با چرخش Direct oblimin استفاده کرده‌اند و این در حالیست که در تحلیل مؤلفه‌های اصلی و تحلیل عامل اکتشافی (EFA) تکنیک چرخش به منظور به حداقل رساندن بارهای عاملی متقاطع (Cross loading) به کار گرفته می‌شوند و در تحلیل عامل تأییدی به دلیل تعیین گویه‌ها یا همان نشانگر‌های (Indicator) مرتبط با هر عامل یا حیطه توسط پژوهشگر، اصلا چنین تکنیکی لزوم نداشته و نیز وجود ندارد. این پژوهشگران در ادامه توضیحاتی را ارائه داده‌اند که مصداق روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی هستند؛ هر چند که در همین تحلیل نیز خوانندگان گرامی با ابهاماتی مواجه هستند. به عنوان مثال در قسمت روش مطالعه عنوان شده است که از تحلیل مؤلفه‌های اصلی و چرخش واریماکس استفاده شده است که با توضیحات ایشان در بخش نتایج مبنی بر استفاده از چرخش Direct oblimin (در صورتی که اینجا هم از همان روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی استفاده کرده باشند) در تناقض است. به عقیده اَبِل (Abell) و همکاران(5) انتخاب نوع چرخش تصمیمی حساس و تعیین کننده است که غالبا به نظریه یا مدلی که ابزار از آن برگرفته شده است و به عبارت شفاف‌تر، به ایده پژوهشگر در مورد همبستگی (قطعی یا احتمالی – نویسنده) بین عامل‌ها یا ابعاد متشکله ابزار بستگی دارد. غالبا به منظور سهولت تفسیر، چرخش واریماکس توسط پژوهشگران مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما گاه اجتناب‌ناپذیر بودن همبستگی بین عامل‌ها، به ویژه در مورد سازه‌های چند بعدی مرتبط با علوم اجتماعی و انسانی، پژوهشگران را ناگزیر به انتخاب چرخش‌های متمایل (که Direct oblimin هم جزو آنها است) می‌سازد. با این حال، توجیه روش شناختی مناسبی برای استفاده از دو نوع چرخش در یک تحلیل وجود ندارد.در مطالعه مذکور ضمن این که هر دو روش چرخش مورد استفاده قرار گرفته است، هیچ توضیحی برای این تصمیم ارائه نشده است. نکته آخر این که پژوهشگران مطالعه مذکور، تفاوت معنایی بین تحلیل مؤلفه‌های اصلی و تحلیل عاملی (در معنای عام و صرفنظر از انواع اکتشافی یا تأییدی) لحاظ نکرده‌اند؛ که البته این رویکرد، موافقان و مخالفانی در بین صاحب‎نظران دارند. َبرَیس (Brace) و همکاران(6) تحلیل مؤلفه‌های اصلی را نوع ساده ای از تحلیل عاملی می‌دانند و استفاده از واژه‌های عامل (در معنای عام) و عنصر یا مؤلفه به جای همدیگر را مجاز می‌دانند. در حالی که Harrington (7) آنها را مجزا و متعلق به دو زیربنای آماری متفاوت دانسته و به معرفی برخی تفاوتهای اساسی بین آنها پرداخته است. در پایان ضمن تشکر از نویسندگان و دست اندرکاران مجله، امید است که این نوشتار مورد استفاده خوانندگان گرامی قرار بگیرد.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3639-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3639-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Behnamfar, Rez}, title = {General Studies, Cognitive Construction, Class Reticence}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {54-56}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {فقر مطالعه غیردرسی، ساخت‌شناختی، سکوت کلاسی}, abstract_fa ={از عدم مشارکت فراگیر در فرایند آموزش به عنوان پدیده سکوت کلاسی یاد می‌شود(1). یکی از پدیده‌هایی که بیش‌ترین نارضایتی را در کلاس درس ایجاد می‌نماید، سکوت موجود در بین نوجوانان و جوانانی است که نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند به طور فعال در بحث‌های کلاسی شرکت نمایند(2). عوامل متعددی وجود دارد که به بی میلی فراگیران برای صحبت کردن و شرکت در فعالیت‌های کلاسی کمک می‌کنند(3). از ضعف فراگیر در ادراک مطالب ارائه شده توسط مدرس که خود ریشه در ضعف فراگیر در ادراک رابطه میان مطالب جدید و دانش پیشین دارد، می‌توان به عنوان یکی از دلایل مهم این پدیده نام برد؛ به عبارتی یکی از زمان‌هایی که باید منتظر سکوت فراگیر در کلاس درس باشیم، زمانی است که "یادگیری معنادار" اتفاق نمی‌افتد(4). زمانی که ارتباط یاد شده برقرار نگردد، فراگیر عملاً از فرایند آموزش خارج شده و صرفاً با حضور فیزیکی او در کلاس درس مواجه هستیم. از آنجا که فراگیر مطالب جدید را درک نمی‌کند، لذا یا اساساً سؤالی برایش مطرح نمی‌شود و یا سؤال‌های او آنقدر ابتدایی و پرشمار هستند که از طرح آنها در کلاس درس خودداری می‌نماید. در چنین شرایطی فراگیر توانایی مشارکت در بحث‌های کلاسی و یا پاسخ گویی به سؤالات مطرح شده را نیز ندارد و سکوت بر "رفتار کلاسی" او حاکم می‌گردد. ساختار شناختی ضعیف فراگیر را نیز می‌توان به عنوان یکی از موانع عمده یادگیری معنادار نام برد(5). مجموعه اطلاعات و مفاهیمی که در زمینه یک رشته علمی در ذهن فرد وجود دارد، ساخت‌شناختی او در آن رشته می‌باشد و تمام ساخت‌های شناختی یک شخص، ساخت‌شناختی کلی او را می‌سازند. به کمک ساخت‌شناختی کلی، به شناخت پدیده‌ها، رویدادها و امور پیرامون خود دست می‌یابیم. مطالب جدید وقتی در ذهن فراگیر معنی پیدا می‌کنند که بتوان آنها را به یک سازمان شناختی خاص ارتباط داد(4). بسیاری از پژهشگران، ساختارشناختی را به عنوان شیوه‌ای که در آن یک فرد، حقایق، مفاهیم، گزاره‌ها، نظریه‌ها و داده‌های خام را سازماندهی می‌کند؛ و یا به طور خاص تر به عنوان یک ساختار فرضی که به سازمان دهی روابط بین مفاهیم در ذهن اشاره دارد؛ تعریف می‌کنند(6). بدین ترتیب ضعف در ساخت‌شناختی فراگیر منجر به اختلال در یادگیری معنادار او می‌شود. همان‌گونه که بیان شد، مجموعه دانش‌های مختلف یک فرد، ساخت‌شناختی کلی او را می‌سازند و بدیهی است که این ساختار تنها محصول مطالعات درسی او در دوران تحصیلاتش نخواهد بود. تمام مطالعات فراگیر چه درسی و چه غیردرسی در ایجاد و غنای این ساختار نقش دارند. سال‌هاست از فقر مطالعه به عنوان یک معضل فرهنگی یاد می‌شود. اما کم‌تر به ضعف نظام آموزشی سنتی در فرهنگ‌سازی و یا با نگاهی بدبینانه در فرهنگ سازی معکوس در این زمینه، اشاره شده است. در یک نظام آموزشی سنتی، حجم زیاد مطالب در هر واحد درسی، نظام ارزشیابی مبتنی بر نمره و تأکید بر محفوظات از موانع بسیار مهم پرداختن فراگیران به امر مطالعه خارج از دایره دروس در طول سالیان تحصیل می‌باشند(7). زمانی که دغدغه فراگیران در نظام آموزشی سنتی صرفاً مطالعه درسی می‌باشد؛ در گذر زمان، دقیقاً در همان برهه زمانی که باید فرهنگ مطالعه را در فرد نهادینه کرد، اهمیت مطالعه غیردرسی از بین می‌رود زیرا در عمل آنچه باعث موفقیت آنها می‌گردد، افزایش مطالعات درسی بوده و مطالعات غیردرسی به طور "ملموس" نقشی در موفقیت درسی ندارند(8). آموزش مبتنی بر محفوظات در نظام‌های آموزشی سنتی در عمل جایگاه ویژه‌ای را برای تحلیل و درک مفاهیم در نظر نمی‌گیرد(9). در واقع نظام آموزشی که وظیفه فرهنگ‌سازی را ایفا می‌نماید، در شکل سنتی خود، در عمل نه تنها مشوق مناسبی ارائه نمی‌نماید بلکه ناخواسته اختصاص وقت به مطالعات غیردرسی را به یک عامل مخرب در موفقیت تحصیلی در این شکل از نظام آموزشی تبدیل می‌نماید. دیندسا (Dhindsa) می‌نویسد بر اساس نظریه آزوبل (Ausubel) مهم‌ترین عاملی که یادگیری را تحت تأثیر قرار می‌دهد، "همه آن چیزی است که فرد می‌داند"(10). از طرفی باید به یاد داشته باشیم رشته‌های مختلف دانش که در برنامه‌های درسی سنتی به طور مجزا از هم سازمان دهی می‌شوند، فاصله‌هایی است که دانشمندان علوم مختلف برای اهداف ویژه به وجود آورده‌اند و در واقع می‌توان علم را ساختاری از مفاهیم اساسی مشترک دانست که یک چارچوب مفهومی "واحد" را به وجود می‌آورد(11). واضح است که هر چه دایره اطلاعات فرد ‌بزرگتر باشد، زمینه مناسب‌تری برای درک مطالب هر علم فراهم است. شاید در ظاهر مطالب رشته‌ها و دروس مختلف ارتباطی به یکدیگر نداشته باشند، اما در واقع این جداسازی حوزه‌های محتوایی و موضوعات درسی در برنامه‌های درسی، محصول نظام‌های آموزشی سنتی است(12). به این ترتیب در عمل هر چه فرد ساختار شناختی وسیع تری داشته باشد، شانس برقراری ارتباط بین مطالب جدید با دانش قبلی افزایش خواهد یافت و احتمال یادگیری بیش‌تر خواهد شدوقدرت تحلیل بالاتر خواهد رفت ؛ در نتیجه احتمال میزان مشارکت در فرایند یاددهی و یادگیری افزایش خواهد یافت(13). به این ترتیب مطالعه غیردرسی به واسطه اثرگذاری در شکل‌گیری ساختارشناختی فراگیر نه تنها باعث تقویت یادگیری خواهد شد، که از نتایج منطقی آن می‌توان به افزایش قدرت تحلیل و شکست سکوت در کلاس‌های درس اشاره کرد. اما سؤال اینجاست چگونه از دانشجویی که در طول سالیان تحصیلش با این واقعیت آشنا نشده باید انتظار داشت که نگرش و رویه خود را تغییر دهد و مهم‌تر از آن چگونه می‌توان از یک مدرسِ نظام آموزشی سنتی بخواهیم تا در این راستا نقش مؤثر ایفا نماید. واقعیت این است ما با یک کلاف سردرگم رو به رو هستیم.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3604-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3604-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Nahardani, Seyedeh zahr}, title = {Islamic spirituality in medical education: mandatory or optional?}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {51-53}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {معنویت اسلامی در آموزش پزشکی: ضرورت یا سلیقه؟}, abstract_fa ={پیوند عمیق فرهنگ اسلامی ایرانی سرزمین ما با مفهوم معنویت به گونه‌ای است که در گذار تاریخ، سلامت و معنویت چنان درهم تنیده بودند که یکی از مهم‌ترین بایسته‌های علم طبابت رسیدن به درجات عالی در حوزه علوم انسانی وقت، از جمله علم فلسفه و کلام بوده است که طبیب را از دایره محدود درمان بیماری‌های تن به حکیم شدن سوق می‌داده است(1). با افزایش کمی و ارتقای کیفی علوم و دانش‌های علمی در قرون 18 تا 20 میلادی در کشورهای اروپایی و آمریکایی، صاحبان فلسفه علم به تدریج پدیده‌های جسمی را از روحی اعتقادی جدا نمودند. به تدریج که باورهای سکولاریسم قدرت گرفت و فرهنگ آکادمیک غربی را تحت الشعاع قرار داد، جدایی بین پدیده‌های حسی و حالات روحی اعتقادی بیشتر شد(2)، با شروع مطالعات و پژوهش‌های تجربی، بشر تشنه دانستن، گمان کرد که یافته‌های علمی و تجربی تنها راه نجات اوست و او را به سرمنزل مقصود می‌رساند. از حدود 40 سال پیش، نتایج تحقیقاتی ارائه شد که ارتباط عوامل دینی و اعتقادی را با شاخص‌ها و پیامدهای جسمی مانند مرگ نشان داد و از آن زمان شاخص‌های دیگر در تعریف سلامت وارد و به تدریج در نوشته‌های علمی آورده شد(3). پزشک باید از نخستین روزی که به سوی دانش پزشکی روی می آورد نیت و هدف او رسیدن به ابعاد معنوی این علم باشد نه استغنای مادی، زیرا خدمت او به قدری با ارزش است که با معیارهای مادی قابل جبران نیست تا حدی که خداوند متعال می فرماید کسی که جان انسانی را نجات دهد مثل این که جان همه انسان‌ها را حیات بخشیده است (ومن احیاها فکانما احیی الناس جمیعا)(4). مفهوم شفا در ابعادی ورای بعد جسمی و روحی مطرح میشود که «هوالشافی» بیان این مفهوم است که خداوند متعال، تنها شفا‌دهنده و طبیب نفوس در جهت تعالی و تکامل انسانهاست و پزشک فقط، وسیله فیض او به بندگانش است که در مقطع حیات دنیوی به پزشک فرصتی داده شده که در راستای تجلی اراده خداوند، رسالت و مسؤولیت خویش را ادا نماید(5). تفحص در احادیث دینی و بررسی تاریخ و فرهنگ گذشته نشان‌دهنده غنی بودن فرهنگ و مذهب ایرانیان در رابطه با ویژگی‌های انسانی یک پزشک است. محمد زکریای رازی در کنار کار طبابت به آموزش پزشکی نیز می‌پرداخته است و روش آموزش او در جنبه‌های نظری و مخصوصاً در جنبه‌های عملی هنوز هم باید سرمشق قرار گیرد. عقیده رازی این بود که تنها محل درد نباید مورد توجه قرار گیرد، بلکه شخص بیمار و تمام وجود او اعم از جسم و روان او باید به عنوان یک "فرد" در نظر گرفته شود(6). در آموزش علمی دانشگاه‌های علوم پزشکی دنیا بحث معنویت به بحثی داغ در محافل علمی تبدیل شده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد 59% از دانشکده‌های پزشکی انگلستان و 90% از دانشکده‌های پزشکی آمریکا دوره‌هایی با محتوای سلامت معنوی در برنامه درسی خود دارند، اما اطلاعات اندکی از ادغام معنویت در برنامه درسی کشورهای آمریکای لاتین، آسیا، استرالیا و آفریقا در دسترس است. جریان‌های معنویت گرای بسیار متنوعی در جهان پدید آمد و به حریم فرهنگی ما وارد می‌شود. این در حالی است که میراث عرفانی ما چنان غنی و سرمایه ی معنوی اسلام چنان سرشار است که توانایی رقم زدن یک انقلاب بزرگ اجتماعی را دارد(1). در برنامه آموزشی دوره دکترای پزشکی در ایران، یکی از اهداف تشکیل این دوره، تربیت طبیبی است که در جهت آشنایی بیشتر با مکتب و تزکیه تعالی روح کوشا باشد و کمک به تأمین بهداشت و درمان مردم را وسیله‌ای برای رضای خدا و تقرب به او بداند(7)، اما نیاز به برنامه درسی که دقیقاً برای نیل به این هدف متعالی تدوین شده باشد همچنان احساس می‌شود. برنامه‌های درسی نظام‌های تعلیم و تربیت، می‌تواند بهترین موقعیت را برای تبلور و رشد معنویت در افراد فراهم سازد. برنامه درسی قلب نظام آموزشی است که می‌تواند زمینه و فرصت‌های مناسب، محتوا و نیز روش‌های مفیدی را برای پرورش و اعتلای وجود همه جانبه افراد تدارک کند(8). موضوع طب، حفظ و ارتقای سلامت انسان است. انسان شامل جسم و روح است و هر مداخله درمانی بر جسم بر روح و روان آدمی نیز تأثیرگذار خواهد بود. پزشکی که به این موضوع توجه نکند، با یک برنامه کامپیوتری که آزمایش‌های بیمار را تفسیر می‌کند، تفاوتی نخواهد داشت. توسعه روزافزون علوم پزشکی و پیشرفت‌های شگرف تکنولوژی در تشخیص و درمان، باعث شده است بیماری‌ به‌جای بیمار‌در کانون توجه پزشکان قرار گیرد. این تأکید بر بیماری موجب بی توجهی به زمینه اجتماعی، فرهنگی و انسانی فرد بیمار شده‌است(9). وجود یک نظام آموزشی قوی و هدفمند، به خصوص در حوزه آموزش پزشکی باعث شکوفایی علمی و ارتقای سطح معنوی یک جامعه خواهد شد. از سویی اگر برنامه آموزشی هماهنگ با فطرت الهی انسان طراحی شود جنبه معنوی آن نیز تحقق پیدا می‌کند. علوم پزشکی در ایران علی رغم داشتن پشتوانه عظیم علمی و معنوی با نارسایی‌هایی در تربیت دانشجویان خودکارآمد روبرو است. ضرورت تحول در نظام آموزش علوم پزشکی با تأکید بر معنویت اسلامی به عنوان یک اولویت احساس می گردد. معنویت باید در برنامه درسی و آموزشی رشته‌های پزشکی وارد شود زیرا برنامه ی درسی معنوی که منتقل‌کننده مفاهیم معنویت اسلامی از طریق برنامه‌های آموزشی است می‌تواند راهکارهای علمی و روشن برای کسب توانمندی‌های حرفه‌ای با تعیین اهداف آموزشی دقیق و برنامه‌ریزی مناسب ایجاد کند؛ زیرا پزشکان همان‌گونه که آموزش دیده‌اند رفتار می‌کنند.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3679-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3679-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Seif, MohammadHasan and SabetMaharlouei, Abbas and Rastegar, Ahmad and Talebi, Saee}, title = {Factors Influencing the Willingness to Share Knowledge among Faculty Members of Shiraz University of Medical Sciences}, abstract ={Introduction: Given the increasing importance of knowledge sharing in gaining a competitive advantage, understanding the factors influencing knowledge sharing is an undeniable necessity. This study aimed to identify the factors affecting the willingness to share knowledge among faculty members of Shiraz University of Medical Sciences. Methods: This was an applied correlational descriptive study. The population consisted of faculty members of Shiraz University of Medical Sciences in 2014, among which 147 subjects were selected through stratified random sampling. Data collection tool was a compilation of four standardized questionnaire. Questionnaire rating was in the form of seven -point Likert scale. The collected data were analyzed using descriptive statistics tests and the correlation coefficient, path analysis and goodness of fit indices using Lisrel 8. 5. Results: Different variables influenced the willingness to share knowledge among which perceived behavioral control, attitudes toward knowledge sharing, and subjective norm had the highest to lowest correlation coefficients respectively in relation to sharing knowledge all the three variables were significant at the 0.01 level. Conclusion: Building trust in university environments can enhance knowledge sharing through individuals’ willingness and capabilities to transfer knowledge knowledge transfer is not just dependent on capabilities but more on willingness to do so.}, Keywords = {Knowledge sharing, trust, subjective norm, path analysis}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {41-50}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {عوامل مؤثر بر تمایل به تسهیم دانش در بین اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز}, abstract_fa ={مقدمه: با توجه به اهمیت فزآینده تسهیم دانش در کسب مزیت رقابتی، شناخت عوامل تأثیرگذار بر تسهیم دانش ضرورتی انکارناپذیر بشمار می‌رود. این مطالعه به شناسایی عوامل مؤثر بر تمایل به تسهیم دانش در بین اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پرداخت. روش‌ها: پژوهش حاضر از منظر هدف، کاربردی و از منظر گردآوری اطلاعات و داده‌ها از نوع توصیفی همبستگی است. جامعه آماری متشکل از اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1393 بود که از این میان 147 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی طبقه‌بندی انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری اطلاعات، تلفیقی از چهار پرسشنامه استاندارد( بوک و همکاران، چو و هو، کابرا و همکاران و کنیت) استفاده گردید. امتیازدهی پرسشنامه به صورت لیکرت7 گزینه‌ای بود. برای بررسی تحلیل از آمارهای توصیفی و آزمون‌های ضریب همبستگی، تحلیل مسیر و شاخص‌های نیکویی برازش با استفاده از نرم‌افزار lisrel8. 5 استفاده گردید. نتایج: در تمایل به تسهیم دانش در اعضای هیأت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی متغیرهای بسیاری تأثیرگذارند که از میان متغیرهای پژوهش به ترتیب متغیرهای کنترل رفتاری ادراک شده، نگرش به تسهیم دانش و هنجار ذهنی بالاترین تا پایین‌ترین ضریب همبستگی را با قصد تسهیم دانش داشتند که همگی در سطح 01/0 معنادار بودند. نتیجه‌گیری: برقراری فضای اعتماد در دانشگاه می‌تواند سهیم‌سازی دانش را از طریق تمایل و توانایی فرد برای انتقال دانش، افزایش دهد. زیرا انتقال دانش تنها وابسته به توانایی‌های فرد نیست بلکه بیش‌تر به خواسته‌های فرد وابسته است.}, keywords_fa = {تسهیم دانش, اعتماد, هنجار ذهنی, تحلیل مسیر}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3505-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3505-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Zarifnejad, Gholamhosein and Mazloom, Seyed reza and Mirhaghi, Amirhosein and Rajabpoor, Mohamm}, title = {Learning experience through peer education: a qualitative study}, abstract ={Introduction: Peer education can be a useful approach in learning difficult and important courses such as physiology. Since students encounter new teacher roles and learning from classmates in this approach, they might go through new experiences which contribute to developing effective peer education. However, few studies have examined these experiences, especially in Iranian culture therefore this study aimed to explain the experiences of nursing students participating in peer education programs for physiology course. Methods: This was a qualitative content analysis study. The sample included 16 second semester undergraduate nursing students studying at Mashhad School of Nursing and Midwifery in 2013 who had earlier experienced peer education in Physiology. Participants were selected through purposive sampling then interviewed. All interviews were transcribed and analyzed. Results: Two major themes including ease of learning and educational participation were emerged from data analysis. Ease of learning consisted of four minor themes including ease of understanding, modification of methods, course norm selection, and internalization of learning. Educational participation included two minor themes namely critical consciousness and new educational horizon. Conclusion: The results of this study indicated that the need for greater attention by educational institutions and universities to student-centered teaching methods such as peer education since these methods could be a supplement to faculty members` teaching by providing a positive experience and continuous in-depth learning.}, Keywords = {Peer Education, physiology course, qualitative research, content analysis.}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {27-40}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {تجربه یادگیری به روش آموزش گروهی همتایان: یک مطالعه کیفی}, abstract_fa ={مقدمه: آموزش همتایان می‌تواند روش مفیدی در یادگیری دروس مشکل و البته مهم و کلیدی مانند فیزیولوژی باشد. از آنجا که در این روش، دانشجویان با نقش‌های جدید معلمی و نیز یادگیری از همکلاسان مواجه می‌شوند، می‌تواند تجربیات جدیدی برای آنها به دنبال داشته باشد که شناخت آنها به توسعه کاربرد مؤثر آموزش همتا کمک خواهد کرد. با این وجود مطالعات اندکی به بررسی این تجربیات به ویژه در فرهنگ ایرانی پرداخته‌اند، لذا مطالعه حاضر با هدف تبیین تجارب دانشجویان پرستاری شرکت‌کننده در برنامه مکمل آموزش گروهی همتایان برای درس فیزیولوژی انجام شد. روش‌ها: این پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوا بود. در این مطالعه 16 دانشجوی کارشناسی پرستاری ترم 2 که در نیمسال اول تحصیلی 93-1392 در دانشکده پرستاری و مامایی مشهد مشغول به تحصیل بوده و تجربه شرکت در درس فیزیولوژی با روش آموزش همتا را داشتند، بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف، انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. کلیه مصاحبه‌ها پس از پیاده‌سازی روی کاغذ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: از تجزیه و تحلیل داده‌ها دو درون مایه اصلی شامل تسهیل یادگیری و مشارکت آموزشی به دست آمد. طبقه تسهیل یادگیری خود مشتمل بر چهار درون مایه سهولت درک، تصحیح روش‌ها، هنجار گزینی درسی، و درونی‌سازی یادگیری و طبقه مشارکت آموزشی شامل دو درون مایه هوشیاری نقادانه و افق آموزشی جدید بود. نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش حاکی از لزوم توجه بیش‌تر مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌ها به روش‌های آموزشی دانشجو محور مانند آموزش همتا است، چرا که استفاده از این روش‌ها می‌تواند با فراهم کردن تجربه مثبت و یادگیری ماندگار و عمیق، به عنوان مکمل تدریس استاد باشد.}, keywords_fa = {آموزش گروهی همتایان, درس فیزیولوژی, مطالعه کیفی, تحلیل محتوا}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3364-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3364-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Taghavinia, Mansoureh and Motavassel, Mahmou}, title = {The Relationship between Religiosity and Academic Achievement in Students of Tehran University of Medical Sciences}, abstract ={Introduction: The relationship between religiosity and academic achievement of students can determine the distance between different aspects of religiosity and scientific development at university level and assist the authorities in planning to avoid a gap between the scientific and spiritual aspects of the universities. The purpose of this study was to investigate the relationship between religiosity in general and academic achievement of students in Tehran University of Medical Sciences. Methods: In this correlational study, a sample of 385 students (141 males and 244 females) in four educational levels (bachelors, Masters, MD and PhD) from among the students admitted at 2012 academic year were selected through stratified sampling )cluster and random). The data collection tool consisted of a demographic questionnaire and the 26-item Gluck-Stark`s questionnaire containing four aspects of beliefs, emotions, religious rituals, and consequences. The collected data were analyzed using descriptive statistics and Pearson correlation test. Results: Overall, no significant correlation was found between religiosity and academic achievement (p = 0.079). There was a significant positive correlation between religious rituals dimension and academic achievement (r = 0.115, p < 0.05). Conclusion: The findings of this study showed that the students were mostly weak in performing religious rituals and practice of religion. Therefore, attention has to be paid to strengthening the ritual aspect of religion. Moreover, as no positive correlation was found between religiosity and academic achievement in the four levels of education, it is important to identify other factors associated with religiosity.}, Keywords = {Academic achievement, medical students, religiosity.}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {19-26}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {رابطه دین‌داری با پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران سال تحصیلی 93-92}, abstract_fa ={مقدمه: مشخص کردن رابطه دین‌داری دانشجویان با پیشرفت تحصیلی آن‌ها، فاصله‌ی بین ابعاد مختلف دین‌داری و رشد علمی را در سطح دانشگاه معین می‌سازد و مسؤولین را در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی برای جلوگیری از ایجاد شکاف بین ابعاد علمی و معنوی در محیط دانشگاه یاری می‌رساند. هدف این مطالعه بررسی رابطه دین‌داری در مقیاس کلی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران است. روش‌ها: در یک مطالعه همبستگی، در سال تحصیلی 92-93، تعداد 385 دانشجو (141 پسر و 244 دختر) در 4 مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترای عمومی و دکترای تخصصی به روش نمونه‌گیری دو مرحله‌ای (طبقه‌ای و تصادفی) از بین کلیه دانشجویان ورودی سال 91 دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات شامل دو بخش سؤالات جمعیت شناسی و پرسشنامه 26 سؤالی گلاک و استارک (Glock and Stark) شامل 4 بُعد اعتقادی، عاطفی، مناسکی و پیامدی بود. تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. نتایج: در مجموع بین میانگین ابعاد چهارگانه دین‌داری با پیشرفت تحصیلی (079/0p=) ارتباط معناداری یافت نشد. البته یافته‌ها حاکی از همبستگی معنادار بین بُعد مناسکی دین‌داری با پیشرفت تحصیلی (115/0, r=05/0p<) دانشجویان بود. نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد، نقطه ضعف دانشجویان در بعد مناسکی و عمل به دستورات دین است. از این رو توجه بیش‌تر نهادهای متولی دانشگاه در جهت تقویت بعد مناسکی دانشجویان توصیه می‌گردد و با توجه به عدم همبستگی بین مجموع ابعاد چهارگانه دین‌داری با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، شناسایی سایر عوامل مرتبط با دین‌داری حائز اهمیت است.}, keywords_fa = {دین‌داری, اعتقادات مذهبی, پیشرفت تحصیلی, دانشجویان علوم پزشکی}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3469-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3469-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Vasili, Arezoo and Farajollahi, Mehr}, title = {A Comparative Study of the Effects of Two Educational Methods, PBL and E-PBL on the Learning of Cardiology Ward Interns}, abstract ={Introduction: There has been a growing trend in many countries to present medical courses electronically and in the form of learner-based learning. Hence, the present study aimed to compare the effects of two educational methods, Problem-based Learning (PBL) and Electronic Problem-based Learning (E-PBL), on the learning of cardiology ward interns in 2013. Methods: This pretest-posttest quasi-experimental study was performed on 64 interns in the cardiology ward of Shariati Hospital, Isfahan in 2013-2014 academic years. The participants were divided randomly into two groups (32 in each) and matched in terms of educational progress, age, gender, and mastery of computer skills. Researcher-made questionnaires were completed before and after the intervention in order to measure knowledge, attitude, and practice. Trainings were separately presented for each group in the forms of PBL and E-PBL. Data were analyzed using independent t-test and T-square test. Results: In PBL method, mean scores of knowledge, attitude, and practice were 12.2±11.38 (out of 40), 3.2±1.8 (out of 10), and 8.1±4.25 (out of 20) respectively before trainings and 4.8±4.4, 6.5±4.31, 16.7±1.4 respectively after the intervention. As for E-PBL, mean scores were 2.21±0.5, 11.78±2.4, and 6.2±1.82 respectively before the intervention and 75.74±1.7, 8.85±0.38, and 19.2±1.2 respectively after the intervention. Findings indicated that there was a significant difference between students’ learning before and after the intervention in both methods and this difference was more significant for E-PBL (P≤0.001) than PBL. Conclusion: Given the significant difference between the scores of participants trained by means of PBL and E-PBL methods and the advantages of the electronic method, Electronic Problem-based Learning is suggested for this course for medical students.}, Keywords = {Traditional Education, lecture, PBL, E-PBL, medical students.}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {9-18}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {مقایسه تأثیر دو روش آموزش مبتنی بر مسأله و شیوه الکترونیک آن بر یادگیری اینترن‌های بخش قلب}, abstract_fa ={مقدمه:در آموزش مباحث مربوط به دروس علوم پزشکی در اغلب کشورها، گرایش رو بهرشدی در ارائه مباحث به سبک الکترونیکی و یادگیری فراگیر محور صورت گرفته‌ است؛ لذا این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزش مبتنی بر مسأله و شیوه الکترونیک آن بر یادگیری اینترن‌های بخش قلب در سال 1392 صورت گرفت. روش‌ها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی، مداخله‌ای و توسط پیش آزمون و پس آزمون بر روی 64 نفر از اینترن‌های بخش قلب بیمارستان شریعتی اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد در سال تحصیلی 1393- 1392صورت گرفته است. نمونه‌ها به صورت تصادفی به دو گروه 32 نفره که از نظر پیشرفت تحصیلی، سن، جنس و میزان تسلط بر مهارت‌های کامپیوتری همسان شده بودند، تقسیم شدند. برای هر گروه قبل و بعد از مداخله آموزشی پرسشنامه‌های محقق‌ساخته سنجش آگاهی، نگرش و عملکرد تکمیل گردید. آموزش‌ها به دو روش مبتنی بر مساله و مبتنی بر مساله به سبک الکترونیک برای هر گروه به طور جداگانه ارائه گردید. در نهایت داده‌ها با استفاده از آزمون‌های t‏ مستقل و تی زوج تحلیل گردید. نتایج:میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد با روش مبتنی بر مساله قبل از آموزش به ترتیب برابر با 38/11±2/12 (از 40 نمره)، 8/1±2/3 (از 10 نمره) و 25/4±1/8 (از 20 نمره) و پس از مداخله به ترتیب برابر با 4/4±8/31، 4/4±5/6 و 4/1±7/16 بود. همچنین میانگین نمرات در حیطه‌های فوق با روش مبتنی بر مساله به سبک الکترونیک قبل از مداخله برابر با 5/0±21/2، 4/2±78/11 و 82/1±2/6 بود و پس از مداخله برابر با 7/1±74/38، 75/0±85/8 و 2/1±2/19 بود.نتایج حاکی از آن است که بین نتایج یادگیری دانشجویان قبل و بعد از مداخله در هر دو روش تفاوت معناداری وجود دارد و این تفاوت در روش آموزش مبتنی بر مساله به سبک الکترونیک بیش‌تر است(001/0p≤). نتیجه‌گیری:با توجه به این که بین نمرات گروهی که با روش الکترونیک مبتنی بر مساله آموزش دیده‌اند با گروهی که به سبک مبتنی بر مساله با متد اصلی و حضوری آموزش دیده‌اند اختلاف معناداری وجود دارد؛ همچنین وجود مزیت‌های سبک الکترونیک، لذا استفاده از روش مبتنی بر مساله به سبک الکترونیک برای ارائه این واحد درسی در دانشجویان گروه پزشکی پیشنهاد می‌گردد.}, keywords_fa = {آموزش سنتی, سخنرانی, روش مبتنی بر مساله, روش مبتنی بر مساله به سبک الکترونیک, دانشجویان پزشکی}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3421-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3421-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} } @article{ author = {Habibi, Hamdullah and khodayarishouti, saee}, title = {The Relationship between Information Literacy and Access to Facilities with Attitudes toward E-learning among students of Urmia University of Medical Sciences}, abstract ={Introduction: E-learning is considered as one of the most important elements of higher education in the information era. The present study aimed to investigate the relationship between information literacy and access to facilities with attitudes toward e-learning among students of Urmia University of Medical Sciences. Methods: This descriptive study was performed on 190 senior students of Urmia University of Medical Sciences in 2013. The participants were selected through cluster sampling. The data were collected through two researcher-made questionnaires. One questionnaire measured information literacy, and the other measured attitudes toward e-learning. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and independent t-test. Results: The findings showed a significant correlation between information literacy and attitudes toward e-learning (r=0.38) and there was a significant correlation between knowledge of computer and attitudes toward e-learning (r=0.47). Furthermore students’ access to computers (t=3.89) and internet (t=4. 89) affected their attitudes toward e-learning. Conclusion: Features such as access to computers and the internet, as well as information literacy are related to students' attitudes toward e-learning. Therefore availability of such facilities and efforts to enhance information literacy, especially for students who newly entered higher education might contribute to positive attitudes toward e-learning and implementation of new educational methods. This also paves the way for designing and moving toward implementation of e-learning system in formal educations at Urmia University of Medical Sciences.}, Keywords = {E-learning, Attitudes, Information Literacy, Information and Communication Technology.}, volume = {15}, Number = {0}, pages = {1-8}, publisher = {Medical Education Development Center, Isfahan University of Medical Sciences}, title_fa = {ارتباط سواد اطلاعاتی و دسترسی به امکانات با نگرش به یادگیری الکترونیکی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه}, abstract_fa ={مقدمه: یادگیری الکترونیکی یکی از عناصر مهم عصر اطلاعات در نظام‌های آموزش عالی محسوب می‌شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سواد اطلاعاتی و دسترسی به امکانات با نگرش به یادگیری الکترونیکی انجام گردید. روش‌ها: در این پژوهش توصیفی، افراد نمونه شامل 190دانشجوی سال آخر دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1392 بودند که از طریق روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شدند. داده‌ها به وسیله دو پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد؛ که یکی از آنها میزان سواد اطلاعاتی دانشجویان را اندازه‌گیری می‌کرد و دیگری مربوط به بررسی نگرش به یادگیری الکترونیکی بود. داده‌ها با روش‌های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج: یافته‌ها نشان داد که بین سواد اطلاعاتی و نگرش به یادگیری الکترونیکی (38/0r=) و همچنین بین آشنایی با کامپیوتر و نگرش به یادگیری الکترونیکی (47/0r=) رابطه معناداری وجود دارد. در بخش دیگری از یافته‌ها مشخص شد که دسترسی به کامپیوتر (89/3t=) و اینترنت (89/4t=)در نگرش دانشجویان به یادگیری الکترونیکی نقش دارند. نتیجه‌گیری: وجود امکاناتی مانند دسترسی به کامپیوتر و اینترنت و همچنین داشتن سواد اطلاعاتی با نگرش دانشجویان به یادگیری الکترونیکی رابطه دارد؛ بنابراین وجود امکانات و تلاش در جهت افزایش سواد اطلاعاتی دانشجویان به ویژه دانشجویان تازه وارد به سیستم آموزش عالی می‌تواند در نگرش مثبت دانشجویان به یادگیری الکترونیکی و استفاده از روش‌های جدید در آموزش مفید باشد و زمینه را جهت طراحی و حرکت به سمت اجرای نظام یادگیری الکترونیکی در آموزش‌های رسمی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه آماده ‌نماید.}, keywords_fa = { یادگیری الکترونیکی, نگرش, سواد اطلاعاتی, فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی}, url = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3558-en.html}, eprint = {http://ijme.mui.ac.ir/article-1-3558-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Medical Education}, issn = {1608-9359}, eissn = {1735-8892}, year = {2015} }